دو سال و نيم پیش با دختري در دانشگاه آشنا شده بودم. به همديگر علاقه داشتيم اما او من را تنها گذاشت و دنبال زندگياش رفت. از آن پس زندگيام خيلي بيروح شده است. لطفا راهنماييام كنيد.
من يك دختر پايبند به اعتقادات مذهبي و ديني هستم. اخيرا به فردي وابسته شدهام نميدانم بايد چكار كنم. لطفا راهنماييام كنيد.
همیشه از دوران کودکی در بیان احساسات و عواطفم به دیگران مشکل داشتم. اکنون هم که به یکی خیلی علاقه دارم نمیتوانم به او بگویم. لطفا راهنماییام کنید.
تمام دوران قبل ازدواجم را پاک زندگی کردهام. با خودم گفتم تمام محبتم براي شوهرم است. حالا که ازدواج کردهام فهمیدهام شوهرم به خاطر پول پدرم و موقعيت كاري او با من ازدواج كرده است. براي ادامه اين زندگي دچار ترديد شدهام.
جوانی هستم 24 ساله و 4 سال است كه ازدواج کردهام، اما به خاطر حساسیتهایی که دارم و از آن بدتر اخلاق تندم که زندگيام را تحتتاثير قرار داده، زود عصبانی میشوم و زود آرام ميشوم. لطفا راهنماییام کنید كه چطور به آرامش برسم و به زندگيام صدمه وارد نشود.