رویای زندگی اروپایی پسر جوان را مقابل دایی اش قرار داد

به گزارش رکنا، چندی قبل ماجرای سرقت خشونت‌آمیزی از مغازه مبل‌فروشی به پلیس گزارش شد و خیلی زود تیمی از ماموران خود را به مغازه رساندند. صاحب مغازه که هنوز ترس از حمله دزدان به مغازه‌اش در چهره‌اش موج می‌زد، به ماموران گفت: با خواهرزاده‌ام که دو سال است در کنار من کار می‌کند، در مغازه بودیم، ساعت 9 شب بود که جوانی ماسک آلودگی هوا به صورت زده بود، وارد مغازه شد و پس از چرخیدن دور چند سرویس مبل، به آرامی سمت میز کارم آمد و ناگهان چاقوی بزرگی را از زیر لباسش بیرون کشید و به سمت من حمله کرد و تیزی چاقو را زیر گلویم گذاشت.

اخبار اختصاصی رکنا - کپی رایت

خواهرزاده‌ام «امین» که با دیدن این صحنه شوکه شده بود، خواست با سر و صدایش همسایه‌ها را خبر کند که جوان چاقوکش با تهدید به مرگم فریادزنان خواست آرام باشد.

وی افزود: دزد جوان خواست همه وسایل باارزش و پول را داخل ساک ورزشی که روی میز گذاشته بود، بریزم و حتی زنجیر طلایم را نیز از گردنم کند و داخل ساک انداخت.

امین همه پول و گوشی موبایلش را در اختیار وی گذاشت، دزد جوان که ناگهان چشمش به کلید گاوصندوق افتاده بود، به اطراف نگاهی انداخت، بعد پرسید گاوصندوق کجاست؟ وقتی سکوت ما را دید، از من و امین خواست به سمت پله‌ها که به طبقه بالای مغازه راه داشت برویم، چاره‌ای جز تسلیم نداشتیم، در آنجا با پرخاشگری خواست در گاوصندوق را باز کنیم، پول زیادی داخل گاوصندوق بود، ابتدا مخالفت کردم، اما خواهرزاده‌ام خواست برای رهایی از تهدید دزد جوان پول‌ها را در اختیارش قرار دهیم تا آسیبی به کسی نرسد، رمز گاوصندوق را گفتم و امین پول‌ها را داخل ساک ریخت و دزد جوان با هل دادن من روی میز ساک را برداشت و به سرعت از مغازه خارج و سوار بر موتوری که در انتظارش بود، شد و با دوستش پا به فرار گذاشت و توانست نزدیک به 300 میلیون تومان پول، چک و اسناد قیمتی را به سرقت ببرد. امین نیز که ترسیده بود، به ماموران گفت: ترسیده بودم و نمی‌خواستم برای دایی‌ام اتفاقی بیفتد که شب عیدمان خراب شود و هرچه دزد جوان می‌خواست در اختیارش قرار دادم.

ماموران که سرنخی از دزد خشن نداشتند، فیلم دوربین مداربسته مغازه را نیز بررسی کردند، اما در این مرحله نیز ردی از دزد چاقوکش به دست نیامد.

دستگیری سارقان حرفه ای توسط پلیس

با این ادعاها، بازپرس دستور داد تا تیمی از پلیس به ردیابی دزدان خشن دست بزنند.

فردای روز سرقت دایی جوان نزد افسر بازجویی رفت و از شکی که به خواهرزاده جوانش داشت، پرده برداشت.

وی به ماموران گفت: ستون‌های مغازه‌ام را آینه‌کاری کرده‌ام، در صحنه سرقت وقتی دزد جوان چاقویش را روی گلویم گذاشته بود، سعی کردم در آینه یکی از ستون‌ها چهره وی را ببینم و به خاطر بسپارم که چشمک‌ها و آمار دادن‌های وی به امین را در آینه دیدم و بعد از سرقت نیز به نقش‌پردازی‌های خواهرزاده‌ام مشکوک شدم، چون بعد از رفتن ماموران خیلی زود از مغازه خارج شد و گفت که به خانه می‌رود، اما از مادرش شنیدم که امین شب را در خانه یکی از دوستانش گذرانده است.

