گفتگوی اختصاصی / این مرد کرجی می گوید اعدامم کنید! / گناه نابخشوده او چیست؟ + فیلم و عکس
حجم ویدیو: 79.24M | مدت زمان ویدیو: 00:08:33

به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، ظهر 25 تیرماه سال جاری بود، مرد جوان که با خودروی پرایدش در منطقه محمدشهر کرج مسافرکشی می کرد جلوی یک کیوسک روزنامه فروشی توقف کرد و در حالیکه خودرویش روشن بود از پراید پیاده شد و برای خرید به سمت دکه روزنامه فروشی رفت که ناگهان مرد جوانی خودش را به پشت فرمان خودروی پراید رساند.

صاحب ماشین با دیدن این صحنه شوکه شد و تنها کاری که می‌توانست انجام دهد این بود که جلوی خورویش بایستد و مانع دزدیده شدن آن شود اما دزد جوان که خودور را به حرکت در آورده بود با تغییر مسیر توانست از صاحب خودرو عبور کند.

صاحب خودرو در این مرحله با توجه به اینکه شیشه خودرو پایین بود خودش را به در پراید آویزان کرد و دزد جوان به مسیرش ادامه داد تا اینکه پس از لحظاتی خودرو با جدول کنار خیابان تصادف کرد و صاحب خودرو روی زمین افتاد و دزد جوان توانست فرار کند و پراید را به سرقت برد.

اهالی محل به کمک صاحب پراید رفتند اما او به سختی نفس می‌کشید و امدادگران اورژانس در تماس مردمی پای در محل گذاشتند و این مرد جوان را به بیمارستان منتقل کردند و تیمی از ماموران پلیس برای دستگیری دزد پراید وارد عمل شدند.

تحقیقات پلیسی ادامه داشت و خودروی پراید سرقتی جلوی یک پارکینگ خانه به صورت رها شده و در حالیکه سوئیچ روی آن بود پیدا شد ولی در همین لحظه خبر رسید که صاحب پراید به خاطرخونریزی داخلی روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده است.

دستگیری قاتل

همین کافی بود تا با جنایی شدن این پرونده سرقت، تیمی از ماموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرج برای دستگیری عامل این سرقت مرگبار وارد عمل شوند.

کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات به محل سرقت رفته و با بررسی دوربین‌های مداربسته توانستند دزد جوان را که یکی از سارقان سابقه‌دار است شناسایی کردند و برای دستگیری وی به خانه برادرش که بیماری روانی داشت رفته و منتظر ماندند تا اینکه اسد برای دیدن برادرش پای در خانه گذاشت که از سوی ماموران دستگیر شد.

اسد شوکه شده بود، چون خودروی سرقتی را در کنار خیابان رها کرده بود و هیچ سرقتی انجام نداده بود و نمی دانست چه اتفاقی برای صاحب پراید افتاده تا اینکه در پلیس آگاهی کرج شنید که صاحب خودرو در ماجرای تعقیب و گریز به کام مرگ فرو رفته است.

اعدامم کنید

اسد 35 ساله که یک سابقه سرقت دارد از اینکه یک نفر را به قتل رسانده هنوز شوکه است و باور نمی کند و می خواهد هر چه زودتر حکم صادر و اجرا کند تا از این عذاب وجدان رهایی پیدا کند.

پسر جوان که همه زندگی‌اش مادرش است ادعا می کند یک لحظه برای فرار از فشار اقتصادی و مشکلات به سمت مواد رفتم و نمی‌دانم چرا خودروی مرد جوان را به سرقت بردم.

سابقه داری؟

بله، بخاطر سرقت 3 سال زندان بودم.

اعتیاد داری؟

نزدیک به 2 سال بود که مواد مصرف نمی‌کردم اما یک لغزش کوچک باعث شد تا در برابر اتهام قتل قرار گیرم.

