پدر و مادر و خواهرم فوت کردند شوهرم درکم نمیکند هیچ چیز من را خوشحال نمیکند و مرگ را بیشتر از زندگی دوست دارم ۱۱سال است داغونم.
پسرم شبانهروز سرش در گوشی است نمیدانم چکار کنم. لطفا راهنمایی کنید.
حس میکنم یکی را در خانواده بیشتر از من و داداشم دوست دارند و حتی وقتی او جلویشان میایستد باز طرف او را میگیرند و همیشه قربون صدقهاش میروند.
شوهرم به من بیاعتنایی میکند و به من توجهی ندارد.
به یک پسر جوان علاقهمند شدم به زور وارد زندگیم شد و الان رفته است. متاهلم البته جدا از همسرم زندگی میکنم به خاطر دخترم تحمل کردم. این جوان قول داده اگر طلاق بگیرم صیغهام میکند.