زنم با جوان کله پاچه فروش ارتباط شوم داشت / او را به همراه مسعود درخانه مادرزنم کشتم تا...

به گزارش پرونده، در این جنایت که بعدازظهر 27 تیر 90 رخ داد، مأموران کلانتری 24 کمالشهر با اطلاع از جنایت خونین راهی محل حادثه شدند. آنها پس از ورود به خانه با مرد جوانی روبه رو شدند که چاقویی در دست داشت و با لباس‌های خون آلود به مأموران حمله کرد اما او در عملیات ضربتی مأموران دستگیر شد. در ادامه نیز اجساد 2 زن و یک مرد به نام‌های شوکت47 ساله، و دختر 25 ساله‌اش سحر و پسر 26 ساله‌ای به نام مسعود پیدا شد که به دست داماد خانواده کشته شده‌ بودند. با انتقال پیکر بی‌جان قربانیان به پزشکی قانونی شهرستان کرج، «هادی»- 34 ساله-به اداره آگاهی انتقال یافت و تحت بازجویی قرار گرفت. وی در حالی که ادعا می‌کرد تحت تأثیر موادمخدر یا روانگردان نبوده و در سلامت کامل عقلی دست به جنایت زده است، گفت: آنها را کشتم چرا که همسرم با مسعود رابطه پنهانی داشت و مادرزنم هم از دخترش حمایت می‌کرد.

وی ادامه داد: هفت سال پیش ازدواج کردم و هیچ مشکلی نداشتیم. من کارمند یک شرکت خودروسازی هستم و زندگی‌مان معمولی و آرام بود تا اینکه 2 سال پیش رفتار همسرم ناگهان تغییر کرد.  چرا که او نسبت به من و زندگی‌مان دلسرد شده بود. به همین خاطر سعی کردم روش زندگی با او را تغییر دهم اما افسوس که بی‌نتیجه بود. سحر پنهان کاری می‌کرد و سال گذشته ناگهان خودکشی کرد ضمن اینکه حاضر نبود انگیزه‌اش را بگوید اما می‌دانستم اتفاقی افتاده که من از آن بی‌خبرم تا اینکه چند ماه قبل هنگام اسباب‌کشی در کنار برادرزنم، دوستش را دیدم که شنیده بودم ازدواج کرده و از کرج رفته است. وقتی برخورد صمیمی او را با همسرم دیدم مشکوک شدم. پس از آن روز همسرم به هر بهانه‌ای قهر می‌کرد و به خانه مادرش می‌رفت. هر بار هم فامیل را واسطه می‌کردم تا او را به خانه برگردانند اما دلش به زندگی نبود. وقتی برمی گشت باز هم پنهان کاری می‌کرد. به همین خاطر کنجکاو شدم تا سر از کارش در بیاورم. یک شب مهمان داشتیم که برای همسرم پیامک آمد. پیامی صمیمی از شماره‌ای ناشناس. پیامک‌ها تا صبح ادامه داشت و گوشی همسرم پر از پیام‌های عاشقانه بود اما به محض اینکه با آن شماره تماس گرفتم پیام‌ها قطع شد و کم کم فرستنده پیام‌ها با شماره خواهرزنم تماس برقرار کرد. پس از آن مطمئن شدم خانواده همسرم، فرستنده پیام‌ها را می‌شناسند و با او در ارتباط هستند تا اینکه پی بردم مدت‌هاست مسعود در خانه مادرزنم می‌ماند و با برادرزنم شراکتی یک طباخی باز کرده‌اند.

وی ادامه داد: همان موقع خیلی شفاف به مادرزنم گفتم که به خاطر مسعود زندگی‌ام خراب شده و او را می‌کشم. هنوز تردید داشتم و نمی‌خواستم خون بیگناه ریخته شود تا اینکه آن روز قرار بود همسرم کار بانکی انجام دهد اما خبری نشد. به تلفن همراهش هم جواب نمی‌داد و وقتی به بانک سرزدم گفتند نیامده است، مشکوک شدم و به خانه مادرزنم رفتم اما در را باز نکردند. تلفن‌شان را جواب نمی‌دادند. سپس سراغ خواهرزنم رفتم. نگران بودم و همراه او به خانه مادرش رفتیم و این بار آنها در را باز کردند اما مادرزنم در راه پله سعی کرد مانع ورودم شود ولی با چاقویی که لابه‌لای لباسم پنهان کرده بودم او را زدم و به طبقه دوم رسیدم که همسرم را دیدم که قصد فرار داشت او را هم با چاقو زدم. وقتی چشمم به مسعود افتاد به او نیز حمله کردم چون دیگر مطمئن بودم که آنها همدست هستند و زندگی مرا نابود کرده‌اند.

در حالی که متهم در بازسازی صحنه جنایت به بیان جزئیات ماجرا پرداخت خواهرزنش با رد اظهارات وی گفت: 10 سال پیش پدرمان ناپدید شد و مسئولیت زندگی برعهده مادرمان بود. در این سال‌ها برادرم با دوستش در کرج مغازه طباخی داشتند و او بیشتر اوقات به خانه ما رفت و آمد داشت اما ادعاهای دامادمان دروغ است و مادر و خواهرم قربانی بدبینی و سوءظن‌اش شدند. بنابراین درخواست اشد مجازات او را داریم.

بدین ترتیب پرونده این جنایت هولناک با صدور کیفرخواست از دادسرای کرج به دادگاه فرستاده شد. قاضی «هدایت رنجبر» رئیس شعبه یکم دادگاه کیفری (1) کرج و 2 قاضی مستشار، پس از بررسی محتویات پرونده و کیفرخواست صادره از دادسرا، دستور تعیین وقت دادرسی و تشکیل پرونده شخصیتی متهم را صادر کردند. ضمن اینکه قرار است محاکمه این جنایتکار به زودی آغاز شود.