زن 28 ساله به بازپرس گفت: با حمید که دوستش داشتم  ازدواج کردم، اما از همان روزهای اول اختلافات خانوادگی بین ما شروع شد حمید بدبین بود و فقط 4 سال با هم زندگی کردیم و من بعد از طلاق خانه مجردی گرفتم.

وی افزود:خیلی زود ه به عقد موقت جوان مجردی درآمدم. قدیر ۱۰ سال از من کوچک تر بود وقتی خانواده او متوجه ماجرا شدند سر و صدایی به پا شد و آن ها فرزندشان را از ازدواج با من منع کردند البته حق هم با آن ها بود به طوری که ازدواج پنهانی ما بیشتر از چند ماه دوام نیاورد و دیگر از قدیر خبری ندارم پس از آن هم یک روز در خانه پیرزنی که خاله صدایش می کردند با منصور آشنا شدم پس از این ماجرا پیامک های عاشقانه ای بین من و او رد و بدل می شد و ما با یکدیگر در خیابان قرار می گذاشتیم تا این که روز گذشته او تلفنی از من خواست که سر خیابان بیایم وقتی داخل پراید او نشستم دیدم صندلی ها و شیشه های خودرو خونی است.

منصور به من گفت با خودرو تصادف Crash کرده ام در حالی که او دوستش را کشته بود! پس از آن هم کارت عابر بانکی را در اختیارم گذاشت تا از فروشگاه هایی که دستگاه کارت خوان دارند برایش پول بگیرم حالا هم فکر می کنم دوستی های خیابانی و بی بند و باری هایی  بعد از طلاق سرمنشاء همه بدبختی هایم بود. خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید