بلاهایی که داماد سرخونه سر عروس روانشناس آورد
رکنا: جناب قاضی، جوانی که در آغاز آشنایی مان، نمایی از خوشبختی را برایم ترسیم کرده بود، پس از ازدواج در یک زندگی جهنمی را بررویم باز کرد.
گمان میکردم 700 سکهای که برای مهریهام تعیین کرده میتواند پشتوانه سعادتم در زندگی زناشوییمان شود اما چه ساده دلانه فکر میکردم. برق این همه سکه میتواند درخششی طلایی به صحنه زندگی ببخشد.قاضی شعبه268 دادگاه خانواده ونک با تأسف نگاهی به زن جوان کرد و پرسید:
- آنطور که در پرونده دادخواستتان نوشتهاید بانوی تحصیلکردهای هستید آن هم فارغالتحصیل رشته روانشناسی؟
نازنین پی به مفهوم پرسش قاضی دادگاه برد و گفت: بله آقای قاضی، دختری بیست ساله بودم که درس رواشناسی میخواندم و بهروز دانشجوی رشته برق بود پس از آشنایی مان مدت سه ماه تحت نظر خانواده ام با هم رفت و آمد کردیم تا شناخت بیشتری نسبت به هم داشته باشیم تا اینکه فهمیدم میتوانیم زندگی مشترکمان را شروع کنیم.
ابتدا به عقد هم درآمدیم تا چند ماه بعد عروسی کنیم ولی پس از تهیه جهاز مدت دو سال منتظر اقدام نامزدم ماندم اما برای انجام عروسی اقدامی نکرد، گفتم شاید فکر کرده چون پدرم مردی ثروتمند و صاحب یک شرکت تجاری است باید در انجام مراسم عروسی پیشقدم شود و همینطور هم شد پدرم همه مخارج عروسی را به عهده گرفت و یک آپارتمان هم در بالای شهر برایمان خرید و من هم این خانه را به نام شوهرم کردم.
پس از ازدواج توقع بهروز بالاتر رفت. از پدرم خواست یک اتومبیل لوکس خارجی برایش بخرد. چند ماه بعد هم گفت از سازمانی که در آن کار میکند حقوق ناچیزی میگیرد. بهتر است پدرم او را در شرکت خودش استخدام کند و پدرم به خواهش من در شرکت خود شغل مناسبی با حقوق بالایی به او واگذار کرد اما زیادهخواهی و بهانهجوییهای بهروز تمامی نداشت و هر روز به خاطر مسائل جزئی مشاجره به راه میانداخت، قهر میکرد و برای چند روزی به خانه مادرش میرفت تا اینکه بحثمان جدی شد و نزد مشاور رفتیم اما با یک راهنمایی اشتباهی نه تنها اختلافمان حل نشد بلکه با به دنیا آمدن پسرمان مشکلاتمان بیشتر شد و اگر شکایت میکردم ناراحت میشد و دعوا راه میانداخت ولی من برای حفظ بنیان زندگیمان سکوت میکردم.
آخرین بار که خانوادهام یک خودروی گرانقیمت برایم خریدند سندش را به نام او زدم ولی پس از مدتی وقتی خواستم سند را به نام من منتقل کند جار و جنجال راه انداخت و به بهانهای زندگیمان را از هم جدا کرد و حالا حدود یک سال است که با مادربزرگش زندگی میکند و حالا پسرمان مهرداد یک سال است که پدرش را ندیده و من نگران آیندهاش هستم جناب قاضی تاکنون صبوری کردهام ولی حالا آینده پسرم برایم مهمتر است مجبور شدهام 30 سکه از مهریه هفتصد سکهایام را به اجرا بگذارم تا شاید او مجبور شود به زندگی برگردد.
قاضی حسن عموزادی با شنیدن اظهارات این زن جوان دستور داد در جلسه آینده همسر او هم در دادگاه حاضر شود تا پس از شنیدن حرفهای او درباره آینده این زوج جوان تصمیم بگیرد.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
وقتی شوهرم وارد خانه شد، پسر جوان را در کمد لباس ها پنهان کردم!
آرش مرا خام کرد و جای خلوت برد / فهیمه 18 ساله همه چیز را باخت!
خلبان ماهر ترجیح داد در خیابان شلوغ فرود بیاید!+فیلم
رییس کارخانه هر سال یکی از کارمندان زن را صیغه می کرد / فریبا 26 ساله هم به دام او افتاد
مبینا چه رازی را از خواستگارش پنهان کرد؟! / داماد وقتی فهمید زن دوم گرفت!
زن همسایه حرفهای تحریککنندهای می زد و من به خانه اش می رفتم!
رویا به خاطر ارسال پیام مرگ برای پسر مورد علاقه اش دستگیر شد / این پسر خود را دار زد + عکس
زن صیغه ای که شوهر دومش را زنده زنده سوزاند + گفتگو و عکس
خانه فوتبالیست معروف را دزد زد / او در اردوی تیم ملی است +عکس
عطا از من سو استفاده کرد و با دختری دیگر ازدواج کرد
اقدام کثیف یک پسر با زن جوان هنگام رساندن او به بیمارستان
سگهای وحشی زنی را زنده زنده خوردند + عکس
وقتی شوهر رویا عکس هایم تو باشگاه ورزشی دید، با تهدید درخواست های ناجورش را به من گفت
خواب عجیب دزد / زائرم مریضاحوال بود، چرا از او دزدی کردی؟
یعنی دست پاریکالو از پشت بستی اخه کدوم جیگری برمیداره خونه و ماشین به نام همسرش اونم مرد میکنه.
وقتی آدمی را لوس کنند ادای ننه من غریبم را در میاره عروس خانم از اول به آقا داماد رو داده به ابله چون زیاد نیکی کنی خیال بد کندچرا ..برای اینکه داماد ابله بدون زحمت صاحب عروس بدون خرج آپارتمان که توی خواب هم نمی دید وصا حب شغل وحقوق مناسب وماشین لوکس آخر سرهم با خودش فکر میکنه ...نکنه قیمت من بالاتر از اینهاست خخخخخخخخ
طمع بعضی مردان به اموال زنان پایان ناپذیر است این زنانند که دید بد بایستی به اظهار طمع ورزان داشته باشند