سود و زیان ستاره‌هایی که مجری می‌شوند

اما رفته رفته شرایط تغییر کرد و حالا کار به جایی رسیده است که سلبریتی‌ها به هر حوزه‌ای سرک بکشند و خودی نشان بدهند؛ از تئاتر گرفته تا تلویزیون و حتی حوزه کتاب؛ اما روند حضور بازیگران در تلویزیون پررنگ‌تر است و خود را بیش از پیش به رخ می‌کشد.

در این سال‌ها کم نبوده‌اند بازیگرانی که رو به اجرا آورده‌اند، از رامبد جوان و کامران تفتی گرفته تا اشکان خطیبی و محمدرضا گلزار و...

حضور در قاب فارغ از اجرا

حضور چندین چهره سینمایی در تلویزیون و در نقش مجری- فارغ از اینکه اصولاً اجرای قابل قبولی دارند یا نه- بیشتر باب طبع اسپانسرهای قدرتمندی است که پول دارند و با این پول در شبکه‌های مختلف می‌توانند جولان دهند. برخی کارشناسان معتقدند، از آنجا که تلویزیون در این سال‌ها مخاطبان خود را از دست داده(که البته خود بحث مفصلی است و در جای خود باید به آن پرداخت) بیش از گذشته رو به آوردن سلبریتی‌ها گذاشته تا بتواند از این طریق مخاطب جذب کند. اما نکته اینجاست که قطعاً اجرای یک برنامه تلویزیونی با بازی در سینما Cinema بسیار متفاوت است. شاید برخی از این چهره‌ها همچون رامبد جوان- که دیگر مثل سابق نقشی در سینما یا تلویزیون ایفا نمی‌کنند- توانسته باشند با اجرایی متفاوت جماعتی را به پای تلویزیون بنشانند؛ اما آیا این قضیه دیگران را نیز دربرمی گیرد؟ البته از این نکته نیز نمی‌توان غافل بود که رامبد جوان یا مهران مدیری بیشتر نقش‌هایشان در ژانر طنز بوده و چهره‌شان با طنز عجین شده است و توفیق‌شان در تلویزیون تا حدودی ناشی از این امر است. سؤال اصلی این است که آیا هر چهره‌ای صرف محبوبیت یا شهرتی که در بین مردم دارد، قابلیت کار اجرا در تلویزیون را داراست؟ از طرفی سؤالی که مدیران تلویزیون باید به آن پاسخ دهند، این است که آیا تلویزیون مجری توانمند برای جذب مخاطب در چنته ندارد؟

صداوسیما باید خودش چهره بسازد

طهماسب صلح جو، منتقد سینما و تلویزیون، درباره اینکه چرا تلویزیون بیش از گذشته به سمت جذب سلبریتی‌ها در حوزه اجرا رفته است، می‌گوید: «کار سنجیده‌ای نیست. به این دلیل که هر کسی باید بتواند در صنف خودش بدرستی کار کند. اینکه تلویزیون ازمحبوبیت یک بازیگر، به‌عنوان یک سلبریتی، بخواهد استفاده کند و برنامه جذاب درست کند، این کار نشان دهنده ضعف تلویزیون است. تلویزیون به‌عنوان رسانه‌ای فراگیر(به مراتب فراگیرتر از سینما) باید خودش چهره بسازد و مجری‌های برنامه‌هایش را تبدیل به ستاره‌های محبوب مردم کند. وقتی نمی‌تواند این کار را کند، از صنف و جریان دیگری برای جذاب شدن برنامه‌هایش استفاده می‌کند. این نشان دهنده ضعف رسانه عریض و طویلی چون صداوسیماست.»

او درمورد دلایل این ماجرا معتقد است: «به نظر می‌رسد تلویزیون برای تأمین بودجه برنامه‌ها و سریال‌هایش از اسپانسرهای خصوصی استفاده می‌کند. بنابر این آنها چون تأمین‌کننده مالی هستند، می‌خواهند که فلان چهره مشهور سینما را بیاورند. آنها در واقع ازعلاقه‌ مردم به چهره‌ها به نوعی بهره‌برداری می‌کنند. در عین حال اگر از زاویه دیگری هم به این موضوع نگاه کنیم باید بپرسیم که این بازیگران چگونه مطرح و معروف شده اند؟ طبعاً سینما باعث محبوبیت اینها شده است. چرا تلویزیون نباید بتواند چهره‌های محبوب خودش را بسازد؟مثلاً این نوع مدیریت فرهنگی نشان دهنده ضعف است. فرقی هم نمی‌کند در تئاتر هم همین اتفاق افتاده است. بازیگر Actor تئاتر یک جایگاه دارد و مجری تلویزیون هم جایگاه خود را دارد. با این کار دیگر مردم کاری به اصل برنامه ندارند و مجذوب چهره محبوب خود می‌شوند. این هدف‌های فرهنگی تلویزیون را زیر سؤال می‌برد و بی‌اعتبار می‌کند.» به‌گفته این منتقد، حتی اگر بازیگری بتواند اجرای خوبی هم داشته باشد، این کار به هم ریختن ارزش‌های حرفه‌ای صنوف هنری است. صداوسیما زمانی می‌تواند به جایگاه فرهنگی‌اش افتخار کند که خودش چهره بسازد و به مردم بشناساند.

