ارسال پرسش

پرسش شما با موفقیت ارسال شد ، کاربر گرامی چنانچه ایمیل خود را هنگام ثبت سوال وارد کرده اید در صورت پاسخ دادن به سوال شما از طریق ایمیل به شما اطلاع داده خواهد شد.

پرسش شما با موفقیت ارسال شد، کاربر گرامی، لطفا برای بازدید از پاسخ‌های ارسالی به سوالتان، حداکثر تا 7 روز آینده به همین صفحه مراجعه کنید.

ایمیل واد شده صحیح نمیباشد.
وارد نمودن ایمیل ضروری نیست
انتخاب دسته بندی اجباری می‌باشد.
ok {{ uploadedFileData.name }} uplodaed.
این فیلد اجباری میباشد. کاراکتر وارد شده کم میباشد.
  • کارهای برادرم غیرقابل تحمل شده است

    من خواهر یک جوانم که کار من و مادرم هر روز خدا گریه و آه و ناله است. یک برادر سی ساله دارم که ازدواج نکرده این برادرم از نظر مردم عالیه ولی در خانه دارد ما را می‌کشد. کارش این است که با زن‌های شوهردار دوست می‌شود زن‌هایی که یکی دوتا بچه دارند. بعضی وقت‌ها گوشی‌اش را چک می‌کنم تا ببینم چکار می‌کند. قبلاً با یک زنی که دوتا بچه داشت دوست شده بود، ولی من به خانواده‌ام گفتم و جلویش گرفته شد حالا گیر داده به یکی از اقوامی که یک بچه دارد. به مامانم گفتم و رفت به او گفت که زد کل شیشه‌های خانه را شکست. یعنی هر وقت به او می‌گوییم کاری می‌کند که ما از کارمان پشیمان بشویم. من به عنوان خواهر چکار کنم؟

    دسته بندی: روانشناسی پاسخ: 1 تاریخ: ۱۴۰۰/۰۳/۰۴ ۱۰:۴۱:۳۹
  • دخترم عصبی است و به حرف کسی گوش نمی‌دهد

    بنده و همسرم 20 سال هست که زندگی مشترک تشکیل داده‌ایم دخترمان 11 ساله و پسرمان 8 ساله است. هر دو شاغلیم. دخترمان بسیار بددهن پرخاشگر و عصبی است به حرف هیچکس گوش نمی‌دهد احترام ما را نگه نمی‌دارد. بسیار سر به هوا شلخته و بی‌نظم است و اکثرا در خانه دعوا راه می‌اندازد در درسش بسیار جدی و دانش‌آموز زرنگی است. با خانه‌نشینی و مدرسه مجازی امسال اخلاقش بدتر شده است و از صبح تا شب گوشی دستش است. نمی‌دانیم چطور برخورد کنیم لطفا راهنمایی بفرمایید.

    دسته بندی: روانشناسی پاسخ: 1 تاریخ: ۱۴۰۰/۰۳/۰۲ ۱۳:۲۲:۴۸
  • بعد از فوت پسرم چگونه با فرزند دیگرم رفتار کنم که آسیب نبیند؟

    پسربزرگم را که بیست سالش بود یک ماه پیش از دست دادم به علت ایست قلبی وقتی حالش بد شد پسر کوچکم که ده سال دارد و خیلی به هم وابسته بودند این وضعیت را دید تا الان ما نتوانستیم به خانه خودمان برویم. پسرم میترسد که به خانه مان برویم و تنها بماند و کسی را دیگر ندارد. ماندیم خانه مادربزرگش و دارد وابسته بچه‌های فامیل میشود و میگوید خانه‌مان نرویم بالاخره ما باید بعد از چند روز برگردیم به خانه من با او چطور رفتار کنم که زودرنج یا پرخاشگر نشود. از طرف دیگر کمی با پدرش لجبازی میکند و میگوید پدر من همیشه به فکر این است که دیگران ناراحت نشوند ولی به فکر من که بچه او هستم نیست وقتی بچه‌ها دعوا میکنند پدرش تقصیر پسرم می‌اندازد. میخواهد کسی از دستش نارحت نباشد ولی به فکر پسر خودش نیست پدرش خیلی کم حرف و درونگراست من و پسرم برونگرا هستیم. با این اخلاق شوهرم خود من هم با مشکل مواجه هستم میخواهم من را راهنمایی کنید با پسرم که حالا تنها فرزند شده چگونه رفتارکنیم که آسیب نبیند؟

