از بیکاری در خانه و تنهایی می نالیدم که همسرم خیلی سریع به خواسته من در خصوص تهیه گوشی اندرویدی تلفن همراه پاسخ داده و با دستان خود نحوه استفاده از آن و عضویت در تلگرام را به من آموزش داد.

در حالی که همسرم بی نهایت به من اعتماد داشت، خیلی سریع جذب تلگرام شدم، از طریق این شبکه مجازی با خیلی ها ارتباط داشتم، چه کسانی که می توانستم به صورت عادی و راحت با آنها رابطه برقرار کنم و چه کسانیکه نباید با آنها هیچ رابطه ای می داشتم.

نمی دانم، چرا شاید بیشتر به خاطر این بود که من و همسرم داخل خانه کمتر با هم صحبت می کردیم و یا کمتر با هم به اماکن عمومی و یا پارکها برای هوا خوری و تفریح می رفتیم، به هرحال یکی از کسانی که شاید به خاطر غفلت من ویا احساس دوری من از همسرم، با وی ارتباط برقرار کردم پسر عموی همسرم بود.

وی نخستین پیامی که برایم فرستاد، فقط در حد سلام و احوال پرسی بود، سپس خیلی ماهرانه و حرفه ای شروع به تعریف و تمجید از من کرد و در ادامه احساس وابستگی من به وی را به همراه داشت، این احساس وابستگی منجر به استفاده بیش از حد از گوشی تلفن همراه و در نهایت ایجاد سوء ظن در همسرم نسبت به من شد.

همسرم گاهی وقت ها به بهانه هایی نگاهی به گوشی ام انداخته و آنرا چک می کرد، زمانی هم به مچ گیری از من نزدیک می شد که هر بار با تفره رفتن ها و زیرکی خاصی احساس می کردم که از شر بزرگی نجات پیدا کردم، پسرعموی همسرم در پیامهای متوالی از من می خواست به خانه آنها رفته و یا وی به منزل ما بیاید.

چند ماهی از ارتباط ما نگذشته بود که وی یک روز در حالی که همسرم در اداره بود، به منزل ما آمد، بعد از مدتی از آن نیز همسرم کلید بر در انداخته و وارد منزل شد، پسرعمویش نیز با کمک من خیلی سریع بر روی بالکن رفته و مخفی شد، نمی دانم چطور اما گویا همسرم حس ششم عجیبی داشت، به بهانه سردی هوای داخل خانه نخست به اتاق خواب ها سرک کشیده و سپس به بالکن رفته و اتفاقی که نباید رخ داد.

وی پسر عموی خود را بر روی بالکن گرفته و دعوای سختی رخ داد، کار به کلانتری و در نهایت وساطت اطرافیان کشید، در چشم برهم زدنی احساس کردم که زندگی ام در حال نابودی است، با شرمندگی و عذرخواهی و ...با کمک اطرافیان رضایت همسرم را گرفته و دوباره به خانه و در کنار دو بچه ام بازگشتم.

اما همسرم که ظاهرا فرد روشنفکری بود دوباره گوشی تلفن همراه را به من داده و از من تعهد گرفت تا دیگر با پسرعمویش ارتباط برقرار نکنم، من هم قبول کردم، واقعا می خواستم به این ارتباطات پایان دهم که متاسفانه نمی دانم چرا دوباره به پیامهای پسرعمویش پاسخ مثبت داده و دوباره روزی که همسرم به اداره رفته و بچه ها نیز در مدرسه حضور داشتند، از پسرعمویش خواستم تا به خانه ما بیاید، تازه چند دقیقه ای از حضور پسرعمویش نگذشته بود که دوباره سرو کله همسرم پیدا شد.

گویا وی حس ششم بسیار قوی ای داشته که من از آن بی خبر بودم، این بار با کمک پلیس 110 به کلانتری هدایت شده ایم و نمی دانم که چه بر سر من و بچه هایم می آید، اگر همسرم مرا طلاق دهد بدون بچه هایم چه کنم؟ اگر زندگی ام را ببازم نمی دانم از دلیل جدایی ام از همسرم به فرزندانم چه بگویم؟ ای کاش چنین اشتباهی را مرتکب نمی شدم.

نمی دانم وقتی فرزندانم متوجه می شوند که من چنین خیانتی را در حق خانواده مرتکب شده ام چه دیدگاهی در مورد من خواهند داشت؟

نظر کارشناس:

به نظر می رسد که پیشرفت های فناوری در زمینه ارتباطات انسانها را به یکدیگر نزدیک کرده ولی متاسفانه ناهنجاری های رفتاری و اخلاقی نابسامانی های شخصیتی و خانوادگی و به طور کلی دوری از ارزش های بسیاری را در پی هجوم فرهنگ های بیگانه از مجرای ارتباطات نوین شاهد بوده ایم.

بی گمان ابزارهای مدرن ارتباطی برکارایی و در نتیجه کارکردهای ارتباطی جامعه تاثیر گذاشته و بدین ترتیب نقش ها و الگوهای اجتماعی را متاثر می کند، شاید سرعت کم سازگاری بشر با مصنوعات خود یکی از علل تعارض های پیش آمده باشد، در وضعیت موجود تاکید بر بازگشت به معنویات و ارزش های اخلاقی تنها بخشی از راه نرفته است که با ایجاد نگرشی صحیح آن را باید پیمود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.