به گزارش گروه اجتماعی رکنا، آنچه می خوانید گفت گو با شخصی است که روزی نویسنده قهاری بود اما اعتیاد زندگی او را نابود کرد.

چه نوع موادی می کشیدی و چند وقت است که در کمپ هستی؟

نزدیک به 40روز است که به خاطر مصرف مواد صنعتی از نوع کریستال در کمپ ترک اعتیاد هستم.

دوستانت می گویند نویسنده یک رمان عاشقانه هستی؟

بله، نویسنده یک رمان عاشقانه هستم که چاپ شد. ماجرای نویسندگی من برمی گردد به زمانی که مجرد و عاشق بودم. در واقع عاشق پسر عمویم شده بودم و برای او رمان عاشقانه نوشتم. طوری شده بود که در شهر اکثرا به موضوع عاشق شدنم پی برده بودند.

اوایل به صورت خاطره نویسی نحوه عاشق شدنم را می نوشتم اما بعد از مدتی کم کم رمان من مورد استقبال قرار گرفت.

حتی از سوی یک اداره درخواست همکاری به من داده شد تا درباره سرگذشت و زندگی یک شخص معروف شهرمان کتاب بنویسم اما چون در منجلاب اعتیاد گرفتار شده بودم از این کار سر باز زدم و نی دود را به قلم نویسندگی ترجیح دادم.

چطور شد در دام و تله مواد افیونی گرفتار شدی؟

ازدواج اولم به نوعی تحمیلی بود. زمانی که عاشق پسر عمویم شدم و برایش رمان عاشقانه نوشتم این موضوع در شهر پیچید. برادرم فکر می کرد که من با این کارم آبروی خانواده ام را برده ام و برای همین من را به زور به عقد دوستش درآورد. شوهرم معتاد Addicted بود و من بعد از ازدواج متوجه این قضیه شدم. به خاطر اعتیاد شوهرم خیلی به او سخت می گرفتم و او هم برای این که از دست گیر دادن هایم رهایی پیدا کند روزی که کمی حالم خوب نبود پیشنهاد مصرف مواد را به من داد. بعد از مصرف مواد حال خوبی و سرزندگی کاذبی به من دست داد و بعد از آن هر بار خودم را به مریضی می زدم و از شوهرم می خواستم به من مواد بدهد و این گونه در دام اعتیاد افتادم. بعد از اعتیادم پسر عمویم که عاشقش بودم من را به دور از چشم شوهرم به کمپ ترک اعتیاد برد و بعد از پاک شدنم از شوهر اولم جدا شدم.

چرا با پسرعمویت که عاشقش بودی ازدواج نکردی؟

بعد از جدا شدن از شوهر اولم قصد داشتم با پسر عمویم ازدواج کنم اما انگار قسمت نبود و هر بار مسئله ای باعث می شد که به هم نرسیم. بعد از پاک شدنم خواستگاری داشتم و روزی داخل کوچه با هم صحبت می کردیم که پسر عمویم من را با خواستگارم دید و فکر کرد که من با او ازدواج کرده ام. با این سوء برداشت پسر عمویم با دختر دیگری ازدواج کرد و من هم به ناچار به عقد خواستگارم درآمدم.

همسر دوم ات چطور حاضر شد با یک زن معتاد ازدواج کند؟

زمان ازدواج به او گفتم پاک هستم و دیگر اشتباه گذشته ام را تکرار نخواهم کرد و بعد از ازدواج به صورت پنهانی مواد صنعتی مصرف می کردم. یکی از دوستانم کریستال مصرف می کرد و پیشنهاد داد برای این که عشق گذشته ام را فراموش کنم مواد صنعتی مصرف کنم و از طرفی دیگر مواد سنتی شیره من را اقناع نمی کرد برای همین قبول کردم. شوهرم کارش آزاد بود و هر بار که می خواست به خانه بیاید قبل اش زنگ می زد و من هم مدتی او را به بهانه این که بیرون هستم معطل و در این فرصت مواد مصرف می کردم. پول موادم را گاهی از شوهرم می گرفتم و حتی بعضی از مواقع طلاهایم را می فروختم و به جای آن بدلیجات دستم می کردم تا شوهرم مطلع نشود. این ماجرا ادامه داشت تا این که شوهرم از طریق یکی از بستگان پی به اعتیادم برد. روزی شوهرم گفت سرکار می رود اما او به دور از چشم من خودش را داخل پارکینگ خانه پنهان کرده بود. زمانی که به ساقی زنگ زدم برایم مواد بیاورد حین تحویل مواد مچم توسط شوهرم باز شد و این ماجرا مهری شد بر پایان زندگی مشترک ما در حالی که سه ماهه باردار بودم و شوهرم از آن خبر نداشت.

بعد از تولد بچه چگونه از پس هزینه او بر آمدی؟

بعد از گذشت چند ماه شوهرم از من خواست که در قبال گرفتن مبلغی بچه را سقط کنم اما من خیلی عاشق بچه بودم و پیشنهادش را قبول نکردم. نوزادم به خاطر اعتیادم معتاد به دنیا آمد برای همین از او برای مدتی داخل دستگاه نگهداری کردند تا بدنش از مواد پاک شود. من چون معتاد بودم پولی نداشتم که او را ترخیص کنم برای همین روزی به دور از چشم پرستارها نوزاد 15روزه ام را به همراه سرم و شیرخشک داخل یک ساک گذاشتم و فرار Escape کردم. از همسر دومم جدا شدم و مدتی با مهریه ای که از او گرفته بودم زندگی ام را گذراندم و پرداخت هزینه شیر خشک و پوشاک فرزندم را یک خیر بر عهده گرفت. در این مدت بارها به کمپ ترک اعتیاد رفتم اما هر بار بعد از پاکی دوباره لغزیدم و به سراغ مواد رفتم.

چطور شد تصمیم گرفتی این بار با رضایت خودت به کمپ بیایی؟

یک پسر شش ساله دارم و او هر بار که از کمپ بیرون می آمدم با نگاه پر از کنایه و حرف به من می نگریست و بعضی از مواقع به من می گفت تو مادر من نیستی. وقتی دیدم با ادامه این روند آینده و زندگی پسرم را تحت تاثیر قرار می دهم تصمیم گرفتم خودم را برای همیشه اصلاح کنم. قصد دارم بعد از پاک شدن به سراغ نویسندگی بروم و این بار نی دود را کنار بگذارم و قلم عشق و نویسندگی را در دست بگیرم و شرایط یک زندگی خوب را برای خودم و پسرم فراهم کنم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.