جواني 20 ساله هستم، چند سالي است عاشق دخترداييام كه 18 سال دارد، شدهام. دو بار پياپي مادرم از زنداييام خواسته تا با دخترش صحبت كند كه نظرش در مورد من چيست، اما هر دفعه جواب رد داده و ميگويد ميخواهد همسرش چند سال از او بزرگتر باشد. اين حرفهايش من را آزار ميدهد و نميتوانم با اين موضوع كنار بيايم. لطفا راهنماييام كنيد.
پسري دارم 18 ساله كه مدام با گوشياش اس ام اس بازي ميكند. نمیدانم چگونه اين عادت او را ترك دهم. لطفا راهنماییام کنید.
دو پسر 3 و 8 ساله دارم، پسر كوچكترم هر چيزي را با گريه ميخواهد به دست بياورد. همسرم براي جلوگيري از گريه او هرچه ميخواهد در اختيارش قرار ميدهد، حتي اسباببازيهاي پسر بزرگم را ميگيرد و به او ميدهد. نميدانم در مقابل اين رفتار او چطور برخورد كنم. لطفا راهنماييام كنيد.
چند روزي است فكر ميكنم فرد بدي شدهام و مدام غصه ميخورم، اما نميدانم از چه چيزي بداخلاق شدهام. دلم ميخواهد گريه كنم و فكر ميكنم عصبي شدهام، با اينكه از لحاظ درسي مشكلي ندارم و فشار درسي را تحمل نميكنم، اما رنج ميبرم. لطفا راهنماييام كنيد.
19 سال سن دارم و با دخترعمويم كه يك سال از من بزرگتر است، 7 ماه است نشان بردهام. خيلي او را دوست دارم، البته او هم به من علاقهمند است، اما هر بار از عقد رسمي صحبت ميكنم، طفره ميرود و تاريخ عقد را به تعويق مياندازد. هميشه از اين كار او ترس دارم و فكرم مشغول ميشود كه چرا با عقد كردن و مراسم رسمي مخالفت ميكند. لطفا راهنماييام كنيد.