به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از اواخر سال 89 به دنبال شکایت یک دختر جوان در دستور کار پلیس Police آگاهی تهران قرار گرفت. دختر جوان به پلیس گفت:دانشجو هستم و در شمال کشور تحصیل می کنم. عمویم هاتف 63ساله به تنهایی در خانه اش در میدان توحید تهران زندگی می کرد و من هر چند وقت یکبار با او تماس می گرفتم. اما حالا از آبان ماه است که پاسخ تماس هایم را نمی دهد. وقتی به تهران آمدم و مقابل خانه عمویم رفتم با مرد ناشناسی روبه رو شدم که ادعا کرد خانه را از عمویم خریده است. او حتی سند خانه را هم به من نشان داد. عمویم کسی را ندارد و اگر می خواست خانه اش را بفروشد حتما به من اطلاع می داد.در این مدت هیچ خبری از عمویم ندارم و می ترسم بلایی سرش آمده باشد.

 

به دنبال شکایت دختر جوان تحقیقات پلیس آغاز شد . پلیس به بازجویی از صاحب خانه جدید پرداخت و دریافت این مرد خانه را از مالک ان خریده است. وقتی در بررسی های بعدی روشن شد چند فقره از چک های قربانی در بازار فروخته شده است فرضیه کشته شدن مرد تنها قوت گرفت . پلیس با تحقیقات دنباله دار توانست ردپای یکی از فروشنده های یکی از چک های هاتف را پیدا و وی را بازداشت کند. این مرد 40 ساله که سعی داشت با دروغگویی پلیس را گمراه کند پس از ماه ها بازجویی به سرقت Stealing از خانه مرد تنها با همدستی سه نفر از دوستانش اعتراف کرد. وی همچنین پسر همسایه هاتف به نام هومن را طراح نقشه دزدی theft از خانه مرد تنها معرفی کرد. به این ترتیب چهار مرد میانسال و پسر همسایه قدیمی هاتف بازداشت شدند. آنها به قتل Murder مرد تنها با انگیزه سرقت و فروش خانه اش با سند جعلی اعتراف کردند و در حالی که با گذشت 6سال از این ماجرا هنوز هیچ اثری از جنازه به دست نیامده است انها دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.

 

در ابتدای این جلسه که به ریاست قاضی Judge اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار تشکیل شد وکیل برادر زاده هاتف که تنها ولی دم محسوب می شود در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: موکلم دختر جوانی است که نتوانسته در دادگاه حاضر شود اما می گوید عمویش پول،طلا و عتیقه های قیمتی بالغ بر یک میلیارد تومان در خانه اش نگهدای می کرده که متهمان با انگیزه سرقت همین اموال وی را کشته اند. از این رو از طرف موکلم برای متهمان اشد مجازات می خواهم.

 

سپس دو مرد 44 و 46ساله که متهم به مشارکت در قتل هستند یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند. احمد گفت: هومن دوست صمیمی ام بود. او که سالها با هاتف همسایه بود و او را می شناخت نشانی خانه او را برای سرقت به من و دوستانم داد و خودش هم نقشه سرقت را کشید. من و دوستانم خودمان را مامور اداره برق معرفی کردیم و مقابل در خانه هاتف رفتیم. وقتی در را برایمان باز کرد داخل رفتیم و پاهایش را با چسب بستیم. سپس 2 سکه طلا، یک ظرف عتیقه و سند خانه را برداشتیم و از خانه بیرون آمدیم. من موقع خروج به یکی از دوستانم گفتم که چسب پاهای هاتف را باز کنند تا بتواند خودش را نجات دهد. من و دوستانم دستی در مرگ او نداشتیم.فقط اوایل اسفند ماه بود که هومن با من تماس گرفت و گفت از خانه هاتف بوی تعفن به مشام می ردسد. من و یکی از دوستانم به خانه هاتف رفتیم و با جنازه متعفن او روبه رو شدیم. من روی جنازه آب آهک ریختم و بقایای جنازه را داخل یک کیسه نایلونی ریختم و به یک سطل زباله در حاشیه تهران منتقل کردم.

همدست وی نیز منکر مشارکت در قتل شد و گفت: ما فقط برای سرقت به خانه مرد تنها رفته بودیم. ما حتی از ترس اینکه بلایی سر پیرمرد نیاید دست و دهان او را نبستیم.

سپس دو متهم دیگر در جایگاه ویژه ایستادند و مشارکت در سرقت را گردن گرفتند. انها گفتند ما فقط دو سکه طلا، یک ظرف عتیقه و سند خانه را برداشتیم و موقع خروج از خانه چسبی را که به پای هاتف بسته شده بود شل کریم تا بتواند خودش چسب را باز کند.

یکی از این متهمان درباره نحوه فروش خانه هاتف گفت: من پیرمردی را می شناختم که شباهت زیادی به هاتف داشت. به دروغ به او گفتم یکی از بستگانم در خارج از کشور زندگی می کندو حالا به یک بیماری صعب العلاج مبتلا شده است. از او خواستم تا کمی تغییر قیافه بدهد تا بتوانیم خانه را بفروشیم و پولش را برای صاحب ان در خارج از کشور بفرستیم. او هم قبول کرد و ما بعد از معامله 4 میلیون تومان به پیرمرد پرداختیم.

پنجمین متهم که با قرار وثیقه آزاد بود پیرمردی بود که با تغییر چهره خودش را مالک خانه معرفی کرده بود. وی گفت: من فقط برای کمک کردن به مردی که دوستم ادعا کرده بود مالک خانه است به بنگاه رفتم و خانه را معامله کردم. من حتی از 4 میلیونی که دوستم به من داده بود دو میلیون را به او برگردانم.

 

سپس هومن به اتهام معاونت در قتل روبه روی قضات ایستاد و خودش را بی گناه خواند. وی گفت: من هیچ دستی در این ماجرا نداشتم. من سالها پیش با متهم ردیف اول اختلاف حساب داشتم وما پرونده ای هم در این زمینه درکلانتری داریم. او به خاطر همین اختلاف قدیمی پای مرا به این پرونده کشانده و به دروغ گفته است من نشانی خانه پیرمرد را به انها داده ام.

در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

 

 

 

 

 

وبگردی