سوغات شوهرم از سفرش یک دوست دختر و یک زن صیغهای است
رکنا: 27 سال داشتم و هنوز ازدواج نکرده بودم. سنگینی نگاه فامیل و دوست و آشنا را همیشه نسبت به خودم احساس می کردم. آن ها همواره به چشم پیردختری به من نگاه می کردند که مورد پسند هیچ مردی قرار نگرفته است.
البته در روستای ما که همه دخترها زیر 15سال ازدواج می کنند شاید برداشت عجیبی نبود. زن جوان که با کارشناس اجتماعی کلانتری سخن می گفت، ادامه داد: آن قدر تحت تاثیر حرف دیگران قرار گرفتم تا بالاخره در سن 27 سالگی به ازدواج با احمد تن دادم.
او 15سال از من بزرگ تر بود و یک ازدواج ناموفق داشت که حاصل آن یک پسر 12ساله بود. احمد دلیل جدایی از همسر سابقش را «نداشتن تفاهم» ذکر می کرد. ولی پس از ازدواجم زمزمه های دیگری درباره علت جدایی او از همسرش به گوش می رسید و من مورد انتقاد دوست و آشنا قرار گرفتم.با این وجود چند ماهی که از زندگی مشترکمان گذشت بهانه گیری های احمد شروع شد.
او اعتقاد داشت که در محل زندگی مان درآمد درست و حسابی ندارد و برای کسب درآمد باید به شهر دیگری سفر کند. در ابتدا اظهار دلتنگی کردم و گفتم طاقت دوری ندارم اما وقتی که موضوع جدی تر شد مخالفت من هم فایده ای نداشت و احمد به شهرستان رفت.
او هرچند وقت یک بار آن هم به اصرار من چند روزی به نزد ما می آمد و دوباره چند ماه مرا تنها می گذاشت. او حتی حاضر نمی شد که مرا با خود به شهرستان ببرد. تا این که وقتی متوجه شد باردار هستم بالاخره قبول کرد مرا با خود به شهرستان ببرد.
شرایط سختی را در شهرستان تحمل می کردم احمد فضایی نامناسب را برای زندگی مشترک آماده کرده بود . شب ها از صدای جویدن موش ها در خانه خواب نداشتم. دوران حاملگی را در نهایت استرس گذراندم. مدتی که گذشت متوجه رابطه احمد با شخص دیگری شدم.
تحملش برایم سخت بود. حالا فهمیده بودم که چرا احمد شهرستان را به محل زندگی مان ترجیح داده است. دنیا روی سرم خراب شد. در همین شرایط سخت و نفرت برانگیز فارغ شدم. 2 ماه که از تولد فرزندم گذشت به دلیل شرایط جوی و محل نامناسب سکونت، فرزندم دچار بیماری شد ومجبور شدم به مشهد بازگردم.
تصور این که احمد در کنار نفر سومی به سر می برد، برایم سخت و سنگین بود. یک چشمم اشک و چشم دیگرم خون بود تا این که با وساطت خانواده همسرم، احمد به خانه بازگشت و سوغات او برایم یک دوست دختر و یک زن صیغهای بود که دست از سر احمد برنمی داشتند!
از زمانی که احمد به نزد ما برگشته است هیچ توجهی به من ندارد. او معمولا در خانه حضور ندارد و به بهانه کار و... خانه را ترک می کند زمانی هم که در خانه حضور دارد مثل مجسمه ای است که نه صدایی دارد و نه حرکتی! دائم با موبایلش مشغول است و انگار مرا نمی بیند و حضورم را متوجه نمی شود.زمانی که مورد بی مهری همسرم قرار می گیرم به او اعتراض می کنم. اما او نه تنها به من حق نمیدهد بلکه مرا تهدید به طلاق و... می نماید. من نیز که نمی خواهم دوباره شاهد سرزنش دوست و آشنا باشم مجبورم بسوزم و بسازم.از همان ابتدا در انتخابم اشتباه کردم. برای فرار از حرف مردم دست به یک ازدواج ناآگاهانه زدم و حالا جز خودم نمی توانم فرد دیگری را سرزنش کند.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
وقتی شوهرم وارد خانه شد، پسر جوان را در کمد لباس ها پنهان کردم!
رییس کارخانه هر سال یکی از کارمندان زن را صیغه می کرد / فریبا 26 ساله هم به دام او افتاد
زن همسایه حرفهای تحریککنندهای می زد و من به خانه اش می رفتم!
رویا به خاطر ارسال پیام مرگ برای پسر مورد علاقه اش دستگیر شد / این پسر خود را دار زد + عکس
زن صیغه ای که شوهر دومش را زنده زنده سوزاند + گفتگو و عکس
سگهای وحشی زنی را زنده زنده خوردند + عکس
آرش مرا خام کرد و جای خلوت برد / فهیمه 18 ساله همه چیز را باخت!
پارتی های شبانه مختلط تنها بخشی از ولگردی های شبانه مان بود!
رفتار احمقانه راننده مست با دختر دانشجوی زیبا +عکس
چهره مرد خبیث مشخص شد / جزئیات پیگیری پرونده آزار بهاره 5 ساله +عکس
اولین کنسرت خواننده زن معروف مصر در عربستان! + عکس
این مرد روی تخم مرغ ها خوابیدن تا جوجه ها بیرون بیایند +عکس
4 بار اعدام برای جوان 24 ساله شیطان صفت / زینب 8 ساله قربانی شد + عکس
با اردنگی بندازش بیرون پیرمرد الدنگ رو حیف نیس خودتو واسه یه لجن تلف کنی ؟؟
ولش کن بره گم بشه تا ایدز نگرفتی این طور مرد ها هیچ. وقت درست نمی شن