ریسک جذب شدن به تلویزیون

بیژن بیرنگ، کارگردان، مجری و تهیه‌کننده نیز می‌گوید: «اگر چهره‌های سینمایی، تئاتر موفق بودند که هستند، شومن‌های تلویزیون هم بروند فیلم بازی کنند. اشکالی ندارد. اگر برنامه خوب باشد و تماشاگر داشته باشد، چه اشکالی دارد؟ وقتی یک چهره سینمایی سرشناس به تلویزیون می‌رود، در واقع ریسک بزرگی می‌کند. بزرگ‌ترین ریسکش هم این است که یک چهره آنقدر دیده می‌شود که تماشاگر دیگر مثل سابق عطش دیدن‌اش در سالن سینما را ندارد تا به خاطرش پول بپردازد. اگر واقعاً چنین ریسکی را می‌کند حق دارد به تلویزیون برود. همه جای دنیا همین است. آدم‌های سرشناس سینمایی بسیاری بوده‌اند که بعدها به تلویزیون رفته‌اند. بگذاریم این چرخه بچرخد. از نظر من خیلی هم خوب است.

چه در تئاتر و چه در سینما. باید کاری کنیم که مخاطب داشته باشیم آن هم به هر شکلی و این چرخه راه بیفتد. چقدر از بچه‌های تئاتر جذب سینما می‌شوند. یعنی روز به روز بچه‌های تئاتر به‌دلیل اینکه کنار بچه‌های سینما دیده می‌شوند، جذب سینما می‌شوند. گاهی حتی بهتر از سینماگران عرض اندام می‌کنند و من سینماگرهم از آنها استفاده می‌کنم. نکات مثبت اینهاست. نکات منفی هم این است که اینها ریسک بزرگی می‌کنند. اگر کار خوب اتفاق بیفتد از هرجایی هم که جذب شوند، اهمیتی ندارد. خیلی از مجریان توانمند سازمان برای یکسری از برنامه‌ها خوب هستند و برای برخی از برنامه‌ها خوب نیستند. مثلاً کاری که رامبد جوان می‌کند شاید از دست یک مجری توانمند هم برنیاید. باید به نیاز برنامه نگاه کرد.»

او در خصوص اسپانسرها و اصرار آنها برای آوردن چهره‌های سینمایی معتقد است: «هر کس پول بدهد به هر حال حق اظهارنظر هم دارد. بحث این است که اصولاً برنامه‌سازی در تلویزیون باید متکی بر اسپانسر باشد یا نباشد؟ آن هم در تلویزیونی که مخصوص نظام و رسانه‌ای ملی است نه خصوصی. هزینه شبکه‌ها را یا از اسپانسر باید تأمین کرد یا از طریق آگهی. الان تلویزیون ما بلاتکلیف شده است معلوم نیست دولتی است یا خصوصی؟ اشکال کارش اینجاست. شاید نیازهای مالی‌اش تأمین نمی‌شود که دست به دامن اسپانسرها می‌شود. وقتی هم که آنها می‌آیند، حق دارند اظهارنظر کنند.»

هیچ کس در جای خودش نیست

هرمز شجاعی مهر مجری پیشکسوت تلویزیون می‌نویسد: «فقط در تلویزیون این اتفاق نیفتاده است. در بسیاری از وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های دیگر نیز این اتفاق افتاده است و علت عقب ماندگی ماست. به این دلیل که برنامه‌های‌مان درست پیش نمی‌رود و مدیریت ضعیفی حکمفرماست؛ به خاطر اینکه هیچ کس در جای خودش نیست. بعضی از مشاغل را به خاطر جذاب بودنش همه دوستش دارند. مثلاً ۳۵ نفر برای یک برنامه کار می‌کنند اما یک نفر است که فقط جلوی دوربین دیده می‌شود. طبیعی است که بقیه عوامل دوست داشته باشند که جای آن یک نفر باشند. چون نه کارشان دیده می‌شود و نه پول خوبی می‌گیرند.در سایر سازمان‌ها هم همین‌گونه است. هزاران نفر کار می‌کنند اما یک نفر با مردم در تعامل باشد و مردم فکر می‌کنند که او تمام کار را انجام داده است. در اینجا مدیران و تهیه‌کنندگان باید بدانند ابتدایی‌ترین مسأله در یک برنامه تلویزیونی این است که آدم‌ها باید سرجای خودشان باشند. در شطرنج سرباز نقش سرباز را دارد و وزیر نقش وزیر را. مسابقات یا برنامه‌هایی که چهره‌های محبوب سینما یا موسیقی مجری آن می‌شوند، چیزی بیشتر از برنامه قبلی ندارد، چرا که در محتوا نمی‌توان نقش چندانی داشت و کاملاً محدود است. از این‌رو سعی می‌کنند این نقطه ضعف را با انتخاب هنرپیشه یا موزیسین محبوب بپوشانند و جاذبه‌های برنامه را بیشتر کنند.»اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید