زني هستم 34 ساله که دو فرزند پسر دارم. شوهرم دو سال بعد از ازدواج معتاد شد و به شدت پيشرفت کرد. به پايش نشستم تا ترک کند. رفتم سر کار و خرج زندگي را به عهده گرفتم ولي هيچ فايدهاي نداشت مجبور شدم طلاق بگيرم. با اين دو بچه تنها ماندهام. نميدانم بايد چه کار کنم.
اعتياد بلاي خانمانسوزي است که نه تنها خود فرد را درگير ميکند بلکه بنيان و کانون خانوادگي همه اعضاي خانواده را به هم ريخته و باعث فروپاشي يک زندگي ميشود. درست است که در زندگي همه افراد مشکلاتي وجود دارد اما برخي مشکلات هيچ وقت حل نخواهد شد.يک فرد معتاد شايد اعتيادش را ترک کند اما بايد مانند يک بيمار به او نگاه کرد چون هر زماني امکان اين وجود دارد که دوباره به سمت مصرف مواد مخدر گرايش پيدا کند. در خانوادههايي که پدر اعتياد دارد مادر تنها حامي و مسوول فرزندان به شمار ميرود. از اين رو اين زنان که تنها حمايتگران خانواده خود هستند بايد از سوي دولت و سيستمهاي اجتماعي مورد حمايت قرار گيرند تا بتوانند فرزنداني موفق را تحويل جامعه دهند. فرزندان آيندهسازان جامعه هستند، از اين رو با ايجاد فرصتهاي تحصيلي و آموزشي ميتوان بستر مناسبي را براي رشد و ترقيشان ايجاد کرد. اگر مراکزي وجود داشته باشد که کمک خرج خانواده باشد و در تهيه هزينههاي زندگي به اين زنان کمک کند شرايط زندگي مطلوب شده و از اوضاع اقتصادي بهتري برخوردار خواهند بود. از اين رو در چنين فضا و شرايطي احساس خلأ و تنهايي نکرده و اين مادر در تربيت فرزندان وقت خود را متمرکز ميکند. متاسفانه در جامعه ما هيچ کدام از اين شرايط براي زنان تکسرپرست، بيسرپرست يا بدسرپرست وجود ندارد. يک زن تنها نميتواند تمام شرايط مطلوب يک زندگي ايدهآل را فراهم سازد و به تدريج مشکلات روحي و رواني و حتي مشکلات اجتماعي زندگياش را بيشتر تحت تاثير قرار ميدهد چون هيچ منبع حمايتگري از هيچ سازمان يا نهادي وجود ندارد و اغلب اين زنان مجبور هستند براي تامين هزينههاي زندگي خود بيشتر به کار پرداخته تا جاييکه تربيت و آينده فرزندان در اولويت آخر قرار ميگيرد که چنين شيوه زندگي خطرناک است.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر