دختر 40 ساله بودم که هستی ام را به سینا باختم / او متاهل بود !
حوادث رکنا: اگرچه ضعف ایمان و اعتقادات، مرا در دوران جوانی به سوی افکاری پوچ سوق داد که هستی و آینده ام به تباهی کشید اما اکنون که به خاطر عذاب وجدان و به امید یک زندگی به دور از گناه و آلودگی قصد دارم خودم را از این منجلاب بیرون بکشم، مورد تهدید و مزاحمت های فردی قرار گرفته ام که ...
به گزارش رکنا، دختر 40 ساله که از شدت شرم چشمانش را به موزاییک های کف اتاق دوخته بود، در حالی که بیان می کرد هیچ کدام از اعضای خانواده ام از رابطه غیراخلاقی من خبرندارند، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: 20سال قبل و در حالی که جوانی خنده رو و پر از هیجان بودم، در آزمون رشته مهندسی صنایع غذایی شرکت کردم و در یکی از دانشگاه های مشهد پذیرفته شدم.
این بود که بار و بندیلم را بستم و از شهرستان به مشهد آمدم تا به تحصیلاتم ادامه بدهم. خلاصه در حالی که از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، در خوابگاه ساکن شدم و همه تلاشم را برای تحصیل به کار گرفتم اما هنگامی که در ترم آخر دانشگاه روزهای پایانی دانش آموختگی ام را می گذراندم ، ناگهان پدرم را بر اثر یک سانحه رانندگی از دست دادم و این گونه مسیر زندگی ام تغییر کرد چرا که من فرزند بزرگ خانواده بودم و حالا باید خواهران و برادرانم را سر و سامان می دادم.
خوشبختانه بعد از دانش آموختگی بلافاصله در یکی از ادارات دولتی استخدام شدم و تصمیم گرفتم نگذارم اعضای خانواده ام از نظر مالی در نبود پدرم کمبودی را احساس کنند. در همین روزها به همه خواستگارانم نیز پاسخ منفی می دادم با این تصور که ابتدا باید جای پدرم را پر کنم و امکانات لازم را برای ازدواج خواهران و برادرانم فراهم آورم.
این در حالی بود که سال های گذر عمر را متوجه نمی شدم. در این میان از حدود چهار سال قبل با مردی که در یک اتاق کار می کردیم وارد رابطه غیراخلاقی شدم. «سینا» متأهل و یک فرزند خردسال داشت اما به دلیل این که مبالغی پول برای تامین جهیزیه یکی از خواهرانم از او قرض کرده بودم، خودم را مدیونش می دانستم.
از سوی دیگر نیز ضعف اعتقادات مذهبی و ایمانم موجب شده بود تا بدحجابی و بی بندوباری را نشانی از تجدد بدانم و تفاوتی بین محرم و نامحرم قائل نشوم. خلاصه ارتباط من و سینا در شبکه های اجتماعی شدت گرفت و به دیدارهای مخفیانه در خارج از محل کار انجامید تا جایی که هستی ام را از دست دادم و آینده ام را به تباهی کشیدم.
این ماجرا ادامه داشت تا این که مدتی قبل و در حالی که همسر سینا به موضوع ارتباط غیراخلاقی من و او پی برده بود، عذاب وجدان سراغم آمد و ساعت ها به گناهان خودم اندیشیدم و خودم را در لجنزاری یافتم که نه تنها آبرو و حیثیتم را به بازی گرفته ام بلکه در حال نابود کردن آشیانه یک زن دیگر نیز هستم.
این بود که دستانم را رو به آسمان بلند کردم و از گذشته ام پشیمان شدم. خیلی زود ارتباطم را با سینا قطع کردم و به او گفتم که دیگر نمی خواهم در این منجلاب گناه دست و پا بزنم اما او به خاطر هوسرانی هایش نه تنها برایم مزاحمت های زیادی ایجاد می کند بلکه با تهدیدهایش قصد دارد آبرویم را نزد همکاران و خانواده ام ببرد، در حالی که هیچ کس از این ارتباط مخفیانه خبر ندارد و ...
شایان ذکر است، بررسی کارشناسی پرونده شکایت این دختر جوان با صدور دستور ویژه از سوی سرگرد علی عسکری (رئیس کلانتری احمدآباد) توسط مشاوران زبده در دایره مددکاری اجتماعی آغاز و سپس برای رسیدگی قضایی به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
ارسال نظر