من يك دختر پايبند به اعتقادات مذهبي و ديني هستم. اخيرا به فردي وابسته شدهام نميدانم بايد چكار كنم. لطفا راهنماييام كنيد.
آدمي در فرآيند رشد به مرحلهاي از بلوغ ميرسد كه نسبت به جنس مخالف خويش ابراز احساسات خاصي ميكند و اين احساسات از ويژگيها و مشخصات رسيدن به سن بلوغ و يك امر طبيعي در روند رشد است. طبيعتا قواعد اجتماعي، آيينها و سنن و مقررات جامعه براي ارضاي چنين احساسي قوانين خاصي را وضع كرده و شيوههاي مناسب و مطلوبي را معين كرده است. براي پرهيز از لجامگسيختگي جنسي و رفع هرگونه فروپاشي اخلاقي و براي جلوگيري از زيرپا نگذاشتن قوانين و مقررات جامعه لزوما والدين بايد نظارت دقيق و مستقيمي نسبت به احساسات ذاتي و دروني فرزندان در دوران بلوغ داشته باشند و آن را در مسير صحيح هدايت كرده و به صورت غيرمستقيم آن را مدیريت كنند. با رسيدن به بلوغ دو نوع برخورد يا رفتار با اين پديده با جوان ميشود. خانوادههاي مسوول و متعهد واكنشهاي اين مرحله را كنترل كرده و در مجرا و مسير قانوني متناسب آيين، سنن و مقررات اجتماعي هدايت ميكنند، ولي برخي خانوادهها به دلايلي از اين امر مهم غفلت ورزيده و بيتوجه و بيتفاوت نسبت به اين واكنشها هيچگونه احساس تعلق و انجام مسووليتي در قبال آن ندارند و انتظار دارند كه جوان بزرگ شده است و ميتواند از پس اينگونه احساسات خويش برآيد. واگذاشتن اين امر خطير به جوان تازهكار و ناپخته قطعا او را با مشكلات و گرفتاريهايي مواجه خواهد ساخت. گاهي اوقات مشكل از سوي والدين نيست بلكه جوانان خود ميخواهند احساسات دوران هيجاني و بلوغ خويش را مدیريت كنند. اينان نيز چون از سرمايه غني و پشتيبانيهاي ارزشمند والدين برخوردار نميشوند دچار مشكلاتي خواهند شد. توصيه ميشود اين خانم متدينه مسائل خويش را با مادرش در ميان گذاشته و از او كمك بخواهد. چنانچه اين رابطه عاطفي با مادر ميسر نيست با يكي از بستگان نزديك خويش كه با او صميمي است مطرح كرده و براي چگونگي كار از او راهنمايي بخواهد. مسلما مداخله والدين در اين امر راهگشاست و ميتواند مسير درستي را براي رفع مشكل پيش آمده حل كند چون هيچكس دلسوزتر و مهربانتر از والدين در سرنوشت جوانان ايفاي نقش نميكند.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر