دلایل و عکس های منتشر نشده از اعترفات و تحقیقات شهلا در پرونده قتل همسرناصرمحمدخانی + تصاویر

به گزارش رکنا، شهلا جاهد»  در زمان جنایت 32 سال داشت، اسم واقعی‌اش «خدیجه» و با مدرک دانشگاهی‌‌یی که داشت در بیمارستانی پرستاری می‌کرد، این زن از نوجوانی به ناصر محمدخانی علاقه‌مند بود حتی به شهر ری رفت و خانه پدری ناصر را پیدا کرد اما در آن برهه زمانی فوتبالیست سرشناس وی را از خود راند.

وقتی روز 17 مهر ماه سال 81 ، لاله سحرخیزان، در غیاب دو پسر مدرسه‌یی‌اش و شوهر به آلمان سفر کرده به قتل رسید، تیم ویژه اداره 10 پلیس آگاهی تهران با ادعاهای چند شاخه‌یی مواجه شد.

پلیس در این قتل به مظنون‌گیری پرداخت، همانطور که پسر لاله در صحنه جنایت نزد قاضی جنایی ادعا کرد مادرش با عموهایش اختلاف داشته است، برادران ناصر نیز بازداشت شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. اما همه مسیرهای تحقیق نشان داد آنان بی‌گناه هستند و دخالتی در قتل نداشته‌اند.

صحنه قتل نیز عجیب بود، به‌هم‌ریختگی‌هایی وجود داشت اما به نوعی مصنوعی و برای گمراه‌ کردن پلیس بود تا تصور شود سرقتی در کار بوده است و جالب اینکه عاملان قتل، نه تنها همه جا را شسته و تمیز کرده بودند، بلکه روی جسد ملافه‌یی گلدار انداخته بودند که احتمال داده می‌شد آنان می‌‌خواستند در مدتی که آثاری از خون، مو یا اثرانگشت خود را بعد از جنایت پاک می‌کردند، جنازه را نبینند و همین یکی از دلایلی شد که پلیس احتمال داد یک زن در این جنایت یا صحنه آن حضور داشته است که این تنها دلیل فرضیه قوی پلیس نبود.

در محل جنایت، یک چرخ خیاطی تخریب شده به‌دست آمد و کارآگاهان با توجه به اینکه حتما دلیلی کینه‌جویانه برای این اقدام قاتل وجود دارد به تحقیق ازناصر پرداختند و شنیدند تنها کسی که مخالف خرید چرخ خیاطی برای لاله بود، همسر صیغه‌یی وی به نام شهلا بوده که همیشه ادعا داشته وقتی لباس‌های ناصر، را خودش می‌خرد چرا باید برای لاله، چرخ خیاطی خریده شده باشد.

شهلا، در آبان ماه همان سال بازداشت شد اما هیچ چیزی نگفت و این در حالی بود که پلیس با تحقیق از علی امیریان که روزهای نخست، وی قاتل اصلی شناخته شده بود به نتیجه عجیبی رسید که این مرد، نه تنها قاتل نیست، بلکه در زمان وقوع قتل کیلومترها دورتر از خانه لاله بود.

صحنه قتل موارد گمراه کننده بسیاری داشت که بیشترین وقت پلیس را به خود اختصاص داد، قفل‌های در خانه سالم بودند و روزهای نخست تصور می‌‌رفت قاتل آشنا است و ابتدا زنگ خانه را زده و وارد خانه شده است اما شهلا، نمی‌توانست از این راه وارد خانه لاله شود.

فتیله‌های سیگار نیز در داخل زیر سیگاری و بالکن‌ خانه به‌دست آمد که مشخص بود کسی آن را نکشیده و تنها روشن شده به‌گونه‌یی که خاکسترهایش استوانه‌یی شکل افتاده بودند و قاتل روی آنها آب ریخته بود تا مشخص نشود آثاری از بذاق دهان روی آنها نیست. شاید در نگاه نخست تصور می‌شد که عاملان قتل بیش از یک نفر بودند و کسی در بالکن دیده‌بانی می‌داد اما این فرضیه غلط بود چراکه بالکن‌ خانه هیچ اشرافی به ورودی‌های خانه نداشته، بلکه به پشت ساختمان مشرف به بزرگراه بود در حالی‌که اگر کسی بخواهد دیده‌بانی بدهد ورودی‌ها را تحت نظر می‌گیرد.

