گفتگو با شاهدانی که فاجعه ناوچه کنارک را از نزدیک دیدند! + فیلم
حجم ویدیو: 1.29M | مدت زمان ویدیو: 00:00:10

به گزارش رکنا، یک هفته پس از حادثه ناوچه کنارک، جام‌جم در گفت‌وگو با افراد حاضر در صحنه از جزئیات آن می‌گوید:

دیدن تونل دود که از فاصله‌ای چندین مایلی از دریا به آسمان گره خورده بود، آنها را کنجکاو کرد تا خود را به محل حادثه برسانند. حدس می‌زدند لنجی دچار حادثه شده است، اما وقتی بعد از یک ساعت به نزدیکی ناوچه رسیدند، با صحنه‌ای رو‌به‌رو شدند که هیچ‌وقت تصورش را نمی‌کردند. نجات سرنشینان ناو ایرانی تنها چیزی بود که به آن فکر می‌کردند و حالا بعد از یک هفته از حادثه ناوچه کنارک ارتش، لقب قهرمانان کنارک را از مردم دریافت کرده‌اند. قهرمانانی بی‌نام و نشان که علاقه زیادی به مصاحبه ندارند و می‌گویند: «هر ایرانی جای ما بود، تمام تلاشش را می‌کرد تا بتواند ناجی مصدومان باشد. » روز یکشنبه - 21 اردیبهشت ماه - برای همیشه در ذهن آنها نقش بسته و تور گردشی آنها برای ماهیگیری و تصویربرداری از ماهیان باعث شد، ناجیان دلاور مردان ارتش باشند. نخستین بار مصاحبه یکی از ناجیان با پیج اینستاگرامی «سلام چابهار» باعث شد، نقش آنها در این عملیات نجات پررنگ شود و حالا در میان اهالی چابهار چهره‌هایی فداکار و شجاع هستند. سراغ قهرمانان کنارک رفتیم و پای روایت آنها از عصر یکشنبه در عمق 37 مایلی دریای عمان نشستیم.

بالگرد نتوانست مصدومان را منتقل کند

مرد دریاست، اما تا به حال با این صحنه رو‌به‌رو نشده بود. دود از ناوچه به هوا بلند شده بود و مصدومان با حلقه نجات و قایق سعی می‌کردند از ناوچه فاصله بگیرند. فرشید دوست‌خواه، 35 سال دارد و یکی از قهرمانان حادثه کنارک است. مدیر تور ماهیگیری و کارمند کشتیرانی. او تلاش برای نجات مصدومان را این‌طور روایت می‌کند: «من کرد هستم و به خاطر کارم پدرم به چابهار آمدیم و بعد از بازنشستگی پدرم به خاطر علاقه‌ام به دریا، اینجا ماندم. آن روز وقتی به محل حادثه رسیدیم، چند لنج هم در فاصله کمی از ناوچه بودند، اما برای کمک نیامده بودند. مردی به نام محسن در قایق نجات بود که به او فرمانده می‌گفتند. او تلاش زیادی برای نجات مجروحان و انتقال آنها از ناوچه انجام داده بود. وقتی به محل رسیدیم، مجروحانی که وضع وخیمی داشتند داخل قایق نجات بودند و چند نفر هم اطراف آن را گرفته بودند تا روی آب بمانند.» ابتدا سراغ مصدومان روی عرشه ناوچه رفتند و آنها را از ناوچه خارج کرده و از آن فاصله گرفتند بعد دوباره سمت قایق نجات آمدند تا برای انتقال مصدومان تصمیم‌گیری کنند. با رضا و محسن که ناجی همرزمان خود بودند، صحبت کردند و سرانجام تصمیم گرفتند به دو تیم تقسیم شوند: «افرادی که وضعیت وخیمی داشتند را با قایق اول فرستادیم. پنج نفر در قایق نجات ماندند و شش نفر به قایق ما آمدند. عملیات نجات در منطقه حدود یک ساعت طول کشید و وقتی مطمئن شدیم مصدوم دیگری در محل نیست به سمت ساحل حرکت کردیم. از سوی دیگر نیروهای امدادی ارتش هم با شناور و بالگرد راهی منطقه شده بودند. ابتدا بالگرد ارتش آمد، اما به خاطر شرایط مصدومان امکان انتقال آنها به بالگرد نبود و با اعلام منطقه توسط خلبان، شناور امدادی ارتش به محل آمد و مصدومان را تحویل آنها دادیم و به سمت اسکله حرکت کردیم. به آنها تاکید کردیم زودتر مصدومان را به ساحل منتقل کنند. هوا تاریک شده بود که به اسکله رسیدیم. قایق اول هم 45 دقیقه قبل از ما به اسکله رسیده بود و مصدومان را به آمبولانس‌های اورژانس تحویل داده بود. اگر اشتباه نکنم ما 17 مصدوم را نجات دادیم البته یک نفر از آنها به خاطر شدت خونریزی به شهادت رسید. »