چند سال اعتیاد داشتی؟

سال 91 بود که 2 سال از فوت پدرم می‌گذشت و خیلی افسرده بودم تا اینکه یک روز به دنبال یکی از دوستانم رفتم و گفت همسرش به سفر رفته ودر مسیر بودیم که یک خانم که از قبل می شناخت سوار خودرو کرد و داخل ماشین درباره فندک و یکسری اسم های عجیب حرف می زدند تا اینکه به خانه رسیدیم، دوستم و دختر جوان با هم شروع به کشیدن مواد کردند که به آنها گفتم چه کار می کنید که دوستم به من تعارف زد و من هم کشیدم.

چرا جواب منفی به تعارفش ندادی؟

نمی‌دانستم مواد مخدر است که بعد از آن وقتی فهمیدم با دوستم درگیر شدم که ادعا کرد اعتیاد ندارد اما ماهی یکبار به هفته‌ای و کم کم هر روز مصرف کردم تا اینکه دیدم معتاد شدم.

خانواده‌ات خبر داشتند؟

نه، حتی مادرم وقتی از چشمانم می فهمیدم که خلاف کردم به اتاق می رفتم و خودم را لعنت می کردم که چرا این کار را کردم، حتی شاید باور نکنید چون خجالت می کشیدم مصرف کنم به همین خاطر به تنهایی این کار را می کردم و کنترلش را از دست داده بودم.

چرا بعد از 2 سال دوباره رفتی به سراغ مواد؟

خسته شده بودم، مشکلات اقتصادی افکارم را دگرگون کرده بود و تصمیم گرفتم یک بار دیگر شیشه بکشم تا فاز دیگری بگیرم و آرام شوم اما بدتر شد.

چه فازی گرفتی؟

فاز که بهانه است، فکر می کنید ذهنتان باز شده و برای مشکلات راه حل پیدا می کنید اما وقتی کشیدم چون لغزش پیدا کرده بودم عذاب وجدان داشتم به همین خاطر از خانه خارج شدم تا مادرم مرا نبیند.

مشکلات اقتصادی؟

یک زمانی برای خودم شغلی داشتم اما وقتی به زندان رفتم از کار بیکار شدم و بعد از آزادی برای تامین هزینه ها کارگری کردم اما حقم را خوردند و پول نمی‌دادند و مشکلات هر روز بیشتر می‌شد، برادرم که بیمار روانی دارد هزینه خودش و فرزندش را باید می‌پرداختم، صاحبخانه گفته بود که باید از آنجا بلند شویم اما پول نداشتیم که خانه جدیدی بگیریم، باور کنید با 5 میلیون تومان یک اتاق کوچک می ‌دادند که من و مادرم نمی توانستیم داخل آن اتاق بخوابیم اما باز حاضر بودم این کار را بکنم و همه این کارها و بی پولی روی من فشار آورد که دوباره به سراغ مواد رفتم.

برادران دیگرت کمک نکردند؟

مغرور بودم و شاید به کسی کمک می کردم اما از کسی کمک نمی گرفتم و برادرم و همه مردم، خودشان درگیری های زندگی خودشان را دارند.

بخاطر پول آدم کشتی؟

نه، 100 میلیارد هم بدهند حاضر نیستم خون از بینی کسی بریزد.

پس روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

وقتی شیشه کشیدم، ناراحت بودم و چون نمی خواستم مادرم متوجه شود از خانه خارج شدم و به سمت کیوسک روزنامه فروشی رفتم تا سیگار بخرم که دیدم خودروی پراید روشن است و صاحبش نزدیک او نیست که در یک لحظه و بدون اینکه نیتی برای سرقت داشته باشم پشت فرمان پراید نشستم و شروع به حرکت کردم که در این لحظه صاحب خودرو جلوی ماشین ایستاد، نمی‌خواستم او را زیر کنم که ای کاش با او تصادف می کردم و الان زنده بود. مسیر را که تغییر دادم، صاحب ماشین با توجه به اینکه شیشه پراید پایین بود به در آویزان شد و تاکید داشت تا خودرو را نگه دارم.

چرا توقف نکردی؟

می‌ترسیدم توقف کنم و مرا به باد کتک بگیرد و دوباره به زندان برگردم.

صحنه قتل چطور رقم خورد؟

من تا وقتی که دستگیر نشده بودم نمی‌دانستم صاحب خودرو فوت کرده است، وقتی صاحب ماشین به در آویزان بود یک لحظه سرعت را کم کردم که احساس امنیت کند و در را رها کند، من خودم بودم وقتی سرعت کم شده بود در ماشین را رها می کردم اما صاحب ماشین وقتی سرعت کم شد فرمان را گرفت و ماشین به سمت جدول کنار خیابان رفت که جلوی ماشین به جدول برخورد کرد و در یک لحظه که خودرو متوقف شده بود صاحب ماشین در را رها کرد و من دوباره به مسیر ادامه دادم.

از روی صاحب خودرو رد شدی؟

نه، من چیزی احساس نکردم و فکر می کردم روی چمن‌ها افتاده است.

کجا فرار کردی؟

3 کیلومتر جلوتر خودرو را روی پل یک پارکینگ خانه پارک کردم و سوئیچ را روی آن گذاشتم و به خانه رفتم و حتی ماشین را روی پل پارکینگ گذاشتم که اهالی ساختمان در تماس با پلیس متوجه رها کردن خودروی سرقتی شوند.

می دانستی صاحب خودرو فوت کرده؟

نه، اصلا فکر نمی‌کردم پلیس به دنبالم باشد، چون خودرو را رها کرده بودم و هیچی از آن سرقت نکرده بودم.

چطور دستگیر شدی؟

ابتدا شنیدم که برادرم دستگیر شده و بعد آزادش کردن و وقتی به خانه برادرم رفتم دیدم پلیس داخل خانه است.

هنوز نمی دانستی چه اتفاقی افتاده؟

نه، حتی فکر نمی کردم بخاطر سرقت دستگیر شدم تا اینکه به پلیس آگاهی کرج رفتم و آنجا شنیدم که صاحب ماشین فوت کرده است.

چه حسی داشتی؟

هنوز باور ندارم که مرد بیگناه فوت کرده باشد.

عذاب وجدان داری؟

عذاب وجدان! من تاحالا یک مورچه هم نکشتم، عذاب وجدان بیشتری دارم که یک نفر را کشتم که همه زندگی‌اش یک پراید بود که با آن کار می کرد و شاید از من بدبختر بود.

فکر می کنی بخشیده می شوی؟

نمی‌دانم، ولی می‌خوام هر چه زودتر حکم را صادر کنند و اعدام شوم.

چرا؟

عذاب وجدان دارم، جان یک نفر را بیگناه گرفتم، چطور به جامعه بازگردم.

تو قصد کشتن نداشتی؟

نه، دزدی کار بدی است اما من بدترین کار دنیا را انجام دادم. چشمانم را که می بندم آن صحنه جلوی ذهنم می آید.

اگر اعدام شوی مادرت تنها می شود؟

درست است، من هم یک مادر را عزادار کردم، مادر من هم عزادار من می شود.

هدف داشتی؟

همیشه دوست داشتم برای مادرم کارهای بزرگ انجام دهم و او را به مکه بفرستم اما ناخواسته و بخاطر مشکلات او را سرافکنده کردم.

به نظرت کسی با شرایط اقتصادی تو باشد باید دزدی کند؟

شرایط بدتر از من هم هست، اما حاضرم در یک اتاق که اندازه سرویس بهداشتی است با مادرم زندگی کنم و نان خشک بخورم اما دیگر دزدی نکنم.

چرا؟

پول حرام برکت ندارد و زندگی را هر روز بدتر می کند.

حرف آخر؟

کاری که من کردم، قابل جبران نیست، عزیز یک خانواده را گرفتم، اهل شعار دادن نیستم ولی باور کنید دیگر خسته شدم، اعدامم کنید.

بنا بر این گزارش، این جوان برای تحقیقات بیشتر دراختیار ماموران پلیس آگاهی کرج قرار دارند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.