عشق آتشین دختر زیبای بلغارستانی به پهلوان  تختی ! + عکس و سرنوشت عجیب

جهان پهلوان تختی جوانی برومند و بسیار متینی بود. برعکس مردان مشهور آن زمان که دو ر و برشان پر بود از معشوقه های رنگ و وارنگ،تختی مردی بی حاشیه ای که هر زمان که می خواست با دختری صحبت کند از شرم و حیا رنگ عوض می کرد. ماجرای اولین دلدادگی غلامرضا تختی و عشق یکطرفه دختر زیبای بلغارستانی را در ادامه بخوانید.

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

بعد از چند ماه، موقع رفتن تیم کشتی ایران از بلغارستان که رسید؛ دخترک را ناراحت و غمگین دیده بودند که با نگاهی حسرت‌بار خیره‌خیره محبوبش را تماشا می‌کند، و آن زمان بود که مربی تختی می‌گوید: لااقل برو برای خداحافظی و غلامرضا که همیشه از هم‌کلام شدن با زنها دست‌پاچه می‌شد رنگش قرمز شد و رفت.

کسی ندانست بین آن دو در همان چند دقیقه چه گذشت که تختی به هنگام برگشت چشمانش نَم دار شد و تا چند ساعت با کسی حرف نزد!‌

دست آخر تختی در یک میهمانی در باشگاه راه آهن شهلا را دیدند . شهلا۲۰ سال داشت و غلامرضا ۳۶ سال. شهلا در اوج زیبایی و ظرافت و تختی در اوج قدرت و شهرت و محبوبیت. و در همان نگاه اول مهر شهلا سنجاق شد به قلب پسر داستانمان.

تختی مصمم پاپیش گذاشت اما شهلا دختر مرفهی بود و تختی پسری فقیر از پایین شهر . مادر شهلا ملوک خانوم اصلا دلش رضا نبود که دخترش رابه تختی بدهند اما هرچه بود این دو بهم رسیدند .

"شهلا‌توکلی" در یک روز سرد زمستانی در سال ۱۳۴۵ بر سر سفره‌ی عقد، به تختی بله گفت. شهلا و غلامرضا فقط یکسال زندگی کردند و حاصل ازدواج شان بابک چندماهه بود که آفتاب زندگی‌شان غروب کرد و شهلا در هجمه‌ای از تهمت‌های ناروا تک و تنها ماند.

مادر شهلا ملوک خانوم طی این یکسال به شدت مخالفت میکرد . و حتی در مجلسی گفته بود:« از اولم اشتباه کردم دخترم را به بچه گدای نازی آباد دادم» هیچ کسی نمیداند چه شد که دو روز بعداز تنظیم وصیت نامه خبرمرگ تختی دنیا پیچید.شهلا که تنها ۲۱ سال داشت که با بابک چندماهه داغ غلامرضا به دلش نشست.مرگ عاشق از یک طرف و هجمه ها و قضاوتها و تهمتهای ناعادلانه ازیک طرف. دل هر بیننده ای خون میشد که وقتی شهلا برای مراسم هفتِ همسرش با پالتویی سیاه که متعلق به غلامرضا بود چون شبحی لاغر و نحیف گشته بود .سرمزارش حاضرشد.

او آرام کودکش را برداشت و در منزل پدری در سکوتی سنگین زیست؛ سکوتی که انتخاب عاقلانه‌ی خودش بود و ثابت کرد که لیاقت همسری فردی چون تختی را داشت!‌

شهلا تا لحظه‌ی آخر عمرش لب به سخن نگشود و سینه‌اش را گنجینه‌ی اسراری کرد که در سال ۱۳۹۳ در سن ۶۸ سالگی با خود به گور برد‌..