قهرمان عرشه کنارک

بچه خونین‌شهر است و با گذشت سال‌ها کوچ از این شهر هنوز هم صدای گلوله و خمپاره در گوشش زوزه می‌کشد. پنج سال داشت که با حمله بعثی‌ها همراه دیگر بچه محله‌هایش مجبور به ترک خرمشهر شدند و وقتی به خودش آمد در چابهار بود. شهری که در کنار ساحلش بزرگ و خیلی زود عاشق دریایش شد. کارمند شرکت بنادر است و در روزهای تعطیلی‌اش با قایقش به دل دریا می‌زند. رضا ذبیحی عصر یکشنبه کنار هفت همراه دیگرش تا پای جان برای نجات مصدومان تلاش کرد و تجربه 25 ساله‌اش در امداد و نجات دریایی در آن روز نقش مهمی در نجات مصدومان داشت. او درباره ماجرای عصر یکشنبه می‌گوید: «صبح یکشنبه همراه یک گروه از ماهیگیران اهل تهران به دل دریا زدیم. روز آخر حضورشان در چابهار بود و می‌خواستند از دسته ماهی‌ها عکس و فیلم بگیرند. به عمق دریا رفتیم، اما گله ماهی ندیدیم. محلمان را عوض کردیم، اما باز هم ندیدیم. در جست‌وجوی دسته ماهی‌ها بودیم. حدود ساعت سه بعدازظهر بود که متوجه دود ضعیفی از فاصله‌ای دور شدیم. فکر کردیم لنجی دچار حادثه شده است. جلوتر رفتیم، دود بیشتر شد. به یک و نیم مایلی محل حادثه رسیده بودیم که متوجه ادوات کشتی مانند حلقه نجات شدیم و حدس زدیم حادثه بزرگ‌تر از آن است که فکرش را می‌کردیم. مرد مجروحی را دیدم و پرسیدم اهل کجایید؟ که وقتی حرف زد فهمیدیم ایرانی است.»

وقتی به نزدیکی ناوچه رسیدند، با یک قایق نجات رو‌به‌رو شدند که تعدادی از سرنشینان آن مصدوم بودند. مصدومانی که وضعیت بهتری داشتند، مصدومان را به داخل این قایق منتقل کرده بودند. یک قایق ماهیگیران در کنار آنها ماند و قایق دوم به کنار ناوچه رفت. رضا ادامه می‌دهد: «سه نفر روی عرشه ناوچه بودند. دو نفرشان وضعیت مساعدی نداشتند و یکی از آنها به نام رضا وضعیت بهتری داشت. او برای نجات دو مصدوم روی عرشه مانده بود. او از جانش برای نجات دو هم‌خدمتی‌اش مایه گذاشته بود. وضعیت مصدومان و شرایط ناوچه طوری نبود که مصدومان را با طناب به قایق انتقال دهد. یک مصدوم که وضع بهتری داشت را به قایق انتقال داد، اما دومین مصدوم هوشیاری پایینی داشت به همین خاطر از او خواستم مصدوم را در آغوش بگیرد و خود را داخل دریا بیندازد. وقتی داخل آب پریدند به سمت‌شان رفتم و آنها را به داخل قایق کشیدم». قایق‌های ماهیگیری معمولی بودند و ظرفیت و سرعت بالای قایق‌های نجات را نداشت. به همین خاطر تصمیم گرفتند به دو گروه تقسیم شوند. قایق اول مصدومان بدحال را انتقال دهد و قایق دوم کنار قایق نجات و مصدومان دیگر بماند و در نقش یدک‌کش آنها را به سمت ساحل بکشند: «شش نفر که وضعیت جسمانی خوبی نداشتند را داخل قایق اول گذاشته و آنها را راهی ساحل کردیم. 11 نفر دیگر را هم به دو گروه تقسیم کردیم. گروهی سوار قایق ما شدند و گروه دیگر در قایق نجات ناوچه ماندند. به سمت ساحل حرکت کردیم که در میان راه به بالگرد و شناور ارتش رسیدیم و آنها را تحویل دادیم.»

رضا ذبیحی، در میان همکاران و هم‌محله‌ای‌های خود به یک قهرمان تبدیل شده، اما خودش می‌گوید: «قهرمان آن دلاور مرد ارتش بود که روی عرشه ناوچه ماند تا بتواند جان دو همرزمش را نجات دهد. خواست خدا بود که ما متوجه دود شویم و خودمان را به آنجا برسیم، قدمی برای نجات جان خدمه برداریم. همه چیز دست به دست هم داده بود تا نقشی در عملیات نجات داشته باشیم، حتی آن روز همسرم برای ما خاکشیر درست کرده بود که برای از بین بردن عطش مصدومان خیلی به کار آمد. »

عملیات نجات از 10 مایلی محل حادثه

محمد علوی از ماهیگیرانی است که از تهران به چابهار آمده بودند و یکشنبه 21 اردیبهشت آخرین روز اقامت‌شان در چابهار بود. به همین خاطر تصمیم گرفتند، برای آخرین بار به دل دریا بزنند و از دسته‌های ماهی عکس بگیرند. او در روایت خود از عصر یکشنبه می‌گوید: «حدود ساعت سه بعدازظهر متوجه دود شدیم. محل حادثه حدود 10 مایلی با ما فاصله داشت. راهی آنجا شدیم و بعد از یک ساعت و نیم به آنجا رسیدیم. اولین مجروح را که دیدیم متوجه شدیم از دلاور مردان ارتش هستند. بعد از سوار کردن مجروحان به سمت ساحل حرکت کردیم. 12 مایلی ساحل که می‌رسیدیم، تلفن‌ها آنتن داشت و می‌توانستیم موضوع را به نیروهای امدادی اعلام کنیم. یکی از دلاور مردان رضا رحمتی بود که برای خارج کردن همرزمانش از عرشه خیلی رشادت به خرج داد. در میانه راه بودیم که ابتدا بالگرد به محل رسید و نیم ساعت بعد شناور نجات آمد و مصدومان را تحویل گرفت.»

 

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی