خوش شانس ترین قاتل ایران / او بعد از 2 قتل می گوید بدشانسم! + عکس

پرستار خانگی قاتل ، پرستار خانگی قاتل ، پرستار خانگی قاتل ، پرستار خانگی قاتل ، پرستار خانگی قاتل ، پرستار خانگی قاتل

به گزارش رکنا، اولیای دم در شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران حاضر می شوند.هنوز یک سال هم از قتل پدرشان نمی گذرد.بازپرس ساسان غلامی از آنها می پرسد که که تقاضای آنها چیست؟ دیه می خواهند یا قصاص ؟

با خودم فکر می کنم در کسری از ثانیه کلمه قصاص از زبانشان بیرون می آید.

اما در کمال ناباوری می گوید:« هیچ کدام! ما او را به قانون واگذار می کنیم و تنها تقاضای ما از قانون این است که اشد مجازات را برایش در نظر بگیرند!»

همین چند وقت قبل بود که متهم پرونده را در راهروهای همین دادسرا دیده بودم.همان متهمی است که چند سال قبل هم در شهر زنجان زن همسایه را کشته بود.بعد از قتل اول 10 سال فراری شد.در آن 10 سال ازدواج کرده و صاحب 3 فرزند شد.اما بالاخره به دام قانون افتاد.اما در آن پرونده هم سر بزنگاه و قبل از رسیدن پای چوبه دار اولیای دم به شرط دریافت دیه او را بخشیدند.بعد فرد نیکوکاری پیدا شد و دیه درخواستی شاکیان را پرداخت کرد و متهم آزاد شد.

صدایش در گوشم زنگ می زند:«من یک قاتل بدشانسم.در هر دو پرونده نمی خواستم آدم بکشم و نمی دانم چه شد که دو بار دستم به خون آلوده شد!.»

جمله اش به حدی برایم عجیب بود که همین حرفش را تیتر کردیم:«من یک قاتل بدشانسم!»

دلم می خواهد یک بار دیگر او را ببینم و به او بگویم: تو خوش شانس ترین قاتلی هستی که من در عمرم دیده ام!

ماجرای قتل پیرمرد تهرانی زیر کتک های پرستار خانگی چه بود؟

رسیدگی به درگیری منجر به ضرب و جرح در دستور کار ماموران نیروی انتظامی قرار گرفت.در این درگیری پیرمرد 85 ساله ای به دست پرستار خانگی خود در خانه اش واقع در مینی سیتی تهران به شدت مجروح شده و راهی بیمارستان شده بود که با شکایت فرزند پیرمرد پرستار خانگی بازداشت شده و راهی زندان شد.

با گذشت 10روز از بستری شدن پیرمرد در بیمارستان، او جان خود را از دست داد و در حالی که پزشکی قانونی علت فوت را آسیب مغزی عنوان کرده بود، پرستار خانگی به نام جمشید 40 ساله در برابر اتهام قتل قرار گرفت و رسیدگی به این پرونده در دستور کار ساسان غلامی بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و متهم در جلسه بازجویی مقابل بازپرس ماجرای این قتل را اینطور شرح داد:«روز حادثه با مرحوم بحثمان شد و با هم درگیر شدیم.همسر او در آشپزخانه بود و زمانی که صدای درگیری ما را شنید داخل اتاق خواب آمد.من به پیرمرد دو سیلی زدم و نمی دانم چرا چند روز بعد فوت کرد.»

متهم در ادامه گفت:«نمی دانم چرا پزشکی قانونی علت فوت را آسیب مغزی عنوان کرده است چون من ضربه ای به سر پیرمرد وارد نکردم.»

گفتگو با اولیای دم که از قصاص قاتل گذشت کردند

اولیای دم 2 دختر و یک پسر مقتول هستند.خواهر بزرگتر به سوالات من پاسخ می دهد:

شنیدم که گفتید نه قصاص قاتل پدرتان را می خواهید و نه دیه او را؛  آن هم زمانی که هنوز یک سال هم از قتل نمی گذرد!

بله همین اعلام کردیم که قصاص قاتل پدرمان را نمی خواهیم.چون دلمان نمی خواهد تصمیم گیری در مورد جان یک انسان بر عهده ما باشد.از طرفی می دانیم که متهم 3 فرزند دارد.از این ها گذشته بعد از قتل وقتی او را دیدیم کاملا مشخص بود بیماری روحی دارد که نمی تواند کنترلی روی اعمال خود داشته باشد.احتمالا برای همین هم قبلا مرتکب قتل شده بود.

در مورد دیه هم درخواستی نداریم چون این متهم آهی در بساط ندارد و اگر داشت هم ما نیازی به پول او نداریم.ما پدرمان را از دست دادیم و ثروت تمام دنیا نمی تواند نبود او را برایمان جبران کند.

در خواست اشد مجازات جنبه عمومی برای متهم را کردید.

بله دقیقا. دلمان می خواهد او محکوم به بیشترین حبس قانونی شود.فکر می کنیم وجود او برای جامعه مضر است.یک شرکت معتبر او را برای پرستاری از پدرمان به ما معرفی کرده بود.شما تصورش را کنید آزاد شود و باز هم مردم با اعتماد به چنین شرکت هایی، او را برای پرستاری از سالمند به خانه شان ببرند.بعد برای بار سوم مرتکب جنایت شود! با این حال اگر در زندان بماند خیلی بهتر است.

چند وقت بود که این متهم را می شناختید؟

زمان زیادی نبود.بعد از مرگ پدرم وقتی او را دیدیم سرش را پایین انداخت و می گفت نمی دانم چطور کار به اینجا رسید.

بازخوانی گفتگوی رکنا با متهم پرونده

گفتگویی که در این قسمت می خوانید دی ماه سال گذشته در دادسرای جنایی تهران با متهم انجام شده و پیش از این به انتشار رسیده است.در این قسمت از گزارش به بازخوانی این گفتگو می پردازیم.

چند سال داری؟

40 سال دارم و نصف عمرم را در در زندان بودم.

بار اول چرا محکوم به حبس شدی؟

20 ساله بودم و تازه ازدواج کرده بودم که با پیرزن صاحبخانه مان درگیر شدم.آن زمان جوان و جاهل بودم و در درگیری او را مجروح کردم و منجر به قتل او شد.بعد از من شکایت کردند و بعد که دیدم حال او وخیم است از ترسم فرار کردم.آن زمان در زنجان زندگی می کردم و به شیراز متواری شدم.5 سال در شیراز زندگی کردم و بعد برای زندگی به کرج رفتم.حدود ده سال از نزاع گذشته بود که دستگیر شدم.

چطور بعد از 10سال که فراری بودی بازداشت شدی؟

در آن سال ها صاحب 3 فرزند شده بودم و می خواستم برای یارانه ثبت نام کنم که شناسایی و دستگیر شدم.10سال در زندان بودم و یک بار پای چوبه  دار رفتم اما در نهایت اولیای دم رضایت دادند.بعد از پایان دوران محکومیت تازه شش ماه بود که آزاد شده بودم که دوباره دستگیر شدم.

برویم سر اصل مطلب! در مورد پرونده قتل توضیح بده.

وقتی از زندان آزاد شدم زندگی ام از دستم رفته بود.همسرم 3 فرزندم را به بهزیستی قزوین سپرده بود و از من طلاق گرفته بود.می خواستم کار کنم تا بتوانم بچه هایم را از بهزیستی بیرون بیاورم برای همین پرستار سالمند شدم.روز حادثه به حمام رفته بودم وقتی بیرون آمدم پیرمرد به من گله کرد که چرا حمامم طولانی شده است. سر همین بگو مگو کردیم و به من فحاشی کرد.من هم عصبانی شدم و به او چند ضربه زدم اما فکرش هم نمی کردم که از دنیا برود.

چطور به او ضربه زدی؟

چند سیلی به او زدم.زیر چشمش کبود شد و کمی هم گوشه لبش پاره شد.

چطور دستگیر شدی؟

می خواستم باز هم فرار کنم.با برادرم تماس گرفتم و او گفت به خاطر اولین اتهامت 10سال متواری بودی و حالا می خواهی باز هم فرار کنی؟دلم نمی خواست باز هم با ترس زندگی کنم.برای همین با پسر آن پیرمرد تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم.گفت صبر کن تا بیایم ببینم چه اتفاقی افتاده بعد هم من را تحویل پلیس داد و پدرش را به بیمارستان برد.

حرف آخر ...

من نمی خواستم آدم بکشم.کنار دست پیرمرد یک قیچی بود اگر قصد جنایت داشتم با آن به پیرمرد ضربه می زدم.من بدشانسی آوردم که پیرمرد فوت کرد.

 

وبگردی