بازداشت داماد رسوایی به بار آورد / خدا به داد راحله رسید

به گزارش رکنا، با آن که چند بار به جرم خرده فروشی مواد مخدر دستگیر شدم و 2 سال از عمرم را پشت میله های زندان گذراندم اما باز هم برای تامین هزینه های اعتیادم این کار را ادامه می دادم تا این که چند روز قبل قصد داشتم از چنگ ماموران فرار کنم که ناگهان شلیک های گلوله ...

جوان 31 ساله ای که در عملیات طرح ارتقای امنیت اجتماعی و به اتهام فروش مواد مخدر دستگیر شده است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: مادرم همسر دوم پدرم بود اما هیچ گونه سازگاری و تفاهمی با هم نداشتند به همین دلیل زمانی که من 3 سال بیشتر نداشتم آن ها از یکدیگر جدا شدند و من در کنار خواهر و برادران ناتنی ام ماندم ولی آن ها هیچ رابطه خوبی با من نداشتند و همواره مرا اذیت می کردند.

پدرم کفاش بود و از صبح تا شب سر کار بود در این شرایط من از کمبود محبت رنج می بردم و احساس خوبی به دیگر اعضای خانواده ام نداشتم به همین خاطر فقط تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواندم و دیگر نتوانستم به تحصیلاتم ادامه بدهم.

خلاصه 13 ساله بودم که پدرم در 82 سالگی از دنیا رفت و من تنها تکیه گاهم را از دست دادم. بعد از مرگ پدرم دیگر جایی در آن خانه نداشتم چرا که خواهر و برادران ناتنی ام به من اهمیتی نمی دادند و مرا عضو خانواده خودشان به حساب نمی آوردند در این شرایط خانه را ترک کردم و در یک کارگاه سنگ بری مشغول کار شدم.

روزها را کار می کردم و شب ها نیز همان جا می خوابیدم در محیط کارم با افرادی آشنا شدم که به مواد مخدر صنعتی اعتیاد داشتند.

همنشینی و معاشرت با آن ها مرا نیز به سوی مصرف مواد مخدر سوق داد به طوری که خودم هم نفهمیدم چگونه در منجلاب اعتیاد گرفتار شدم دیگر نمی‌توانستم کارم را به درستی انجام بدهم و مدام خواب بودم تا این که صاحبکارم مرا اخراج کرد از آن روز به بعد به بهانه های مختلف از دوست و آشنا و فامیل پول قرض می گرفتم تا مواد مخدر تهیه کنم اما کار به جایی رسید که دیگر هیچ کس به من پولی نمی داد وقتی اعتبارم را از دست دادم به خرده فروشی مواد مخدر روی آوردم تا بتوانم هزینه های سنگین مصرفم را تامین کنم.

بالاخره چند بار دستگیر شدم اما وقتی از زندان آزاد می شدم دوباره معتادان و مشتریان به سراغم می آمدند و من باز هم خرده فروشی را شروع می کردم در این سال ها هیچ گاه در اندیشه ترک مواد مخدر و اصلاح خودم نبودم چرا که پول مفت به چنگ می آوردم و برای اعتیادم هزینه می‌کردم با آن که 2 سال از عمرم را پشت میله های زندان گذرانده بودم ولی این موضوع را پنهان کردم و 6 ماه قبل به خواستگاری دختری شهرستانی رفتم او که فکر می کرد من در مشهد شغل مناسبی دارم و به کار آزاد مشغولم به خواستگاری ام پاسخ مثبت داد و من و «راحله» باهم ازدواج کردیم.

در این شرایط من به مشهد بازگشتم و مقدار بیشتری کریستال خریدم تا هزینه های عروسی را نیز پس انداز کنم ولی چند روز قبل ماموران تجسس کلانتری میرزاکوچک خان ناگهان مرا به محاصره درآوردند تا هنگام فروش مواد مخدر دستگیرم کنند اما من که مقداری مواد مخدر صنعتی را با خودم حمل می کردم با  دیدن ماموران پا به فرار گذاشتم و تلاش کردم تا به هر طریق ممکن از چنگ آن ها بگریزم ولی ناگهان با شنیدن صدای شلیک گلوله پاهایم لرزید و در جا میخکوب شدم حالا هم که قرار است دوباره راهی زندان شوم نمی دانم سرنوشتم چگونه رقم می خورد و نامزدم هنگامی که واقعیت ماجرا را می فهمد چه تصمیمی می گیرد و ...

شایان ذکر است این متهم 31 ساله در حالی روانه زندان شد که با صدور دستوری از سوی سرهنگ عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) تحقیقات غیرمحسوس پلیس برای شناسایی دیگر عوامل مرتبط با این قاچاقچی مواد مخدر ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

وبگردی