مرد سیاه پوش دار و ندارش را باخت / گوهر هم او به رحم نکرد

مرد شیشه ای وقت پدر  و مادرش را از دست داد مرگ آنها باعث شد به خودش بیاید و به زنش گوهر امید بسته بود تا بتواند با کمک او زندگی از دست رفته اش را بسازد.

از امروز تصمیم گرفته ام زندگی جدیدی را آغاز کنم. تاکنون در خواب غفلت بوده ام به طوری که حتی متلاشی شدن زندگی ام، مرا از این خواب سنگین بیدار نکرد.

آن قدر در مواد افیونی ذوب شده بودم که به هیچ چیز جز مواد مخدر نمی اندیشیدم حتی به همسر و فرزندانم نیز اهمیتی نمی دادم و تنها در پی یافتن پولی برای خرید شیشه بودم. احساس و عاطفه پدری در من مرده بود تا این که امروز مرگ ناگهانی پدر و مادرم مرا تکان داد به طوری که...

داستان تلخ زندگی مرد شیشه ای که همه زندگی اش مواد مخدر بود

جوان 35 ساله که در عزای از دست دادن پدر و مادرش سیاه پوش شده بود، وارد کلانتری طبرسی جنوبی مشهد شد و در حالی که عنوان می کرد آمده ام تا مرا از این فلاکت و بدبختی نجات دهید به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: وقتی به چند سال گذشته فکر می کنم اشتباهات مکرر زندگی ام یک به یک در برابر چشمانم رژه می رود.

من در یک خانواده پرجمعیت رشد کردم اما همواره دوست داشتم همانند پدرم از راه حلال و زحمت کشی مخارج زندگی ام را تأمین کنم. پدرم کارگر ساده ای بود که برای تأمین نیازهای خانواده اش زحمت زیادی می کشید ولی باز هم تلاش های او بی فایده بود و درآمدش کفاف نیازهای اقتصادی خانواده را نمی داد به همین دلیل من و برادرانم از ادامه تحصیل در مقاطع متوسطه و راهنمایی منصرف شدیم و تصمیم گرفتیم همه با هم به دنبال کار بگردیم.

با این تفکر عازم تهران شدیم، اما نه تنها موفقیتی کسب نکردیم بلکه پس از مدتی نیز همه پس اندازهایمان را خرج کردیم و دست از پا درازتر به مشهد بازگشتیم.

این گونه بود که کارگری در مکان های مختلف را آغاز کردم تا این که دختر جوانی در مسیر زندگی ام قرار گرفت و آشنایی من با «گوهر» به ازدواج انجامید.

این در حالی بود که من در پی رفاقت با افرادی که با آن ها در یک محل کار می کردم به مصرف مواد مخدر آلوده شده بودم. ابتدا به طور پنهانی مواد مصرف می کردم، اما آرام آرام همسرم متوجه اعتیادم شد چرا که دیگر نمی توانستم به درستی کار کنم و مدام بیکار می شدم.

مرد جوان در یک صحنه یتیم شد

در حالی که 2 فرزند دختر و پسر داشتم حتی نمی توانستم هزینه های اعتیادم را تأمین کنم. همین موضوع به اختلافی اساسی بین من و همسرم انجامید و در نهایت «گوهر» حضانت فرزندانم را در قبال مهریه اش به عهده گرفت و برای همیشه مرا ترک کرد و من در حالی پول مصرف مواد را از پدرم می گرفتم که دیگر به مواد مخدر صنعتی آلوده شده بودم.

هیچ کس اهمیتی به من نمی داد و به عنصری بی مصرف تبدیل شده بودم تا این که چند روز قبل، پدر و مادرم را در یک سانحه رانندگی از دست دادم.

مرگ آن ها تلنگری به من وارد کرد که از خواب غفلت بیدار شدم. تازه فهمیدم که مواد مخدر چه به روزم آورده است. به طوری که حتی نتوانستم در تشییع جنازه پدر و مادرم شرکت کنم. امروز هم به اینجا آمده ام تا به من کمک کنید که بتوانم گذشته ام را جبران کنم و راه درست زندگی را بیابم...آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی