سعید دوست شوهرم دست او را گرفت اما مرا وابسته عاطفی خودش کرد و .../ یک روز شوهرم مچم را گرفت
رکنا: بلندپروازیهای شوهرم کار دستمان داد. ورشکسته شد و چند هفتهای دنبال کار میگشت. اما توقعهای زیادی این مرد خودخواه او را خانهنشین کرد. میگفت من بروم کارگری کنم و... .
چند ماه زندگی ما آشفته و از هم پاشیده بود. سعید یکی از دوستان شوهرم دست او را گرفت. درحالیکه میخواست کار آبرومندانهای برایش پیدا کند، چندبار هم به ما کمک کرد. او از طریق تلگرام Telegram با من در تماس بود و حال شوهرم را میپرسید. همین که فکر میکردم تنها نیستم، به من آرامش میداد. پیامهایش توصیه و تذکر بود که شوهرم را همراهی کنم، حتی قرار شد برای من هم کار مناسبی پیدا کند. اما حال و هوای این پیامها با سلام و احوالپرسیهای روزانه در کمتر از چند روز حالت عاطفی به خود گرفت. چیزی که اصلا فکرش را نمیکردم اتفاق افتاد. درددلکردنهای ما شروع شد. بعد هم شعرهای عاشقانه و...
اگرچه احساس گناه میکردم و هر روز تصمیم میگرفتم دیگر جواب پیامها را ندهم، اما دوباره...؛ شوهرم که متوجه حرکات و رفتار مشکوکم شده بود، ناگهان مچم را گرفت، کارمان به دعوا و کتککاری کشیده شد. برای حل مشکل خود به کلانتری رفتیم و از آنجا ما را به مرکز مشاوره پلیس Police معرفی کردهاند. نمیدانم اعتماد از دست رفته شوهرم را چطور بازسازی کنم. میگوید چون وضع مالیام خراب شده تو راه خیانت Cheat پیش گرفتی و...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
متین نیشابوری
ارسال نظر