    دسته بندی: روانشناسی پاسخ: 1 تاریخ: ۱۴۰۰/۰۳/۰۲ ۱۳:۱۷:۳۸
  • چطور ثابت کنم که بی‌گناه هستم؟

    من ۴۰ سالم است. در دوران نوجوانی با پسری دوست بودم اما رابطه‌ای نداشتم. وقتی ازدواج کردم به همسرم گفت که با او دوست بودم ولی الان بعد از ۲۰ سال آمده و به همسر من می‌گوید با هم ارتباط داشتیم نمی دونم چکار کنم من بی گناهم و عاشق همسرم بچه هام بزرگن طور خدا بگید من چکار کنم چطوری بی گناهیمو ثابت کنم در ضمن به همسرم گفته شاهد هم دارم ولی به خدا من کاری نکردم دروغ میگه خسته شدم کمکم کنید.

    دسته بندی: روانشناسی پاسخ: 1 تاریخ: ۱۴۰۰/۰۳/۰۲ ۱۲:۵۹:۵۷
  • گاهی کابوس همسر قبلی ام را می‌بینم

    من 53 ساله هستم و حدود 19 سال پیش با یک خانم ازدواج دائم کردم و بعد از مدت 7 سال زندگی حدود 12 سال پیش از هم به طور توافقی به پیشنهاد ایشان از هم طلاق گرفتیم البته شانسی که داشتم این بوده که موقع طلاق بچه نداشتیم و الان هم در وضع فعلی مجرد هستم و فعلا دیگر ازدواج دائمی نکرده‌ام. راستش الان که فکر می‌کنم ازدواج ما چون بر اساس گزینش درستی نبوده همان بهتر که منجر به طلاق شده چون از لحاظ سن و خانواده و تحصیلات و تفاهم اخلاقی و هوش اجتماعی و انگار علایق و خصوصیات شخصیتی و دیدگاه‌ها به نوع زندگی بعد از ازدواج و دخالت خانواده‌ها و شاید خیلی مسائل دیگر و به دلیل نداشتن آگاهی لازم در قبل از ازدواج اصلا این ازدواج انگار واقعا به صلاح من نبوده ولی مشکلی که هست این است که نمی‌دانم چرا گاه به گاهی و پس از یک مدتی آن خانم به صورت کابوسی شبانه به خواب من می‌آید طوری که انگار هنوز زن من است در صورتی که من کاملا مخالف این هستم که او هنوز زن من باشد چون ناراحتی‌های زیادی را در طول زندگی با او حس کردم و به خاطر همین در خواب وقتی که به صورت کابوسی هست که تو خواب حس می‌کنم هنوز زن من هست احساس ناراحتی و وحشت می‌کنم تا موقعی که یا بیدار شوم یا اینکه خواب من روال عادی را طی کند تا من متوجه بشوم که از او جدا شده‌ام و دیگر نمی‌تواند من را ناراحت کند چون به طور واقعی از هم طلاق گرفته‌ایم. می‌خواستم بدانم چرا و به چه علت می‌تواند باشد هر چند گاهی خواب کابوس‌مانند اینگونه‌ای و آیا طبیعی است؟ به نظر شما چه کار باید کرد تا اینگونه کابوس هم حالا هر چند مدتی یکبار نبینیم؟

    دسته بندی: روانشناسی پاسخ: 1 تاریخ: ۱۴۰۰/۰۳/۰۲ ۱۲:۵۶:۲۱