راز مینا در دفترچه خاطراتش چه بود؟! / او کریم را دوست نداشت!
حوادث رکنا: راز بیگناهی یک مرد که به خاطر مرگ مرموز همسرش در برابر اتهام قتل بود، در دفترچه خاطرات نهفته بود.
قربانی «مینا» نام داشت و در طبقه دوم آپارتمانی زندگی میکرد که خواهرش همسایهشان بود.
وقتی ماجرای مرگ مرموز زن جوان به پلیس 110 اطلاع داده شد، دقایقی نگذشته بود که تیمی از ماموران اداره ویژه قتل، تشخیص هویت همراه بازپرس جنایی پا در محل حادثه گذاشتند.
به گزارش اختصاصی رکنا ، تحقیقات میدانی نشان داد جسد قربانی زمانی پیدا شده که شوهرش در خانه نبود و آثار شکستگی روی آینه و شیشه کمد دیواری صحنه را مرموز نشان میداد.
با وجود اینکه در صحنه دیده شد مینا در بستر خواب به کام مرگ فرورفته و جعبه قرصها نیز در اطرافش دیده میشد، اما «کریم» که گریان بود، بازداشت شد.
این مرد گفت: از وقتی با مینا که سن و سال کمتری از من دارد، ازدواج کردم، روز خوشی نداشتم. البته میدانم خودم اشتباه کردهام، چراکه مینا راضی به این ازدواج نبود و با فشار خانوادهاش بویژه پدر و نامادری با من ازدواج کرد.
با مرگ مینا بی گناهی یک مرد ثابت شد
من که یک بار شکست خورده بودم، بعد از عروسی نتوانستم دل مینا را به دست آورم و او هر روز بیشتر فاصله میگرفت تا اینکه دیشب تنها به خاطر اینکه من خواستم یک قطعه از طلایش را بفروشیم، عصبانی شد و آینه و شیشه دکور را شکست. میدانستم علاقهای به طلا ندارد و تنها عقدههایش را خالی میکند، اعتراضی نکردم و به اتاق دیگری رفته و آنجا خوابیدم. صبح وقتی رفتم دیدم خواب است، بیدارش نکردم. سر کار بودم که باجناقم آمد و گفت انگار اتفاق بدی افتاده است. به خانه آمدیم و فهمیدم مینا دیگر زنده نیست و خیلی ناراحتم، اما در مرگ او هیچ نقشی نداشتم.
با ادعای بیگناهی کریم، ماموران به تحقیقات میدانی دست زدند و پی بردند مینا یادداشتی داخل دفتر خاطراتش نوشته و تاریخ آن به شب درگیری او و همسرش برمیگردد و آنجا عنوان داشته از اینکه نمیتواند طلاق بگیرد، خسته است و خود را از بین میبرد.
همین کافی بود تا کریم بیگناه شناخته شود و ماجرای این پرونده نیز به ایستگاه پایان تحقیقات برسد.
سرنوشت غمانگیز مینا زن جوان / ماجرای یادداشت این زن چه بود؟
«منصوره»، خواهر مینا نیز میگوید: من و مینا مادرمان را در بچگی از دست دادیم، کفنش خشک نشده بود که سایه نامادری بر سرمان سنگینی کرد تا آمد همان یک ذره مهر پدری را که داشتیم از ما گرفت، اما مینا که حاضرجواب بود نسبت به تبعیضها اعتراض میکرد، تا چشم باز کردیم دیدیم صاحب 5 خواهر و برادر ناتنی شدهایم.
پدرمان با حقوق کارگری توان خرج 10 سر عائله را نداشت، به همین خاطر با نخستین خواستگارها شوهرمان میداد، مینا درسش خوب بود، ولی پدرمان اجازه نداد بیشتر از سیکل ادامه بدهد.
وی افزود: آقا کریم وقتی به خواستگاری خواهرم آمد، مینا مخالف بود و او را نمیخواست. میگفت جای پدرم است و هیچ احساسی نسبت به او ندارم، قبلا زن داشته، بعد از خواستگاری، نامادریم آنقدر با او صحبت کرد و ذهنیت او را به سمتی برد که مینا را راضی با ازدواج با کریم کند، ولی او مدام حرف خودش را میزد و میگفت قبول نمیکنم و مخالفت میکرد تا اینکه پدرم کتک مفصلی به او زد که به جز بله چیز دیگری نباید روی زبانش بچرخد.