آثار زخم‌ها روی پاهای لاله نیز باید علت‌یابی می‌شد. ابتدا این احتمال وجود داشت که قاتلان به شکنجه این زن دست زده‌اند به ‌گونه‌یی که پزشکی قانونی اعلام کرد بیش از 38 ضربه چاقو به بدن لاله وارد شده است.

خیلی‌ها ادعا کردند یک زن نمی‌تواند این همه ضربه چاقو بزند غافل‌ از اینکه پزشکی قانونی حتی کوچکترین خراش چاقو را یک ضربه اعلام می‌کند و در واقع 14 ضربه عمیق به گردن و سینه لاله، وارد آمده بود که نشان می‌داد قاتل روی شکم و سینه وی نشسته و تنها می‌توانسته به ناحیه گردن به بالای لاله، ضربه بزند به ویژه اینکه داخل دستان و میان‌انگشتان قربانی نیز پر از جراحت با چاقو بود و همین مشخص می‌کرد لاله، سعی داشته چاقو را بگیرد.

ضربات روی پاهای لاله، به صورت پرتابی بود و از راست به چپ و برعکس که می‌توانست در درگیری تن به تن به وجود آمده باشد که این نوع درگیری فیزیکی یک مرد با یک زن نمی‌توانست باشد و شاید دو زن با هم درگیر بودند و کسی‌که چاقو داشت بر دیگری غالب شده بود.

جنایت در روز روشن رخ داده بود و پلیس جنایی با تجربه‌ سال‌ها اقدامات علمی با توجه به اینکه اگر عاملان قتل مرد بودند حتی تنها یک مرد حتما در آن مجتمع مسکونی به جای درگیری با لاله به‌راحتی می‌توانستند وی را با فشار به گردن یا دهان خفه کنند چون قدرت جسمانی بیشتری داشته‌اند، پس این فرضیه که قاتل تنها بوده و یک زن، قوت بیشتری گرفت چراکه لاله و قاتل دقایق زیادی با هم درگیر شده و هیچ فشاری بر دهان قربانی برای خفه‌ کردن به‌وجود نیامده بود.

پلیس جنایی در بازرسی از خانه شهلا که ناصر محمدخانی برای وی تهیه کرده بود، دفترچه خاطراتی به‌دست آورد که این زن کارهای روزانه‌اش را مرتب می‌نوشت؛ در همه صفحات هیچ قلم‌خوردگی وجود نداشت چرا که نیازی نبود سلیقه‌یی به خرج داده شود جز روز 17 مهرماه یعنی همان روز قتل که ابتدا سعی داشته مطلب دیگری بنویسد اما تصمیمش عوض شد. و با خط زدن جملات نامفهومش چیزهای دیگری را نوشته است.

از سوی دیگر، شهلا در این یادداشت‌ها، لاله را تحت عنوان‌های «دشمن»، عجوزه و پیرزن مورد خطاب قرار داده بود و نوشته‌ها نشان می‌داد این زن مرتب در حال تعقیب و تحت نظر قرار دادن لاله بوده است.

همه دلایل پلیسی با حذف مظنونان دیگر یکی پس از دیگری برای قاتل خواندن «شهلا» کافی بود و تنها مانده بود این سئوال که این زن چگونه داخل آن خانه رفته است؟ این سرنخ در دستان ناصر بود. این فوتبالیست وقتی بازداشت شد، سکوت کرد چرا که دوست نداشت شهلا، قاتل شناخته شده و تا آخر عمر نزد بچه‌هایش شرمسار باشد.

اما ناصر، ناخواسته گره‌گشا شد. وی گفت که یک روز وقتی از سر تمرین به خانه «شهلا» رفت وی را پریشان دید و عصبانی، وقتی علت را پرسید ناباورانه حرف‌هایی شنید، «شهلا» گفته بود خواب دیده که شب گذشته ناصر با همسرش رابطه خصوصی داشته‌اند و جزییات آن شب را موبه مو تعریف کرده و پرخاشگرانه گفته مگر قول نداده بودی با لاله رابطه زناشویی نداشته باشی که ناصر سریع به خانه برگشته و وارد بالکن شده که پنجره اتاق خوابشان به آن مشرف بود و روی پارچه‌یی که کف بالکن انداخته بودند اثر نشستن کسی را دیده است و نزد شهلا رفته و وی را قسم ‌داده که بگوید آن شب در خانه‌اش پنهان نشده بود و شهلا هم قسم خورده که خواب دیده است. پس «شهلا» می‌توانسته با دسترسی به کلید یدک خانه حتی شب در آن خانه بزرگ پنهان شده باشد و جالب اینکه شب اعتراف، این زن همین را نیز گفت. اما پلیس بعد از اعترافات عجیب و کامل «شهلا»، به‌ویژه پس از بازسازی صحنه قتل جواب همه ابهامات خود را گرفت و به برخی از فرضیه‌های درست خود رسید.

شکنجه لاله از سوی عاملان جنایت در تحقیقات پلیسی کاملا منتفی شده بود، ضربات سطحی روی پاهای مقتول که نوع برش آن خاص بود کاملا با ادعاهای «شهلا» در صحنه قتل مطابقت داشت، وقتی «شهلا» نخستین ضربه را وارد کرده و پا به فرار گذاشته لاله از پشت سر موهای او را گرفته است، در این لحظه «شهلا» با چرخاندن خود به سمت لاله، با توجه به فشار چنگ‌های لاله به موهایش به‌ناچار سرش را به پایین خم کرده و کمرش نیز به سمت پایین خمیده شده بود، چاقو در دست شهلا بوده و او با مقتول رو در رو بود، طبیعی‌ترین اقدام برای نجات از دست لاله و رهایی موهایش و حرکات پرتابی دست و چاقوی شهلا بود که این حرکات از راست به چپ و برعکس صورت گرفته و ضربات سطحی روی پاهای مقتول از آن جهت بود. شکنجه‌یی درکار نبوده است. همین اقدام شهلا، موثر بوده است و لاله به خاطر درد در ناحیه پاهایش موهای شهلا را رها کرده و درگیری از فاصله کمتری ادامه یافته است.

در برابر این داشته پلیس که شهلا، شب را در خانه لاله، پنهان شده است خیلی‌ها جبهه گرفتند و این در حالی بود که مخالفان هیچ کدام خانه لاله را ندیده بودند. شهلا، نه تنها می‌توانست در فضای اطراف شوفاژ پذیرایی و پشت پرده حریر فشرده و با چین‌های زیاد پنهان شود، بلکه می‌توانست در آنجا بخوابد، حتی سرفه و عطسه کند. اگر نترس نبود حتی می‌توانست از آن محل خارج شده و از سرویس‌های بهداشتی استفاده کند.

چرا؟ پلیس بر این باور است محل پنهان شدن شهلا در اتاق پذیرایی به متراژ 50 متری بوده است و در وسط این پذیرایی مبل‌های استیل چیده شده بود و محل شوفاژها دقیقا پشت این مبلمان نیمه پنهان بود.

از سوی دیگر در کنار شرقی‌ترین ضلع پذیرایی یک کمد دیواری بود که به محل پنهان شدن «شهلا» پوشش مناسبی می‌داد. این پذیرایی کاملا از محل استقرار اعضای خانواده که در طبقه دوم دوبلکس این خانه بود، مجزا بود به‌طوری که وقتی اعضای خانواده «لاله» و میهمانانش بیدار بوده و در محل مبل‌های هال طبقه دوبلکس می‌نشستند امکان نداشت متوجه «شهلا» باشند در حالی که «شهلا» می‌توانست حرکات آنان را کم و بیش ببیند و در صورتی حضور شهلا لو می‌رفت که به‌طور اتفاقی توپی یا اسباب‌بازی‌یی پشت مبل‌ها می‌افتاد و بچه‌یی برای برداشتن آن به آنجا می‌رفت.

در زمان خواب قضیه فرق می‌کرد. همه در اتاق‌های دیگر پخش می‌شدند، در واقع شهلا در یک پذیرایی تاریک تنها بود. از سوی دیگر اعضای خانواده لاله و میهمانانش در اتاق‌ها خوابیده بودند. پلیس معتقد است بر فرض اینکه شهلا در آن ساعات سرفه یا عطسه می‌کرد یا از سرویس بهداشتی استفاده می‌کرد حتی در خواب خروپف می‌کرد کسی مظنون نمی‌شد چرا که هر کسی در اتاقش تصور می‌کرد صدای دیگری در اتاق دیگر است. پس «شهلا» می‌توانست حتی در گوشه اتاق دراز بکشد و به راحتی استراحت کند. البته باید پذیرفت که کار سخت و استرس‌زایی بود.

جالب اینکه طبق تحقیقات پلیس «شهلا» هر روز بارها با موبایلش به «ناصر» و دیگر بستگانش زنگ می‌زد اما از ساعت هشت غروب پیش از جنایت تا 10 صبح روز قتل این موبایل هیچ فعالیتی نداشته و خاموش بود که «شهلا» ادعا کرد خودش خاموش کرده تا صدایش را کسی نشنود و محل اختفایش لو نرود.

پلیس وقتی شهلا ادعا کرد شب پیش از جنایت می‌داند لاله، میهمانانش و بچه‌ها چه لباسی پوشیده‌اند، چه حرف‌هایی زده‌اند و چه گفت‌وگوهای تلفنی داشته‌اند و حتی گفته که لاله در حال یاد دادن نماز غفیله به دوستش بود و وی شنیده و یاد گرفته است به تحقیق از همان زن میهمان پرداخت و عین‌ ادعاهای شهلا را شنید که نشان می‌داد وی حتما در اتاق پذیرایی پنهان شده بود.

تا روز اعتراف شهلا، شاید در روزنامه‌ها نوشته شده بود که لاله، با 38ضربه چاقو به قتل رسیده است اما کسی به ضربه‌یی غیر از چاقو اشاره نکرده بود در حالی که شهلا، در بازسازی صحنه قتل پیش روی کارآگاهان نشان داد نخستین ضربه را با چوب روی گوش راست لاله زده که دقیقا با عکس جسد مطابقت داشته است.

البته یک مورد عجیب نیز در بازسازی صحنه قتل پیش روی پلیس قرار گرفت و آن قطره خون پاک شده روی تشک تخت بود. شهلا، ‌در برابر دیدگان حاضران تشک تخت را برگرداند و اثری از قطره خون نشسته شده را نشان داد و گفت که بعد از قتل این خون را شسته و تشک را برگردانده است و جالب اینکه پلیس تا آن روز از وجود این قطره خون خبر نداشت.

پلیس از شهلا شنید که روی فتیله‌های سیگار آب ریخته تا مشخص نشود پکی به آنان زده نشده است.

روی شکم مقتول نشسته بوده و ضربات عمیق را وارد کرده و این درحالی بود که هیچ ضربه عمیقی پایین‌تر از سینه و محل نشستن شهلا، به دست نیامده بود و آخر اینکه شهلا، چهار اعتراف متناقض داشت.

نخست گفت که قاتل است و بازسازی دقیقی کرد و نشان داد تنها بوده است چرا که اگر همدستی داشت کیفیت جنایت فرق می‌کرد و تعداد زیاد ضربات چاقو نشان می‌داد که از مغلوب شدن ترسیده و می‌خواست زودتر کار را تمام کند.

دوم اینکه گفت قاتل، فیلم‌های صحنه قتل را برایش فرستاده و وی با دیدن آن جزییات را می‌دانسته در حالی که خیلی مسائل خصوصا قطره خون روی تشک یا... در فیلم مشخص نبود.

سوم اینکه گفت من در آنجا پنهان بودم دو مرد آمدند، لاله را کشتند و رفتند و من از ترس پنهان ماندم که هیچ تطابقی با صحنه قتل ندارد.

و آخر اینکه گفت بعد از قتل به محل جنایت دعوت شده و داخل خانه رفته و جسد لاله را دیده است.

همین چهار اعتراف متناقض نیز نشان می‌دهد شهلا، سعی در گمراه کردن مسیر تحقیقات داشته است اما موفق نبوده و پلیس شکی نداشت قاتل تنها و تنها همان شهلا بود. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

استفاده از عکس های این گزارش منوط به اجازه کتبی از عکاس آن است.

DSCF0022

DSCF0037

DSCF0063

DSCF0075

DSCF0086

DSCF0089

DSCF0101

DSCF0105

DSCF0108

DSCF0135

DSCF0147

استفاده از عکس های این گزارش منوط به اجازه کتبی از عکاس آن است.

وبگردی