پسربزرگم را که بیست سالش بود یک ماه پیش از دست دادم به علت ایست قلبی وقتی حالش بد شد پسر کوچکم که ده سال دارد و خیلی به هم وابسته بودند این وضعیت را دید تا الان ما نتوانستیم به خانه خودمان برویم. پسرم میترسد که به خانه مان برویم و تنها بماند و کسی را دیگر ندارد. ماندیم خانه مادربزرگش و دارد وابسته بچههای فامیل میشود و میگوید خانهمان نرویم بالاخره ما باید بعد از چند روز برگردیم به خانه من با او چطور رفتار کنم که زودرنج یا پرخاشگر نشود. از طرف دیگر کمی با پدرش لجبازی میکند و میگوید پدر من همیشه به فکر این است که دیگران ناراحت نشوند ولی به فکر من که بچه او هستم نیست وقتی بچهها دعوا میکنند پدرش تقصیر پسرم میاندازد. میخواهد کسی از دستش نارحت نباشد ولی به فکر پسر خودش نیست پدرش خیلی کم حرف و درونگراست من و پسرم برونگرا هستیم. با این اخلاق شوهرم خود من هم با مشکل مواجه هستم میخواهم من را راهنمایی کنید با پسرم که حالا تنها فرزند شده چگونه رفتارکنیم که آسیب نبیند؟
ارسال نظر