در «خون‌مُردگی» به کمترین‌ها اکتفا کردیم/ برای نگهداری از سالن‌های تئاتر شهر چاره‌ای اندیشیده شود

به گزارش خبرنگار فرهنگی رکنا، نمایش «خون‌مُردگی» با ۱۵ شب اجرا، میزبان هنردوستان و تماشاگران تئاتر در تهران است. این نمایش به نویسندگی محسن سنگ‌سفیدی و کارگردانی مهدی جلینی با بازی فائزه گوهری‌پور، زهره علوی، احسان افچنگی، هادی قلیچی‌پور، محمد باقرآبادی، ندا خورشیدی، رضا رسولی‌پور، سید محمدامین قریشی، از ساعت ۱۸:۳۰ از روز پنجشنبه، ۱۱مرداد ۱۴۰۳، در تالار قشقایی مجموعۀ تئاتر شهر تهران اجرا می‌شود.

در خلاصه این نمایش از زبان نویسنده اثر آمده است؛ «ثریا ابراهیمی، بیماری در بخش مراقبت‌های ویژه یک بیمارستان است که به دلیل وخامت حال، مورد آزمایش قرار می‌گیرد. نتیجه آزمایش پزشکان را بهت‌زده می‌کند و متوجه می‌شوند که...»

«مُحسن افچنگی»، یکی از بازیگران نمایش«خون‌مُردگی» درباره این نمایش و فضای آن ودیگر موضوعات پر بحث تئاتر شهرستان گفت و گویی با رکنا داشته که در ادامه میخوانید:

لطفاً خود را معرفی کنید و مختصری پیرامون روزمۀ هنری خود در حوزۀ تئاتر توضیح دهید.

احسان افچنگی، متولد سال 1371 هستم و فعالیت هنری خودم را در رشتۀ تئاتر از سال 1385 آغاز کردم. برای نخستین بار در هنرستان در شهرستان سبزوار در کنار دوستی به نام آقای «مصطفی لعلیان»، که تحصیل کردۀ تئاتر نیز هستند، کار بازیگری را از دورۀ دانش‌آموزی شروع کردیم و به طور حرفه‌ای وارد عرصۀ تئاتر شدیم؛ تا امروز  که نمایش «خون‌مُردگی» را در تالار قشقائی مجموعۀ «تئاتر شهر» تهران در حال اجرا داریم.

در نخستین مواجهه با متن نمایش «خون‌مُردگی» و پیش از رویارویی با فضای دکور و لباس، چه حسی داشتید و این متن چه احساسی به شما داد؟

آدم‌ها به خود اجازه می‌دهند تا در نقاط ضعف دیگران رفتار نادرست داشته باشند

ایدۀ اصلی این نمایش، از یک خط خبر گرفته شده است، که ما پس از دریافت این یک خط خبر، با «محسن سنگ‌سفیدی» به بحث وگفتگو پرداختیم و این موضوع را به نگارش درآوردیم. آن چه که امروز خود مرا برای بازی و کار کردن در نمایش «خون‌مُردگی» ترغیب می‌کند، این است که بسیاری از مخاطبان این اثر، به دنبال این موضوع هستند که مقصر آن حادثۀ اصلی در نمایش کیست و چه کسی است که باعث شده است چنین اتفاقی در بیمارستان بیفتد، اما آن چه که در میان این داستان برای ما بسیار جذاب بود، این است که شاید این موضوع، برای ما اهمیت چندانی نداشته باشد که مقصر کیست و نکتۀ مهم در این اثر، آن است که آدم‌ها پس از رخداد یک حادثه، به خودشان اجازه می‌دهند که خطاهایی داشته باشند.

شما زمانی که تک‌تک شخصیت‌ها و کاراکترهای حاضر در این اثر را بررسی کنید، به این نکته می‌رسیدکه همۀ این افراد در یک موقعیتی دچار خطا می‌شوند؛ حتی مخاطب در روند این داستان، متوجه می‌شود که خدمۀ بیمارستان که «شریف» نام دارد، در یک  موقعیتی دروغ گفته است و حالا این دروغ، در یک موقعیتی دیگر که رخداده است، بر ملا می‌شود.

اساساً موضوع این است و ما می‌خواهیم بگوئیم زمانی که آدم‌ها در یک موقعیت خاص قرار می‌گیرند، جایی که یک نفر در معرض ضعف قرار دارد، به خودشان اجازه می‌دهند با آدمی که در موضع ضعف قرار دارد، رفتار نادرست داشته باشند. من به عنوان یک بازیگر، همین موضوع را به عنوان مهم‌ترین نکتۀ جذاب در این قصه می‌دانم.

شخصیت «داودی» نیز که من در قالب نقش او به روی صحنه می‌روم، با شخصیت خود من بسیار متفاوت است، فاصلۀ بسیار زیادی با من دارد و نقشی بسیار چالش برانگیز است. یعنی یک سری از نقش‌ها در یک سری از نمایشنامه‌ها بسیار اکتیو هستند و شما، در جایگاه بازیگر، می‌توانید طرح‌هایی آن‌چنانی را برای بازی بر روی آن‌ها پیاده کنی، اما در مورد این نمایش، باید بگوئیم که شخصیت داودی، شخصیتی خنثی است، جای حرکت و کار عجیب و غریب بر روی صحنه ندارد و به همین دلیل نیاز است که شما به عنوان بازیگر، یک نوع طراحی خاص برای او داشته باشید که «اُوِر اَکت» نشود و از داستان بیرون نزند و همین ویژگی‌ها، این شخصیت را برای من به یک شخصیت جذاب مبدل ساخت.

متن این اثر، یک متن بر پایۀ گفتگو است و کارگردان اثر نیز به این موضوع فکر کرده است که حتی ازموسیقی استفاده نکند تا ارتباط مخاطب را با اثر قطع نکند. گویی در این مسیر داستان به صورت خطی پیش می‌رودو می دانیم که کارگردانی را سخت می‌کند. پرسش اینجاست که این شکل از کارگردانی یک اثر دیالوگ‌محور، متکی به متن، بدون اتکا به دکور،  موسیقی و یا اکت خاص، چقدر برای یک بازیگر چالش برانگیز است؟

بسیاری از عناصر بدون هیچ ونه بار معنایی به نمایش‌ها اضافه می‌شوند

چون خودم در این اثر، به عنوان بازیگردان نیز فعالیت می‌کردم و «مهدی جلینی» در جایگاه کارگردان، به من اعتماد کرد تا بازیگردانی را در اختیار من بگذارد و این فرصت را به من بدهد که با بازیگران کار کنم. مسئلۀ مهمی که در تئاتر برای ما بسیار حیاتی است و نگاه گروه ما را به تئاتر شکل می‌دهد، این است که ما امروز، بسیاری از آثار را بر روی صحنه می‌بینیم که موسیقی، نور، دکور و دیگر عواملی که می‌توانند به یک اثر نمایشی اضافه شوند، صرفاً به عنوان بزک و بدون هیچ گونه بار معنایی در اثر استفاده می‌شوند.

من آثار نمایشی بسیاری را در این شکل دیده‌ام که در طراحی نور، آمده‌اند و از انواع و اقسام فیلترهای رنگی استفاده کرده‌اند، در صورتی که با این اقدام هدف خاصی دنبال نمی‌شود. شاید این موضوع که من به آن اشاره می‌کنم بسیار مختصر و کوتاه باشد، اما باید گفت زمانی که «گرتوفسکی» از نمایش «بی‌چیز» و «بی‌پیرایه »صحبت می‌کند، قطعاً اهمیت مطالعه کردن در حوزۀ نظرات «گرتوفسکی» در همین موضوع است که قرار است این مسائل به کمک تئاتر بیایند و قرار نیست این موضوعات بر نمایش غالب شوند؛ و حتی قرار نیست کارگردانی، یعنی حضور کارگردان، بر روی صحنه برای تماشاگر حس شود.

در «خون‌مُردگی» به کمترین‌ها اکتفا کردیم

چیزی که روی صحنه بسیار اهمیت دارد، مفهوم ارتباط با تماشاگر است. شما اگر به دقت به نمایش «خون‌مُردگی» نگاه کنید، می‌بیند که ما در تولید این اثر، چه در حوزۀ موسیقی و چه در حوزۀ نور به کمترین امکانات اکتفا کرده‌ایم؛ یک نور عمومی و چند نور موضعی داریم که بسیار ساده در این اثر اتفاق می‌افتد و ما، از این گذرگاه تلاش کردیم تا ذهن مخاطب از داستان و تمپوی اصلی نمایش دور نشود و درگیر بزک‌های نمایش نشود. قطعاً شیوۀ نگارش «محسن سنگ‌سفیدی» مبتنی بر دیالوگ و گفتگو است و ضرب‌آهنگ دارد و این موضوع بسیار اهمیت داشت که بازیگران، تمپوی درستی را بر روی صحنه داشته باشند و چیزی روی صحنه اتفاق نیفتد که بین بایگر و مخاطب فاصله ایجاد کند و ارتباط موجود میان این دو عنصر قطع شود.

بنابراین، ما در جایگاه بازیگر نیز احساس خرسندی می‌کنیم که این نگاه در کارگردانی وجود داشت که قرار نیست ما «ازک» و «بزک» روی صحنه ببینیم و دقیقاً قرار است بازی بازیگر را روی صحنه ببینیم. این موضوع برای من بسیار جذاب است و این که هدایت دیگر بازیگران نیز بر عهدۀ من بود، این اثر را برای من به یک تجربۀ شیرین و جذاب مبدل می‌ساخت.

قبل از این در شهر تهران به اجرای اثر پرداخته‌اید؟

ما قبلاً در جشنواره‌های مختلفی مانند جشنوارۀ تئاتر فجر و دانشگاهی به اجرای اثر پرداخته‌ایم و همین اثر، یک بار دیگر و در روند برگزاری جشنوارۀ نمایش «هم‌آغاز» در تالار قشقایی تهران به روی صحنه رفته است.

اجرای نمایش در مهم‌ترین سالن نمایش کشور برای شما چه حسی در پی دارد؟

امیدوارم برای نگهداری از سالن‌های تئاتر شهر چاره‌ای اندیشیده شود/تئاتر شهر نماد تئاتر کشور است

قطعاً این موضوع برای همۀ بازیگران تئاتر حسی بسیار خوب دارد. تئاتر شهر، شاید میعادگاه بسیاری از افراد بوده است که بیایند و در حال و هوای تئاتر قرار بگیرند. من به خاطر دارم که در سن نوجوانی که هنوز تجربۀ کمتری در این زمینه داشتیم و خیلی نمی‌دانستیم که چنین اتفاقاتی برای آدم نمی‌افتد، می‌آمدیم و دور تئاتر شهر می‌چرخیدیم تا یک چهره و یا یک سلبریتی را ببینیم و خوب این موضوع و این مکان برای ما بسیار خاطره‌انگیز است. البته جای افسوس دارد که امروز، در همین سالن قشقایی این مجموعه، مخاطبان می‌بینند که صدای مترو شنیده می‌شود و نویزهایی در آن وجود دارد. این بدان معناست که یک سالن حرفه‌ای تئاتر، امروز به یک سالنی مبدل شده است که دارای نویز است و من امیدوار که فکر در این زمینه صورت بگیرد، چون این مکان مهمی است که قطعاً نماد تئاتر در کشور ماست. برای همۀ ما حضور در این مان بسیار شیرین، جذاب و لذت‌بخش است.

قطعاً چهره‌های مختلف در شهرستان‌ها، از جمله شهرستان سبزوار، که شما در آن مشغول به فعالیت هستید، قطعاً چهره‌های مختلفی در حال فعالیت هستند که به واسطۀ دور بودن از مرکز کشور، آن قدری که باید در سال‌های متمادی و حوزه‌های مختلف دیده و شنیده نمی‌شوند. قطعاً در نزدیکان شما نیز این هنرمندان وجود دارند. تصور می‌کنید چه نگاهی باید در حوزۀ هنرهای نمایشی وجود داشته باشد تا این فرصت برابر برای هنرمندان هنر نمایش در تهران و شهرستان‌ها گسترش پیدا کند و همه به یک اندازه دیده شوند؟