همین سرنخ کافی بود تا ماموران پسر جوان را تحت‌نظر قرار دهند و با گذشت یک هفته زمانی که پسر جوان با کیف پرپولی به مغازه صرافی رفت و قصد داشت پول‌ها را به ارز خارجی تبدیل کند، وی را دستگیر کنند.

امین که از حضور ماموران در صرافی شوکه شده بود، ادعا کرد که پول‌ها برای یکی از دوستانش است و وی قصد دارد به خارج از کشور برود و به همین خاطر تصمیم گرفتم برای تبدیل پول‌هایش کمکش کنم.

این پسر که شوکه شده بود، در همان زمان بازجویی‌های نخست خود را در تناقض‌گویی‌هایش گرفتار دید و پرده از چگونگی سرقت از مغازه دایی‌اش برداشت.

امین در اعترافاتش گفت: مدتی بود که تصمیم به زندگی رویایی در اروپا گرفته بودم و می‌خواستم نزد یکی از دوستانم که در آلمان زندگی می‌کند بروم، اما برای این کار به پول نیاز داشتم.

وی افزود: چند باری درباره نیازم به پول با دوستانم حرف زدم تا اینکه «حسین» پیشنهاد داد تا از مغازه دایی‌ام دزدی کنیم و به همین خاطر نقشه‌ای را طراحی کردیم که کسی به من شک نکند و دوستانم نیز گرفتار نشوند.

با اطلاعات به دست آمده حسین و امین خیلی زود دستگیر شدند و در حالی که دو جوان اصرار بر بی‌گناهی داشتند، وقتی دیدند که همدست‌شان آنها را لو داده است، لب به اعتراف گشودند.

حسین در اعترافاتش گفت: امین به پول نیاز داشت و راهی جز دزدی برای به دست آوردن پول زیاد نداشتیم تا اینکه نقشه دزدی از مغازه دایی‌ام را طراحی کردیم. روز حادثه امین با پیامکی به من اطلاع داد فرصت مناسبی برای سرقت است، من همراه با رامین به مغازه مبل‌فروشی رفتیم و رامین سوار موتور منتظرم ماند و من نیز با چاقویی که از قبل تهیه کرده بودم، وارد مغازه شدم و نقشه‌مان را عملی کردیم، اما فکر نمی‌کردیم دستگیر شویم. وی افزود: حتی بعد از سرقت پولی نگرفتیم، چون قصد داشتیم به امین کمک کنیم.

تحلیل پرونده

مهم‌ترین انتخاب در زندگی، انتخاب دوست

خوب است و اگر افراد به خاطر شرایط خاص یا کاری با هم زندگی کنند، می‌توانند بیشترین تاثیرات رفتاری را روی هم بگذارند. تجربه نشان داده است که دوستان خوب باعث رشد معنوی، درسی و حتی کاری شده و بالعکس وجود دوستان بد نیز افراد را از جایگاه‌های بالا به پایین کشانده است. نخستین تاثیرات دوستان بد، مسائلی چون اعتیاد، معضلات اخلاقی و تشکیل باندهای تبهکارانه است.

معمولا افراد در سنین نوجوانی به خاطر شرایط ذهنی و اینکه بخواهند خود را بزرگ نشان دهند با دوستان بد ارتباط برقرار می‌کنند و بعد از مدتی این دوستی ابتدایی به یک رابطه محکم تبدیل می‌شود و آن زمان است که فرد سودجو برای رسیدن به هدف خود از دوستانش استفاده می‌کند.

یکی از مواردی که می‌تواند نوجوانان و جوانان را در انتخاب دوست کمک کند، آشنایی خانواده‌ها با دوستان فرزندان‌شان است، چراکه آنها با تجربه بیشتر می‌توانند تصمیم بهتری برای انتخاب دوست بگیرند و این اتفاق می‌تواند تاثیرات مثبت و سودمندی برای دو طرف این قضیه داشته باشد، چراکه دوست خوب، افراد را به نقطه بالایی می‌کشاند.

در این پرونده دوستان امین اگر خوب بودند، می‌توانستند راه بهتری پیش پای وی برای رسیدن به آرزویش بگذارند، اما با یک راهنمایی اشتباه خود و امین را به دردسر انداختند و باید حسرت چنین روزهایی را بخورند.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی