عاطفه را می جویم، کسی او را می شناسد/ 23 سال جست وجو یک پدر + فیلم
حجم ویدیو: 46.81M | مدت زمان ویدیو: 00:04:57

به گزارش اختصاصی رکنا، همه دختران جوان را عاطفه می دید.عاطفه اسم دخترش بود که 23 سال پیش اورا در محوطه بیمارستان طالقانی تبریز رهایش کرده بود و حالا به دنبالش می گشت.وقتی یاد صحنه رها کردنش می افتاد صدایش می لرزید و تمام صورتش قرمز می شد و اشک امانش را می برید. می گفت تقصیر خانواده خودم و همسرم بود که این کار را کردم. قرار بود برای کار کردن به قم برم چون قالی بافی می کردم و در تبریز شرایط خوبی برای کار نداشتم اما همسرم راضی نشد همراهم به قم بیاید. آن زمان یعنی سال 71بعد از شکایت همسرم به دادگاه خانواده در اهر که شهر پدری همسرم بود مراجعه کردیم و قاضی حضانت بچه هایمان (طیبه و عاطفه) را که آن موقع دوتا بودند به من داد. اما من نه کار و درآمد درست و حسابی داشتم و نه خانه ای که آنها را نگهداری کنم. آن موقع بود که همسرم طیبه را که آن موقع 4 سالش بود را با خود برد و عاطفه را به من داد.

عاطفه 2 سال بیشتر نداشت که ...

عاطفه آن زمان دوسالش بود و هنوز شیر می خورد. به این جا که رسید ناگهان دوباره بغضش شکست و با گریه گفت: آن صحنه از جلوی چشمانم کنار نمی رود. عاطفه گریه می کرد و شیر از سینه مادرش می چکید اما حاضر نشد به او شیر بدهد و عاطفه را همانطور گرسنه به من داد و با طیبه رفت. من هم به تبریز برگشتم و به خانه خواهرم رفتم اما خواهرم تا بچه را دید عذرم را خواست. با این وجود به خواهرم گفتم یک امشب را به من مهلت بدهد. تا سه روز بعد از تحویل گرفتن عاطفه به خانه هرکسی رفتم مرا از خود راندند. درنهایت به بیمارستان و زایشگاه طالقانی تبریز رفتم و عاطفه را در محوطه چمن آنجا رها کردم و رفتم. باز هم بغض امانش را نداد و با دستان ترک خورده اش چشمان اشک آلودش را پاک کرد و ادامه داد: بعد از مدتی پشیمان شدم و برگشتم، دیدم عاطفه گریه می کند و دنبالم می گردد. مردم هم دورش جمع شده بودند خواستم جلو بروم اما باز هم نرفتم و عاطفه را رها کردم. پشیمانم. با وجودی که به مادرش بعد از 5 سال جدایی رجوع کردیم و دوتا دختر دیگر هم خدا به ما داد اما در طی این سالها حتی یک بار هم مادرش اسمی از عاطفه و گم شدنش به میان نیاورد.

حسین نجفی مرد میانسالی است که چند ماهی است به دنبال دختر گم شده اش می گردد. در حال حاضر ساکن تهران است و از راه سرایداری و کارگری روزگار می گذراند و از مادر عاطفه 6 سالی است جدا شده و ازدواج مجدد کرده است. یک دختر 5 ساله به نام یلدا نیز دارد.

دوست دارم دخترم مرا ببخشد

تمام خواسته اش این است که عاطفه را پیدا کند و از نحوه زندگیش باخبر شود و بداند چگونه بزرگ شده است. می خواهد از خانواده ای که بزرگش کرده اند تشکر کند و به عاطفه بگوید 4 خواهر دیگر دارد. با صدای بغض آلود می گوید: می خواهم به او بگویم مرا ببخشد و خودش مرا قضاوت کند. فقط دوست دارم یک بار ببینمش، فقط یک بار. نمی خواهم مزاحم زندگیش بشوم. می خواهم او بداند که 4 خواهر دیگر دارد و تنها نیست.

برای کمک به این مرد در یافتن دخترش می توانید فیلم و مطلب را برای دوستانتان بفرستید.

اگر از سرنوشت این دختر اطلاعی دارید می توانید با دفتر رکنا با شماره 23051456-021 تماس بگیرید.