8 ماه عقد بودند، ولی چه عقدی، همهاش لجاجت و دعوا و گریه. نامادریام میگفت که ازدواج کنند، بروند زیر یک سقف با هم میسازند، اما کریم بیکار، خسیس و بداخلاق بود، ولی هیچکدام از اینها مانع به خانه بخت رفتن مینا نشد.
شوهرم برای کریم کار جور کرد، بعد عروسی هم طبقه پایین همین خانه را کرایه کردند تا پیش هم باشیم. خواهرم 19 سال بیشتر نداشت، آن همه تحقیر در خانه پدری کشید، میخواست تکیهگاهش استوار باشد، میخواست درس بخواند تا برای خودش کسی شود، میخواست زندگیاش نمونه باشد، ولی نگذاشتند.
منصوره بغض کرد و گفت: در این دو ماه بعد از عروسی روزی چند بار شکایت اخلاق شوهرش را میکرد. امروز نوبت من بود حیاط را بشویم، دیدم خبری ازش نیست، نگران شدم، در خانه را که باز کردم دیدم خوابیده، گفتم مزاحمش نشوم، کارم که تمام شد، دوباره بهش سر زدم. هرچه صدایش کردم تکان نخورد، چشمم به جعبه قرصهای آرامبخش افتاد. همهاش را خورده بود، آب سردی روی سرم ریختند. مینا برای همیشه خاموش شده بود. او نتوانست زیر این همه فشار دوام بیاورد، از آنجا که پدرم طلاق را ننگ میدانست، مینا نخواست با طلاقش لکه ننگ و بیآبرویی پدر شود.
خواهر مینا گفت: کاش پدرم برای خواستههای او ارزش قائل بود و شفقت پدرانهاش به از دست دادن دخترش میچربید، کاش کریم زودتر به خود میآمد و معنای نگاههای ملتمسانه و سراسر نیازمند مینا را درک میکرد و با عشقی وصفناپذیر او را دلبسته خود میکرد، کاش کریم زودتر میفهمید از همان ابتدا نباید اصرار به ازدواج با مینا میکرد و ای کاش مینا زندگی را دوست داشت و شجاعانه خواستههایش را عملی میکرد و به دنبال راهحل منطقی میگشت.
نظریه کارشناسی
عمل خودکشی یک ناراحتی چندبعدی در انسان نیازمندی است که برای رفع مشکلاتش، آن را بهترین راهحل میداند؛ خودکشی، مرگی بدون پیشینه و بدون هدف نیست؛ بلکه راهی است برای رهایی از مشکل یا بحرانی که فرد را بهشدت رنج میدهد.
آشکارترین دلیل خودکشی افراد، همانطور که در مورد این پرونده دیدیم، افسردگی، احساسات منفی، ناامیدی و از دست دادن کنترل خود است، احساس گناه شدید، احساس تنهایی و بیکسی، بیپناهی، نبود پایگاه حمایتی، ناتوانی در کنترل فشارهای روانی، رشدنیافتگی و عدم آمادگی برای مقابله با مشکلاتی که پیش روی نوجوان قرار دارد، همگی از جمله دلایلی است که ممکن است فرد را به فکر و عمل خودکشی وادار سازد، این احساس ناامیدی و بیپناهی ممکن است ناشی از وضع نابسامان خانواده، مدرسه، گروه همسالان و حتی شکست در عشق باشد.
تلاش برای خودکشی ناشی از عدم توانایی شخص برای تشخص و حل مشکل در زمان مواجهه با مشکل است، در واقع افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، دچار نقص در مهارتهای مقابلهای هستند که نقش مهمی در سلامت روان دارد.
آموزش مهارتهای زندگی بهخصوص مهارت حل مساله باعث افزایش مهارتهای مقابلهای میشود و در پیشگیری از خودکشی سودمند است. هر انسانی قادر است برای خودش انگیزههای متفاوتی برای ادامه زندگی بیابد تا بتواند یک زندگی باارزش را ادامه دهد.
اما در مورد افرادی که دچار افسردگی هستند، اطرافیان باید هوشیار باشند و به علائم خطری که افرادی که قصد خودکشی دارند از خود نشان میدهند توجه کنند و این علائم را جدی بگیرند، در این حالت باید اطرافیان با این شخص بیشتر حرف بزنند و او را تنها نگذارند و به او کمک کنند تا فرد به معالجه خود بپردازد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر