خواستگاری مرد شوم در صحنه تصادف با زن شوهر دار و...
رکنا: مردی در صحنه تصادف با زن شوهردار از او خواستگاری کرد.
اعصابم حسابی به هم ریخته بود. بعد از یک جر و بحث مفصل، از خانه بیرون زدم. پشت فرمان خودرو حسابی جوش آورده بودم. میخواستم از شهر محل زندگیام، که نزدیک مشهد است، به اینجا بیایم و با مادر و پدرم صحبت کنم. در بین راه از خودم میپرسیدم: «چرا شوهرم قدر مرا نمیداند و مادرش اینقدر لجبازی میکند؟».
با اوضاع آشفتۀ روحی رانندگی میکردم تا به مشهد رسیدم. در نزدیکی خانۀ مادرم ناگهان با صدایی به خودم آمدم. با عقب یک خودروِ سواری برخورد کردم. پیاده شدم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. رانندۀ خودروِ جلوی از من خواست خودرو را به کنار خیابان انتقال دهم. او در حالی که لبخندی بر چهره داشت گفت: «حواستان کجاست خانم محترم؟! اگر به یک عابر پیاده میزدید، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟!». او پرسید: «چرا اینقدر ناراحت و عصبی هستید؟». نمیدانم چرا به او اعتماد کردم. گفتم: «شوهرم سوهان عمرم شده است و به بن بست رسیدهام.». او ادعا میکرد آدم بانفوذی است و میتواند کمکم کند. در کمتر از نیم ساعت، سیر تا پیاز زندگیام را خیلی خلاصه برایش تعریف کردم. گفت خودش طلاقم را در کوتاهترین زمان ممکن میگیرد و بعد با هم ازدواج میکنیم. با شنیدن این پیشنهاد، خیلی ناراحت شدم. میخواستم پیاده شوم. کیف دستیام را از دستم کشید و اصرار کرد بیشتر صحبت کنیم. به خانۀ مادرم رفتم. بعد از نیم ساعت، فهمیدم مرد غریبه گوشی تلفن همراه، مدارک و کیف پول کوچکم را برداشته است. با تلفنم تماس گرفتم. آن مرد میگفت: «از تمام مشکلات زندگیات خبر دارم. آبرویت را میبرم.». موضوع را به همسرم اطلاع دادم و از پلیس Police تقاضای کمک کردیم. خوب شد به مرکز مشاوره معرفی شدیم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر