راحله،خدیجه،سمیرا و لیلا همه در خانه هایشان مشکل داشتند یکی نامادری داشت دیگری برادر بدبین یکی پدر معتاد و آخری خواهری که در خانه شان همه کاره بود آنها در دبیرستان با هم درد دل کردند و تصمیم گرفتند فرار کنند.

منصور با راحله دوست بود و وعده داد در شمال ویلایی اجاره کند یک روز همه دخترها بار سفر بستند و به ترمینال رفتند تا با منصور سمت شمال بروند اما منصور نیامد و این 4 دختر سرگردان شدند آنها خواستند با فروش طلاهایشان و پس اندازهایشان به اصفهان بروند اما قبل از این اشتباه بزرگ پلیس تهران آنها را دستگیر کرد و با مشاوره کارشناسانه همه شان را به خانه هایشان بازگرداندند.

خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید