کاش می توانستم یک بار دیگر قصه شنگول و منگول را با حرکت های کودکانه برایش بازگو کنم تا شاید لبخند زیبایش مرا دیوانه کند اما او...

زن 35 ساله درحالی که می گفت «نازبانو» قربانی لجبازی و خطاهای من و پدرش شد، اشک ریزان به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: آن روزها 20 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود که در یکی از مهمانی Party های خانوادگی برق نگاه «محمد» وجودم را لرزاند و این گونه رشته عشق ما به یکدیگر گره خورد. طولی نکشید که زندگی مشترک ما در یکی از روزهای داغ تابستان آغاز شد و دو سال بعد، تولد نازبانو این زندگی را به مرز خوشبختی رساند اما افسوس که دوستان ناباب «محمد» همانند توفان سهمگینی، خانه و کاشانه ما را در هم ریختند و خوشبختی مان را به یغما بردند. محمد در اثر رفت وآمد با دوستان دوران مجردی اش خیلی زود به مواد مخدر Drugs آلوده شد و دیگر توجهی به من نداشت. او وقتی از اداره به منزل بازمی گشت همه اوقاتش را با دوستانش سپری می کرد و در پاسخ به اعتراض هایم می گفت: «هر غلطی می خواهی بکن». من هم دیگر به او بی تفاوت شده بودم تا این که متوجه رفتارهای عجیب محمد شدم. ماموریت های چند روزه، تلفن های پنهانی و پیامک های ناشناس او آزارم می داد. «نازبانو» شمع های تولد هشت سالی اش را خاموش کرده بود و من احساس می کردم «پای زن دیگری در میان است!!» مخفیانه تعقیبش کردم و به وجود یک زن دیگر در زندگی او پی بردم. این گونه بود که دادخواست طلاق دادم اما «محمد» با این شرط حضانت نازبانو را به من سپرد که حق ازدواج مجدد نداشته باشم. بدین ترتیب از محمد جدا شدم و با ارثیه ای که از پدرم رسیده بود، مغازه کوچکی راه اندازی کردم و در یک کارخانه نیز مشغول به کار شدم. پدر نازبانو هر ماه نفقه وی را پرداخت می کرد و من سعی می کردم همه نیازهای نازبانو را برآورده کنم. هر نوع پوششی که مد می شد، برایش می خریدم و هر چه آرزو می کرد فراهم می ساختم تا این که شش سال بعد در کارخانه با مردی به طور موقت و پنهانی ازدواج کردم که مدعی بود همسرش را در یک حادثه Incident از دست داده و عاشق من شده است. او با چرب زبانی امور مغازه و زندگی مرا به دست گرفت و من از ترس فاش شدن ازدواجم و از دست دادن نازبانو، دسته چک هایم را به او سپردم اما وقتی فهمیدم در دام یک شیاد افتاده ام و او 11 زن دیگر مانند مرا اغفال کرده است که آن مرد حتی پول رهن خانه ام را دزدیده و متواری شده بود. این گونه بودکه همه چیز را از دست دادم و ماجرای ازدواجم فاش شد از سوی دیگر پدر نازبانو نفقه دخترش را قطع کرد تا او را مجبور به بازگشت کند. من هم که همه اموالم را از دست داده بودم و نزد پدرم زندگی می کردم از او خواستم نزد پدرش بازگردد اما او که نمی توانست نامادری اش را تحمل کند دست به خودکشی زد. وقتی خودم را به بیمارستان رساندم، با پیکر سرد و بی جان او روبه رو شدم، دستانش را فشردم و فریاد زدم دخترم چشمانت را باز کن، می خواهم قصه شنگول و منگول را برایت تعریف کنم! بخند نازنینم...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی رکنا را از دست ندهید:

فوری / برادر ریگی کشته شد + عکس

قتل یک کارتن خواب در مزرعه کلم به خاطر 40 هزارتومان+عکس

اولین فیلم از قتل 2 برادر نقره ساز در اردبیل + عکس

اشتباه هولناک شعبده باز / این زن زیبا هنگام نمایش در آتش سوخت + عکس

دختر جوان نوزاد ارتباط پنهانی اش را در میان زباله های بیمارستان رها کرد + عکس

اقدام هولناک داماد با زن جوان پشت شمشادهای بزرگراه باکری + عکس

کشف اجساد 2 دختر نوجوان در بیابان های اطراف تهران

حمله دزدان موتورسوار به روزنامه نگار قدیمی و ماجرای رد تماس 110

مردی که در دو راهی انتخاب زن عقدی یا همسر موقت به دادگاه خانواده تهران رفت

مرگ مرموز جوان ایرانی در «مانوس» استرالیا + عکس

فوری / قتل وحشتناک 2 برادر با شلیک های پی در پی در شهرک سینا + عکس

منصور یاورزاده قاضی جنایی سرشناس کشور در گذشت + عکس

قتل اسرارآمیز ۲ زن ایرانی درآلمان

ناکامی تلاش برای بمب گذاری در آمریکا

تشییع پیکر قهرمان اسبق وزنه برداری + عکس

جوان نابینا چشم‌بسته غیب می‌گوید + عکس

2 دختر وقتی تمساح یک و نیم متری را در استخر خانگی دیدند و ...

زنی را در بزرگراه پایتخت با ۲۳ ضربه چاقو سلاخی کردند

خاطرات تکان‌دهنده یک سرباز که خون داعشی ها را می خورد !+ تصاویر

خانواده مقتول در قبال پرچم حرم امام رضا(ع) از اعدام قاتل گذشت کردند

قاتل آتش افروز پس از هشت سال فرار در لرستان دستگیر شد