زني هستم 34 ساله که دو فرزند پسر دارم. شوهرم دو سال بعد از ازدواج معتاد شد و به شدت پيشرفت کرد. به پايش نشستم تا ترک کند. رفتم سر کار و خرج زندگي را به عهده گرفتم ولي هيچ فايدهاي نداشت مجبور شدم طلاق بگيرم. با اين دو بچه تنها ماندهام. نميدانم بايد چه کار کنم.
من خانمي 29 ساله و کارمند هستم. کمتر از يک سال است که ازدواج کردهام. خانواده همسرم توقعات مالي زيادي از ما دارند، در حالي که شوهرم کارگر است و هر دو ما اقساط بانکي زيادي بدهکاريم. در برابر آنها بايد چکار کنم؟
مادرم چند سالي است به دوستانش بيشتر از خانواده توجه ميکند. من از اين روابط مادرم ميترسم، چطور ميشود اين روابط را قطع کرد بدون اينکه به خانوادهام لطمهاي وارد شود؟
من با يک اشتباه زندگي چند نفر را به هم ريختم و حالا احساس خوبي ندارم. اين احساس ناشي از چيست و چرا سراغم آمده است؟
امروز از شوهرم طلاق گرفتم خيلي پشيمان هستم، لطفا راهنماييام کنيد.