چهرههای جنجالی حوادث سال 98 تهران را بشناسید! + عکس ها و جزییات
حوادث رکنا: در سالجاری اتفاقات عجیبی رخ داد که این 5 پرونده از عجیب ترین حوادث و اتفاقات امسال در کشور بود.
به گزارش رکنا، حمیدرضا گودرزی، وکیل مدافع نجفی: با توجه به اینکه بیماریهای زمینهای مثل قلبی و دیابت از مواردی است که در صورت بیماری کرونا خطر مرگ برای افراد دارد و موکلم تحت عمل جراحی قرار گرفته است و دیابت دارد؛ به همین علت خطر مرگ بیش از همیشه او را تهدید میکند.
سال ۹۸ شاهد حوادث و پروندههای جنایی مختلفی بودیم، از جنایتهای لحظهای و درگیریهای خیابانی تا قتلهای خانوادگی. از قتلهای معمایی و دادگاههای جنجالی تا پروندهها و حوادث عجیب. پروندههای جنجالی سال ۹۸ کم نبودند. پروندههایی که روزها حتی هفتهها ذهن مردم را درگیر میکرد. از پرونده جنایی شهردار پیشین گرفته تا قصاص آرمان. در این میان هم میتوان به مرگ دختر آبی و اخراج دانشجوی قلابی و تیراندازی به هانی کُرده اشاره کرد. در ادامه سراغ مهمترین پروندههای عجیب و جنجالی سال ۹۸ رفتیم و به بازخوانی این پروندهها میپردازیم.
جناییترین پرونده سال
جنجالیترین پرونده جنایی چند دهه اخیر با انتشار خبر مرگ میترا استاد کلید خورد. هفتم خردادماه همسر شهردار سابق تهران در خانهاش به ضرب گلوله کشته شد. بعدازظهر همان روز محمدعلی نجفی در اداره آگاهی خودش را معرفی و به قتل اعتراف کرد. اعتراف به قتل این چهره شناختهشده همه را در شوک فرو برد.
سیر اتفاقات این پرونده و حواشی آن به سرعت پیش میرفت و روزی نبود که شایعه و اخبار ضدونقیضی درباره این حادثه منتشر نشود. رسیدگی ابتدایی به این پرونده در دادسرای جنایی به انجام رسید و درنهایت هم به دور از چشم اهالی رسانه بازسازی صحنه جرم انجام شد. صدور کیفرخواست با عنوان قتل عمد آن هم برای یکی از مسئولان بلندپایه کشور که سابقه حضور در چند وزارتخانه را هم در کارنامهاش داشت، باورکردنی نبود، اما آقای شهردار در برابر قاضی کشکولی قرار گرفت، تا کار رسیدگی به جنجالیترین جنایت تاریخ معاصر ایران در شعبه ٩ دادگاه کیفری تهران برگزار شود. خروجی سه جلسه دادگاه تقریبا همان چیزی بود که همه انتظارش را داشتند، قصاص به جرم قتل عمد. از همان لحظه که این حکم اعلام شد، همه نگاهها به خانواده استاد بود. اولیایدم پرونده پدر، مادر و مهیار پسر میترا استاد که ساکن کرمانشاه بودند.
اما حضور نیافتن آنها در جلسات دادگاه پیشبینیها درباره سرنوشت این پرونده را دشوارتر کرد، ولی خیلی زود مشخص شد کلید نهایی این پرونده در دستان مسعود است. مسعود استاد، برادر مقتول که در همه جلسات دادگاه حاضر بود و صحبتهای گاه و بیگاهش با رسانهها هم کمکم این شک را به یقین تبدیل کرد که اگر بخششی در راه باشد، آن را باید از زبان این پسر جوان شنید.
هرچند مسعود بارها در صحبتهایش به صراحت از واژه قصاص استفاده کرد، اما نوع رفتار و صحبتهایش که بیشتر شبیه دیپلماتهای کارکشته بود، نشان از چیز دیگری غیر از قصاص داشت. درنهایت باز هم همان چیزی شد که خیلیها انتظارش را میکشیدند. مسعود استاد در سحرگاه بیستوپنجم مرداد ماه در صفحه اینستاگرامش نوشت: «آقای محمدعلی نجفی را بخشیدیم و از خون عزیزمان گذشتیم و خرسندیم که هیچ معاملهای با خون آن بزرگوار نکردیم.» مسعود استاد دلیل این تصمیم را هم پادرمیانی بزرگان کرمانشاه و کشور اعلام کرد که درنهایت باعث گذشت اولیایدم از قصاص نجفی شد. اما این پایان کار نبود، نجفی از جنبه عمومی جرم و نگهداری سلاح بدون مجوز هم محکوم شده بود. البته در خلال این چند ماه او چند روزی را با قید وثیقه آزاد شد، اما دوباره به زندان منتقل شد. اما آخرین خبر درباره این پرونده درخواست حمیدرضا گودرزی، وکیلمدافع برای مرخصی نجفی به دلیل شرایط جسمی نامناسب و احتمال ابتلای او به کرونا بود.
گودرزی در اینباره گفت: «با توجه به اینکه بیماریهای زمینهای مثل قلبی و دیابت از مواردی است که در صورت بیماری کرونا خطر مرگ برای افراد دارد و موکلم تحت عمل جراحی قرار گرفته است و دیابت دارد؛ به همین علت خطر مرگ بیش از همیشه او را تهدید میکند.»
سحر دختر استقلالی
شهریور ماه که از نیمه گذشت، دختر جوانی مقابل دادگاه انقلاب تهران خودش را به آتش کشید. سحر بیستونه ساله اهل قم ظاهرا به دلیل علاقه زیادی که به فوتبال داشت، سعی کرد با لباس مردانه وارد استادیوم آزادی شود. بازی استقلال با یکی از تیمهای باشگاهی حوزه خلیجفارس، اما سحر قبل از ورود به ورزشگاه بازداشت شد و چند روزی را در بازداشت بود که درنهایت هم به قید وثیقه آزاد شد. اما رفتوآمدهای مکرر او به دادگاه و درخواست او از مأموران برای بازگرداندن گوشی موبایلش باعث شد تا او در اقدامی غیرمنتظره دست به خودسوزی بزند.
این حادثه هجدهم شهریور ماه در خیابان شریعتی تقاطع معلم رخ داد و چند روز بعد هم به دلیل سوختگی شدید در بیمارستان جان سپرد. ماجرای دختر آبی سروصدای زیادی به پا کرد. حتی برخی بازیکنان مطرح فوتبال از این دختر حمایت کردند. عکس دختر جوان خیلی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد. هرچند خانواده سحر در صحبتهایشان سعی داشتند به نوعی از حواشی و جنجالهای به راه افتاده درباره این اتفاق دوری کنند، اما اقدام سحر و خبر مرگ دلخراش به سرعت مرزهای ایران را درنوردید و درنهایت فیفا هم طی نامهای از فدراسیون فوتبال ایران خواست تا هرچه سریعتر امکان حضور زنان در ورزشگاههای فوتبال فراهم شود.
اخراج دانشجوی قلابی از دانشگاه شهید بهشتی
شهریورسال ٩٨ پرونده عجیب دیگری پیش روی افکار عمومی قرار گرفت. حضور دانشجوی قلابی دندانپزشکی آن هم در یکی از دانشگاههای معتبر علوم پزشکی کشور. خبر دستگیری مریم را نخستین بار پلیس اعلام کرد. مأموران کلانتری ١٦٣ ولنجک پس از دریافت گزارشی از حراست دانشگاه شهید بهشتی این دختر جوان را دستگیر کردند. ظاهرا این دختر جوان به همکلاسیهایش گفته بود که با پرداخت چندینمیلیارد و بدون شرکت در کنکور در این دانشگاه ثبتنام کرده و همین موضوع باعث نارضایتی دیگر دانشجویان شد و درنهایت هم این اعتراض به گوش حراست دانشگاه رسید. مریم پس از دستگیری سعی داشت به نوعی خودش را بیگناه نشان دهد، او حتی مدعی بود که واقعا دانشجوی دندانپزشکی این دانشگاه است. اما بررسی سوابق او خلاف این را نشان میداد.
درنهایت اما این دختر جوان واقعیت را بازگو کرد، علاقه او به دندانپزشکی، بیتوجهی مسئولان حراست دانشگاه در کنترل ورود و خروج افراد و دانشجویان به داخل دانشگاه و البته وضع مالی مناسب خلاصه دلایلی بود که این خانم مهندس را برای مدتی به دانشجوی دندانپزشکی قلابی تبدیل کرده بود. ظاهرا این پرونده با رضایت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مختومه شد.
پرونده پرحاشیه سحر تبر
ماجرای دستگیری فاطمه خویشوند از سوی پلیس از دیگر پروندههای پر حاشیهسال ٩٨ است. این دختر بیستودوساله همان «سحر تبر» چهره شناخته شده اینستاگرام است. دختری که با وجود سن وسال کم در ردیف گروهی قرار گرفته که این روزها با نام شاخهای اینستاگرامی شناخته میشوند. سحر با انجام جراحیهای متعدد پلاستیک چهره عجیب و البته ترسناکی برای خودش درست کرد و همین هم یکی از دلایل اصلی جذب مخاطبان و دنبال کنندههای زیاد در صفحه اینستاگرامش شد. گفته میشود او بیش از ٥٠ عمل جراحی انجام داده.
پلیس سیام آبان از دستگیری این دختر به اتهام کسب درآمد از روشهای نامشروع، اباحهگری و ترویج خشونت خبر داد. بعد هم بخشی از اعترافات این دختر جوان همراه با ابراز ندامت از رفتارهایش در یکی از بخشهای خبری صداوسیما پخش شد که واکنشهای زیادی را هم به دنبال داشت. به گفته وکلای مدافع سحر، در کیفرخواست صادر شده از سوی دادسرای ارشاد عناوینی چون معاونت در افساد فیالارض، تشویق به فساد از طریق تشویق جوانان به اباحهگری، توهین به مقدسات از طریق توهین به حجاب و تحصیل مال نامشروع قید شده و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب است. اما آن طور که سعید دهقان وکیل مدافع سحر میگوید، این دختر به «افسردگی عمده» و «سایکوز» مبتلا است و به همین دلیل هم درسال ٩٤ در بیمارستان الغدیر بستری بوده. همچنین بعدها به دلایل مشابه در بیمارستان فوق تخصصی روانپزشکی ٥٠٥ نزاجا و نیز بیمارستان روانپزشکی میمنت تحت مداوا و مراقبت قرار گرفته است.
وکلای مدافع این دختر اعتقاد دارند به دلایل متعدد ازجمله سن کم و شرایطی روحی و روانی سحر او باید از زندان آزاد شود.
پایان مبهم آرمان
آرمان قصاص نشد. این خبر خوب چهارشنبه یازدهم دی ماه از حیاط زندان رجایی شهر مخابره شد. خانواده اولیای دم به این پسر جوان یک ماه فرصت دادند. پدر و مادر غزاله پس از ٦سال هنوز هم امید دارند تا شاید آرمان محل دفن یا اختفای پیکر دخترشان را به آنها بگوید. ماجرای این پرونده به سال ٩٢ باز میگردد. به روزی که غزاله به دیدن آرمان رفت. مدتی از آشنایی این دختر و پسر جوان میگذشت. ظاهرا غزاله برنامه دیگری برای زندگیاش داشت و میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود.
آرمان به دلیل علاقهاش به غزاله نمیتوانست با این تصمیم کنار بیاید و همین هم شد سوژه اصلی مشاجره این دختر و پسر جوان. تا اینکه آن روز همین اختلاف کار دست آنها داد. هیچکس به غیر از آرمان نمیتواند درباره اتفاقات آن روز صحبت کند. این پسر جوان که آن روزها ١٧ سال بیشتر نداشت، در اداره آگاهی به قتل اعتراف کرد و به مأموران گفت جنازه غزاله را در سطح زباله رها کرده است. اما بعدها آرمان همه صحبتهای قبلیاش را منکر شد. در نهایت اما دادگاه او را به قصاص محکوم کرد. حکمی که باید سحرگاه یازدهم دی ماه اجرا میشد.
حالا اما چند هفته هم از مهلت تعیین شده گذشته و اجرای حکم آرمان به سال آینده موکول شده. پدر و مادر آرمان در این مدت بارها سعی کردند به نحوی رضایت خانواده غزاله را جلب کنند، اما وساطت و پادرمیانی چهرههای مطرح و هنرمندان هم فایدهای نداشت. حالا آرمان هفتمین نوروز را هم باید پشت میلههای زندان انتظار بکشد. انتظاری تلخ و مبهم که شاید پایان خوشی هم نداشته باشد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر