قیمت موزائیکی دستفروشی در تهران / گزارش میدانی از اجاره پاتوق های دستفروشی در پایتخت+ فیلم
حجم ویدیو: 72.50M | مدت زمان ویدیو: 00:09:52

دستفروشی در تهران سال هاست که رواج دارد و در دوره های مختلف مدیریت شهری نسبت به ساماندهی دستفروشی در تهران به شدت بی توجهی شده است. این مساله نیز باعث شده است که افراد بسیاری از دستفروشی در تهران سود بسیاری کسب کنند. یک گروه از این سوداگران، متصدیان اجاره دادن پاتوق دستفروشی در تهران هستند که گویی هر کدام صاحب یک بخش از یک خیابان هستند و قسمت های مختلف را برای دستفروشی اجاره می دهند. در این میان آن طور که خود دستفروشان می گویند، برخی ماموران شهرداری با این افراد حساب و کتاب دارند و البته بعضی ماموران هم به صورت مستقیم برای اجاره جای دستفروشی در تهران از خود دستفروشان پول می گیرند. البته برخی مغازه داران نیز هستند که جلوی واحد صنفی خود را به دستفروشان اجاره می دهند.

دستفروشان قدیمی هوای جای بساط همدیگر را دارند

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، کرونا در شهر جولان می دهد اما چهارراه ولیعصر (عج) تهران مثل همیشه شلوغ است و دستفروش ها روبه‌روی تئاتر شهر و کنار پارک دانشجو بساط کرده اند؛ از لباس فروش گرفته تا ساندویچ فروش. اینجا از عروسک گرفته تا بدلی جات، روسری، لوازم تزئینی و کتاب دست دوم یافت می شود. برخی دستفروش ها بساطشان را روی زمین پهن کرده و بعضی دیگر هم لباس ها را روی رگال هایی در حاشیه پیاده رو گذاشته اند.

اینجا چه در شرایط کرونا و چه پیش از شیوع این ویروس منحوس، همیشه یکی از شلوغ ترین پاتوق های دستفروشان تهرانی بوده و هست؛ پاتوقی که البته پیدا کردن جایی برای دستفروشی در آن چندان ساده نیست، چراکه اینجا دستفروشان زیادی هستند که سال هاست در محلی خاص پاتوق کرده اند و به صورت عرفی صاحب آن محل شده اند و اصلا به دیگران اجازه نمی دهند که سر جای آنها بساط کنند.

از یک مرد حدودا 40 ساله که در ضلع غربی تئاتر شهر بساط شال و روسری دارد، می پرسم که چطور می توانم جایی برای دستفروشی در حاشیه تئاتر شهر یا پارک دانشجو پیدا کنم که کسی مدعی آن نباشد؟ مرد دستفروش در پاسخ تاکید می کند: اینجا اصلا جای خالی پیدا نمی شود، اما اگر از کاسب ها بپرسی که کنار دستشان خالی است یا نه، شاید بتوانی یک جای خالی موقتی پیدا کنی، اما مطمئن باش که هیچ جای خالی دائمی پیدا نمی کنی، چون اینجا هر کسی از قبل جایی مشخص دارد و حتی اگر ده روز هم سر کار نیاید، دیگران جایش را حفظ می کنند.

او موکدا به من اطمینان می دهد که هیچ جای خالی برای دستفروشی در چهارراه ولیعصر پیدا نمی کنم و اگر هم چند روزی بتوانم جای کسی را اشغال کنم، به محض این که صاحب آن محل برگشت، باید بساطم را جمع کنم و آن را جای دیگری پهن کنم.

یک مرد افغانستانی که گوشه ای دیگر از چهارراه ولیعصر (عج) لوازم تزئینی می فروشد، هم پاسخی مشابه مرد شال فروش می دهد و تاکید دارد که در این محل به هیچ وجه نمی توانم جای خالی پیدا کنم، مگر این که حسابی بگردم. او همچنین تاکید می کند که اینجا دستفروش های قدیمی حسابی هوای جای همدیگر را دارند و هیچ کس نمی گذارد که کسی جای دیگری بساط کند.

مرد افغانستانی در ادامه توضیح می دهد: باید بگردی و هرجای خالی که پیدا کردی، بساط کنی و صاحب آن جا که آمد، بساطت را جمع کنی. اما اگر بخواهی برای همیشه بمانی، مطمئن باش که جای ثابت گیرت نمی آید. کسی هم نیست که بتواند در این محدوده جای دائمی مطمئن به تو بدهد.

ماموران شهرداری هر شب «یک چیزی» از دستفروش ها می گیرند

بساط کردن در چهارراه ولیعصر (عج) معمولا از ساعت 4 بعد از ظهر شروع می شود. دستفروشان اینجا می گویند که از این ساعت به بعد ماموران شهرداری به هیچ کس بابت دستفروشی ایراد نمی گیرند. اما یکی از بساطی های اینجا که بدلی جات می فروشد، تاکید دارد که اتفاقا یکی از ماموران شهرداری هر شب به تمام دستفروشان سر می زند و از آنها «یک چیزی» می گیرد.

این پیرمرد دستفروش را در حالی می بینیم که با یک مشتری سمج دست و پنجه نرم می کند و نمی خواهد یک گردنبند را با تخفیفی کلان به او بفروشد. مشتری البته بالاخره توانست گردنبد را به مرد بفروشد و پیرمرد دستفروش هم بعد از رهایی از دست مشتری گفت: اینجا کاسبی کردن فایده ندارد، کاش می توانستم مغازه بزنم. اما اگر دنبال جا برای دستفروشی در چهارراه ولیعصر می گردی، می توانم کنار خودم یک جای کوچک برایت ردیف کنیم، به مامور شهرداری هم می گویم که تو با من هستی تا از تو پول اضافه نگیرند.

پیرمرد می گوید بیش از 70 سال سن دارد و خود را یکی از قدیمی ترین دستفروش های حوالی تئاتر شهر معرفی می کند. او تاکید دارد که حق ندارم در این محل لباس بفروشم، چون یک دستفروش دیگر هم که بساط لباس دارد، در کنار او کار می کند و امکان این که دو لباس فروش دقیقا در یک محل کار کنند، وجود ندارد.

بیا باهم لوازم جانبی موبایل بفروشیم

به پیرمرد می گویم که زمانی هم در کنار پاساژ علاءالدین یعنی بورس فروش موبایل و لوازم جانبی آن در تهران، بساط فروش قاب و گِلس تلفن همراه داشتم. پیرمرد هم تا این جمله را می شنود، برق چشمانش می زند و پیشنهاد می دهد که کنار او به دستفروشی لوازم جانبی تلفن همراه بپردازم.

پیرمرد می گوید: تمام دستفروش های کنار علاءالدین را من به آنجا آوردم. اصلا بساط دستفروشی دور علاءالدین را من راه انداختم و سال ها قبل که هیچ کس آنجا نبود، خودم برای همه دستفروش ها و حتی مغازه دارهای آنجا از امارات بار ته لنجی می آوردم، اما با آنها نساختم و به چهارراه ولیعصر (عج) آمدم. الان هم اگر تو کنار من کار کنی، دوباره باهم لوازم جانبی موبایل می فروشیم.

هر شب 10 درصد از درآمد خودت را به من بده

پیرمرد البته تاکید دارد که چون جزو دستفروش های قدیمی این محل است، باید با او «مثل پدرم» رفتار کنم. یعنی هرچه گفت، چشم بگویم و هر شب هم 10 درصد از درآمدم را به او بدهم. او توصیه می کند که هیچ چیز به ماموران شهرداری نگویم تا از من پول نگیرند و او بتواند طوری جلوه بدهد که من همکار قدیمی او هستم.

پیرمرد این را هم می گوید که اصولا سعی می کند خودش را «قاطی این برنامه ها» نکند تا ماموران شهرداری کاری به کارش نداشته باشند. او امیدوار است که بتوانیم با فروش لوازم جانبی موبایل سود خوبی به دست آوریم تا زمانی باهم یک مغازه راه بیندازیم.

پیرمرد که تاکید دارد ماموران شهرداری هر شب مبلغی مشخص از تمام دستفروشان چهارراه ولیعصر (عج) می گیرند تا با آنها برخورد نکنند، از توضیح این مساله که دقیقا این مبلغ چقدر است، طفره می رود. اما برخی دیگر از دستفروشان تئاتر شهر می گویند که اینجا نه کسی به کس دیگر جای بساط اجاره می دهد و نه ماموران شهرداری بابت اجاره بساط از کسی پول می گیرند.

وقتی هم که برای یکی  از دستفروشان تئاتر شهر تعریف می کنم که یک پیرمرد می خواست برای اجاره دادن پاتوق دستفروشی از من درصدی از درآمد روزانه ام را بگیرد، آن دستفروش تاکید می کند: پیرمرد الکی می خواست از تو اجاره بگیرد و قصد داشت سرت کلاه بگذارد. اینجا کسی به دیگری جای بساط اجاره نمی دهد، چون بیشتر دستفروش ها قدیمی هستند و هرکدام جای خودشان را از قبل رزرو کرده اند و اگر هم کسی چند روز سر کار نیاید، بقیه همکارانش هوای او را دارند و نمی گذارند کس دیگری جایشان را اشغال کند.

حق نداری اینجا بساط کنی

عقربه بزرگ ساعت هنوز به 7 بعد از ظهر نرسیده است، اما خیابان ولیعصر (عج) هم مانند چهارراه ولیعصر (عج) بسیار شلوغ است و با وجود کرونا و تمام مصائب آن، مردم چسبیده به هم بالای دستفروش ها می روند و از آنها خرید می کنند. اینجا هم مثل حوالی تئاتر شهر از شیر مرغ تا جان آدمیزاد می فروشند، از لباس های مردانه و زنانه و بچه‌گانه گرفته تا کفش، عروسک، قاب موبایل، روسری، واکس فوری و ... .

وسط این شلوغی ها کمی با دستفروش ها درباره شرایط اجاره پاتوق گپ می زنم و می فهمم که اینجا برخلاف چهارراه ولیعصر که بیشتر افراد به صورت عرفی جایی را از سال ها قبل برای خود رزرو کرده اند، کاملا موزاییک‌بندی‌شده است و هر موزاییک از این خیابان دست یکی از متصدیان اجاره جای دستفروشی است که کسی به جز او نمی تواند برای پاتوق کردن اذن بدهد.

البته برخی مغازه داران هم هستند که جلوی در واحد صنفی خود را برای دستفروشی اجاره می دهند و بعضی دستفروشان هستند که می گویند که به هیچ کس کرایه پرداخت نمی کنند و چون خودشان از قبل اینجا بساط کرده اند، کسی نمی تواند جایشان را بگیرد. وقتی هم که از آنها می خواهم جایی را برایم باز کنند که کنارشان بساط کنم، با خشم پاسخ می دهند که اینجا جای آنهاست و هیچ کس حق ندارد که کنارشان بساط کند.

در همان حوالی میدان از یک مرد عروسک فروش می پرسم که چطور می توانم یک جا برای دستفروشی پیدا کنم؟ او هم پاسخ مشابه دستفروشان چهارراه ولیعصر را می دهد و تاکید دارد که اینجا به هیچ وجه نمی توانم جای خالی پیدا کنم. از مرد دستفروش سوال می کنم پس این جای خالی که کنار تو وجود دارد برای کیست؟ او هم پاسخ می دهد: اینجا هم صاحب دارد، صاحب آن امروز نیامده ولی فردا می آید؛ حق هم نداری اینجا بساط کنی. اصلا این حوالی هیچ جای خالی گیرت نمی آید، الکی نگرد.

مردی که در ولیعصر جای دستفروشی اجاره می دهد

خیابان ولیعصر (عج) را بالا می روم و هنوز چند صد متری تا خیابان زرتشت مانده است که همچنان متر به متر به دنبال جای دستفروشی می گردم و از هر دستفروشی که می بینم در این زمینه سوال می کنم تا از سه نفر یک پاسخ مشابه می شنوم. آنها می گویند که فردی به نام «مسعود» که روبه‌روی اداره پست لباس زنانه می فروشد، متصدی اجاره دادن جای دستفروشی در این حوالی است و ظاهرا خیابان ولیعصر حد فاصل میدان تا چهارراه زرتشت تحت سیطره مسعود است.

موزاییک به موزاییک می گردم و مسیری را که بالا رفته بودم، پایین می روم تا به مسعود بپرسم. او را در حالی می بینیم که بالای بساطش پر از مشتری است و یک زن که ظاهرا شاگرد اوست، در کنارش به دستفروشی می پردازد. به او می گویم «شنیده ام که شما جای پاتوق اجاره می دهید»، پاسخ می دهد که «درست شنیدی، اما الان سر من شلوغ است، شماره ام را بگیر و فردا صبح زنگ بزن تا به تو جا و قیمت بدهم.» وقتی هم که با مسعود تماس می گیرم، می فهمم که او هر بخش از محلی را که در اختیار دارد، بسته به شرایط آن هر شب بین 30 تا 70 هزار تومان اجاره می دهد.

اجاره جلوی در مغازه برای دستفروشی؛ شبی 120 هزار تومان

بساط دستفروشان در خیابان ولیعصر معمولا از ساعت 5 بعد از ظهر پهن می شود و تا حوالی ساعت 11 شب، دستفروش های زیادی در این محل بساط می کنند. کمی پایین تر از چهارراه زرتشت، جلوی یک مغازه لباس فروشی جای خالی پیدا می کنم و از دستفروشی که کنار آن جای خالی بساط کرده است، می پرسم که چطور می توانم در این جای خالی بساطم را پهن کنم؟ بعد هم این پاسخ را می شنوم که برای دستفروشی در این محل باید از صاحب مغازه سوال کنی.

صاحب مغازه مردی است که پیراهن سفید به تن دارد و کنار مغازه اش ایستاده است و با نگاهش خیابان را ورانداز می کند. نزدیک می شوم، سلام می کنم و سراغ جای دستفروشی را می گیرم؛ می گوید: اینجا یک نفر هست که هر شب جلوی مغازه من بساط می کند، اما چون امشب نیامده است، می توانی فقط همین یک شب بساطت را مجانی پهن کنی.

به مرد مغازه می گویم که می خواهم به صورت دائمی اینجا بیایم و همین حالا هم جایی را حوالی میدان ولیعصر پیدا کرده ام که می گویند هر شب با قیمت 100 هزار تومان اجاره می دهند؛ ابتدا مخالفت می کند و بعد از کمی تفکر می گوید: اگر بتوانی کمی روی اجاره ات بگذاری، اجازه می دهم که همیشه اینجا بساط کنی و به کسی که همیشه اینجا بساط می کند، می گویم که از اینجا برود.

از او می پرسم که هر شب چقدر باید اجاره بدهم که پاسخ می شنوم شبی 120 هزار تومان و البته مرد مغازه دار تاکید می کند که برای این که نور جلوی بساط من تامین شود، حاضر است که هر شب تا وقتی که من در اینجا بساط کرده ام، چراغ های جلوی مغازه اش را روشن کند.

برق دزدی در روز روشن

با وجود این که در حوالی میدان ولیعصر بیشتر پاتوق های دستفروشی کیپ به کیپ پر شده است، اما در خیابان ولیعصر و کمی بالاتر از چهارراه زرتشت، کنار پیاده رو خلوت تر است و جاهای خالی زیادی برای دستفروشی در آن پیدا می شود.

از چند دستفروش می پرسم که اینجا چه کسی جای بساط اجاره می دهد که همگی متفق القول فردی به نام «شاهین» را معرفی می کنند که ظاهرا متصدی اجاره دادن جای دستفروشی در خیابان ولیعصر حد فاصل چهارراه زرتشت تا خیابان جاوید است.

شاهین را در حالی می بینم که روی یک چهار پایه ایستاده و به کمک فرزندانش، از تیر برق برای خودش و چند دستفروش دیگر سیم کشی می کند و یک لامپ بزرگ هم به هر سیم وصل می کند تا بساط دستفروش ها در هنگام شب جلوه زیبایی داشته باشد؛ یک جور برق دزدی در روز روشن.

شاهین باید هوای ماموران شهرداری را داشته باشد

وقتی از او می پرسم که آیا جای دستفروشی اجاره می دهد، بدون هیچ دغدغه ای تایید می کند و از من می پرسد که «چه می فروشی؟» پاسخ می دهم که لوازم جانبی موبایل و او تاکید می کند که چون دقیقا در همین محل یک نفر قاب گوشی می فروشد، من حق ندارم که این وسیله را بفروشم، اما فروش «گلس، هندزفری و سیم شارژر» اشکالی ندارد.

شاهین قیمت بسیار ارزان تری از سایر افراد برای اجاره جای دستفروشی پیشنهاد می دهد؛ شبی 10 هزار تومان. البته با توجه به این که این محل زیاد پاخور نیست، طبیعی است که نرخ اجاره جای دستفروشی در این حوالی چندان زیاد نباشد.

از یک دستفروش که در نزدیکی شاهین و بچه هایش بساط ماسک و الکل دارد، می پرسم که چقدر می توانم به شاهین اعتماد کنم، او هم پاسخ می دهد: شاهین آدم قابل اعتمادی است. از همه ما هم به همین اندازه شبی 10 هزار تومان اجاره می گیرد. این پول را هم برای خودش برنمی دارد، بلکه به ماموران شهرداری می دهد که هر شب به او سر می زنند. متاسفانه چاره ای هم نیست و اینجا شهرداری چی ها حسابی پول می گیرند و شاهین هم برای این که ما بتوانیم اینجا بساط کنیم، حتما باید هوای آنها را داشته باشد.

حتی یک سانت جای خالی هم برای دستفروشی پیدا نمی شود

حوالی ساعت 9 شب به میدان تجریش می رسم، خیابان شهرداری حد فاصل میدان تجریش و متروی تجریش هم یکی از شلوغ ترین پاتوق های دستفروشان تهرانی است؛ حتی در این شرایط کرونایی کشور و در ایام محرم نیز اینجا «حتی یک سانت جای خالی برای بساط کردن پیدا نمی شود.»

این جمله ای است که یکی از دستفروشان این محل به من می گوید، وقتی که از او می خواهم جایی خالی برایم پیدا کند. او البته راهنمایی می کند که اگر از ساعت 10 شب به بعد به این خیابان بیایم، شاید بعضی از دستفروش ها رفته باشند و بتوانم جایشان را برای 2، 3 ساعت اشغال کنم و کمی کاسبی کنم.

از دستفروش دیگری می پرسم که آیا اینجا کسی هست که جای پاتوق اجاره بدهد، او هم پاسخ می دهد: دستفروش های اینجا همه قدیمی هستند و سال هاست که هر کدام با زور یا با هر روش دیگری توانسته اند جایی را برای خود دست و پا کنند. البته بعضی از مغازه دارها هم جلوی در مغازه خود را اجاره می دهند و شهرداری هم هر شب از بعضی از دستفروش ها یک پولی می گیرد، اما کسی نیست که به دیگران جای خالی اجاره بدهد.

دستفروشی بی دغدغه در کنار کانکس پلیس

نرسیده به متروی تجریش در کنار یک کانکس پلیس از پیرمردی که بی دغدغه دستفروشی می کند، می پرسم که چطور می توانم جای خالی برای دستفروشی پیدا کنم؟

پیرمرد کنار خودش را نشان می دهد و می گوید: بیا همینجا بساط کن. اینجا هیچ وقت هیچ کس نیست. به افرادی هم که می خواهند جای بساط اجاره بدهند، اعتماد نکن، الکی می خواهند که از تو پول بگیرند. اینجا ماموران شهرداری هم از ساعت 6 به بعد به کسی گیر نمی دهند و اگر آنها هم خواستند از تو پول بگیرند، به آنها هم پول نده.

پیرمرد که ظاهری مهربان و دلسوز دارد کمی هم درباره شرایط کاسبی کردن به من توضیح می دهد. او تاکید دارد که هیچ وقت قیمت را خودم نشکانم و همیشه بالاترین نرخ بازار را به مشتری ها بگویم. پیرمرد می گوید که جنس ها را حداکثر 10 درصد ارزان تر از مغازه دارها بفروشم، چون اینجا یک پاتوق بالای شهر محسوب می شود و مردم حاضرند که حتی با قیمت های بالا هم جنس ها را از دستفروش ها بخرند.  

اجاره انبار برای نگهداری از وسایل دستفروشان

کمی آن سوتر یک نفر بساط بلال تازه به پا کرده و بوی بلالش سراسر خیابان تجریش را برداشته است. همان حوالی یک جوان انواع پیراهن و تیشرت را روی یک رگال گذاشته و بساط دستفروشی اش را به این سبک پهن کرده است. از او می پرسم که آیا جایی برای انبار کردن وسایل دستفروشی می شناسد؟ جوان دستفروش پیش از آن که پاسخ من را بدهد، سوال می کند: تازه آمدی؟ اینجا اصلا جای خالی نیست. کجا می خواهی بساط کنی؟

این جوان که ظاهرا به شدت مخالف آن است که فردی جدید به دستفروشان اینجا اضافه شود، تاکید می کند که کنار کانکس پلیس جای پارک مشتری هاست و اگر بخواهم آنجا بساط کند، مزاحم مردم می شوم. او می گوید: اگر توانستی جای خالی پیدا کنی، پول انبار تو را من می دهم. انتهای یکی از کوچه های اینجا انباری هست که برای نگهداری از وسایل دستفروش ها هر شب 15 تا 20 هزار تومان از آنها پول می گیرد. اما مطمئن باش که در این محله نمی توانی هیچ جالی خالی برای دستفروشی پیدا کنی.

به جوان می گویم که من حتی حاضرم که برای اجاره جای دستفروشی از مغازه دارها جلوی در مغازه شان را اجاره کنم و حتی یک نفر خواست جلوی در مغازه اش را شبی 120 هزار تومان به من اجاره دهد. جوان دستفروش وقتی این ها را می شنود، می گوید: اینجا مغازه دارهای زیادی هستند که جلوی مغازه شان را اجاره می دهند. حتی بعضی ها جلوی در مغازه خود را شبی 200 هزار تومان اجاره می دهند و اگر کسی را پیدا کردی که می گوید شبی 120 هزار تومان، حتما به آنجا برو، چون قیمت خوبی می دهد.

مامور شهرداری با لباس شخصی از دستفروشان پول می گیرد

ساعت از 10.5 شب گذشته که به حوالی متروی تجریش می رسم؛ دستفروش ها رفته رفته بساطشان را جمع می کنند و به همین دلیل حوالی متروی تجریش نسبتا خلوت شده است. در همان تاریکی شب و در حالی که برخی مغازه دارها هم چراغ هایشان را خاموش کرده و کرکره هایشان را کشیده اند، مردی حدودا 30 ساله هنوز مشغول دستفروشی است و بساط فروش تیشرت او برپاست.

از مرد دستفروش می پرسم که چطور می توانم جای خالی برای دستفروشی پیدا کنم؟ مرد هم پاسخ می دهد که اینجا به سختی می توان جالی خالی پیدا کرد، اما اگر هم جایی را پیدا کنم، قطعا باید حق حساب ماموران شهرداری را بدهم.

مرد لباس فروش می گوید: اینجا یکی از ماموران شهرداری هست که هر شب با لباس شخصی به تمام دستفروشان سر می زند و هفته ای 200 هزار تومان از هر کس می گیرد. هر جای خالی که پیدا کردی، بساط کن، اما حواست به ماموران شهرداری هم باشد.

در ادامه هم جملات مشابه را از برخی دیگر زاز دستفروشان محله تجریش می شنوم و کم کم مطمئن می شوم که اینجا کسی هست که یا مامور شهرداری است یا به اسم مامور شهرداری از دستفروشان پول می گیرد. مساله ای که نشان می دهد دستفروشی در تهران این روزها به محلی برای سوداگری برخی افراد تبدیل شده است که از این راه درآمد زیادی را به جیب می زنند؛ از کسانی که به گفته دستفروشان، مامور شهرداری هستند تا کسانی که پاتوق های مختلف را برای دستفروشی اجاره می دهند.

البته دستفروشی پدیده ای نیست که آن هم در این شرایط دشوار معیشتی که بسیاری از افراد از روی ناچاری به آن می پردازند، بتوان با آن برخورد کرد، اما وجود این چرخه فسادآمیز در پدیده دستفروشی در تهران لزوم ساماندهی این پدیده را بیش از پیش می کند.

در دوره قبلی مدیریت شهری قرار بود سامانه ای برای ساماندهی دستفروشان ایجاد شود و برای تمام آنها شناسنامه ای مشخص صادر شود، اتفاقی که در آن دوره به نتیجه نرسید و امید است که مدیریت شهری جدید بتواند با راه اندازی این سامانه یا هر روش کارآمد دیگری به حذف فساد از پدیده دستفروشی بپردازد.

وبگردی