هنرمندان تئاتر در شهرستان‌ها آثارشان را با خلاقیت جمع‌وجور می‌کنند/به دنبال مفری برای اجحاف‌ها در تئاتر شهرستان باشیم

یک موضوعی که عمدتاً در میان تصورات دوستان تئاتری ما در مرکز کشور دیده می‌شود، این است که سواد کافی در میان هنرمندان تئاتر شهرستان‌ها وجود ندارد یا اگر اثری در شهرستان به روی صحنه ‌می‌روند، عمدتاً آثار ضعیفی هستند و یا شاید هنرمندان تئاتر در شهرستان‌ها، آن قدر که باید دانش کافی در این زمینه ندارند، اما باید گفت که آثار تئاتر در شهرستان‌ها، بسیار آثار دغدغه‌مند و خلاقانه‌ای هستند. اگر دقت بکنید، به خوبی می‌بینید بسیاری از همان امکانات نسبی که برای اجرای یک اثر نمایشی در تهران وجود دارد و قطعاً دوستان تئاتری ما در شهرستان، با خلاقیت خودشان کار نمایششان را جمع و جور می‌کنند و به مرحلۀ اجرا می‌رسانند. این نگاه به نظر من، یک مقدار آزاردهنده است و تصور می‌کنم که حتی از بعد دولتی در تئاتر نیز می‌توان حمایت بیشتری کرد.

معضلی که امروز عمدتاً در شهرستان‌ها و به ویژه شهرستان‌های خرد وجود دارد، این است که هنرمندان این شهرستان‌ها از نظر مدیریتی زیر نظر کلان‌شهرها، مثلاً مراکز استان‌ها هستند و این موضوع سبب می‌شود تا اجحاف بسیار زیادی در حق دوستان تئاتر ما در شهرستان صورت بپذیرد و یا شاید در بسیار از جشنواره‌ها، حق آن‌ها خورده می‌شود و هیچ مفری برای گذر این مسائل وجود ندارد و من امیدوارم که یک راه حل مناسب برای این موضوع تدبیر شود.

وضعیت اجرای نمایش در شهرستان‌ها اصلاً خوب نیست

برگزاری جشنواره‌هایی مانند جشنوارۀ تئاتر «هم‌آغاز» یک نقطۀ عطفی بود برای آغاز به کار تئاتر در بچه‌های شهرستان و هنرمندانی که در دوردست این ممکت ار می‌کنند، اما باید گفت که در چنین شرایطی نیز وضعیت اجرای نمایش در شهرستان‌ها اصلاً خوب نیست و مثلاً ما در شهرستان سبزوار، سالن نمایش شهرستان را خودمان و با بودجۀ شخصی خودمان نگاه داشته و ترمیم کرده‌ایم. برای ما بسیار عذاب‌آور است که یک سالن حرفه‌ای تئاتر در شهرستان ما وجود ندارد، چرا که آسیب بسیار زیادی به تئاتر شهرستان‌ ما می‌زند و این در حالی استکه نسل جدید تئاتر از ما مستعدتر است و من به بسیاری از این افراد توصیه می‌کنم که در سبزوار نمانید و به تهران بروید.

به عنوان سخن پایانی چه حرفی با مخاطبان دارید؟

تقاضا می‌کنم که همۀ مخاطبان تئاتر، به تبلیغات در تئاتر کمک کنند. همه باید بدانیم سوای این که یک اثر نمایشی چقدر کیفیت دارد و یا ندارد، تئاتر دیدن از واجبات است و به خاطر ما و کسانی که به این حوزه علاقه دارند، تئاتر نیاز دارد که به حیات خودش ادامه بدهد. بسیاری از دست‌اندکاران تئاتر و به ویژه در شهرستان‌ها ابزار مناسبی برای تبلیغات در تئاتر ندارند و این موضوع، بیشتر نیازمند این است که مخاطبان شریف هنرهای نمایشی از این هنر حمایت کنند، آن را تکثیر کنند و به نظر من، بهترینشکل تبلیغات تئاتر، تبلیغات کلامی است و من امیدوارم که در شب‌های آینده، جمعیت بیشتری را در این سالن برای دیدن نمایش «خون‌مُردگی» ببینم.

خبرنگار: سوگل امیری