مردی که برای همسرِ تازه فارغ شده‌اش گل نبُرد و دردسر شد

برترین‌ها: چند روز قبل کاربری به نام «دون مارلون» در توئیتر از مساله‌ای خانوادگی نوشت که ذهن کاربران زیادی را مشغول کرده، ماجرا را بخوانید تا بعد برسیم به واکنش‌ها:

«خانمم قبل تولد بچه چندباری گفته بود موقع زایمان دسته گل یادت نره و منم تو ذهنم بود که حتما انجامش بدم. بعد تولد دخترک چون خانواده همسرم از شهر دیگه میومدن، برا وعده غذاییشون غذا پختم وباخودم بردم بیمارستان که اذیت نشن و برای همین فراموشم شد تو مسیر دسته گل در اون لحظه بخرم. توهر بحثی که بعد اون روز داشتیم این قسمتش انگار فراموش نشدنی بود. جالب اینه که اون غذایی که تایم گذاشتم تا خانواده‌اش اذیت نشن اصلا اهمیت نداشت! اما دست گل خیلی مهم بود! با آدمایی وارد رابطه بشین که زبون عشق و ابراز علاقه‌تون رو بفهمن...

پ.ن: دوستان عزیز، هر مرد و زنی تو زندگیش اشتباه می‌کنه، گاهی سهوی و گاهی عمدی

این که یه اشتباه رو اونم به صورت سهوی پتکی کنیم برای تخریب طرف مقابل، به نظرم جز خرابی اون رابطه سودی دیگه ای نداره نظر بقیه دوستان که مخالف نظر بنده‌اند قابل احترامه»

توضیحات اضافه لازم :

گل رو صبح سفارش دادم و تحویلش رو فراموش کردم. 

زایمان شب بوده و امکان برگشت نبوده، صبح روز بعد گل تقدیم شده

دست تنها بودم تو کارهای بیرون و فقط صرفا غذا نبوده

منتی در کار نبوده، این توییت صرفا بیان احساساتم در اون لحظه بوده»

در ادامه نظرات کاربران را می‌خوانیم: 

فرزاد در همان ابتدا نوشت: چیزی که من از توییت متوجه شدم شما اگر گل می‌خریدی و غذا درست نمی‌کردی هم همین بحث ادامه داشت. شما اگر همه کارها رو انجام می‌دادی سر راه میرفتی گل می‌خریدی و  یکم تاخیر می‌کردی تو رسیدن هم بحث به شکل دیگه ادامه داشت. به عنوان کسی که ۵ سال عینا چنین زندگی رو داشتم نظرمو گفتم فقط

یکی از کاربران خانم هم نوشت: خانومی‌که تازه زایمان کرده اصلا نمی‌تونه حواسش و به این که الان فلانی غذا نداشته یکی باید براش غدا تهیه کنه نیست که آخه... بعدم اصلا همین که به یکی بگی برام گل بگیر خودش قشنگ نیست چه برسه به اینکه بگی و نگیره بازم خیلی اشتباهت غیرقابل بخشش بوده دیگه

مردی که برای همسرِ تازه فارغ شده‌اش گل نبُرد و دردسر شد

یاشو انتقاد کرد: این کاری که کردی بهش میگن تشکیل مثلث، دنبال نفر سومی برای قضاوت ماجرا (اونم چیزی که یه طرفه تعریف کردی) و شدیدا کار سمی‌ایه تو یه رابطه، این همه وقت و انرژی که گذاشتی اینجا رو بذار توی همون رابطه و راجع به اون موضوع حرف بزنین تا حالتون بهتر بشه، دنبال تشکیل دادگاه بیرونی نباش

پری هم نوشت: واسشون مهم بوده و چندبار تکرار کردن، الویتشون دست گل بوده و نه غذا براى اقوام، کاش به الویت ایشون اهمیت مى‌دادین نه چیزى که خودتون فک کردید درسته و الویته، کار شما قشنگ بود ولى اینجا مبحث ارجح بودن خواست همسرتون بود.

یکی دیگر از کاربران هم در ادامه نوشت: من درکتون می‌کنم. فقط به این هم فکر کنید حمله هورمون‌ها و... می‌تونه آدم رو غیر منطقی کنه بعد بحث بشه و حرفای اون بحث تو ذهن آدم بمونه و دیگه مواقع غیر هورمونی هم کینه بشه بیاد بالا. اما من واقعا درکتون می‌کنم. امیدوارم به طریقی فراموشش بشه.

لیلی گفت: وقتی یکی بهتون میگه من گرسنمه، شما می‌رید براش کتاب بخرید؟ بعدم می‌گید صلاحت رو می‌خواستم؟ ضمنا مسئولیت غذای خانواده همسرتون به عهده خودشون بوده، شما مسئول خواسته همسرتون بودید

گلی درباره درک خانم‌ها نوشت: شما آدم اشتباه رو انتخاب نکردین فقط زبون خانم‌ها رو بلد نیستین. قطعا هر زنی تک تک لحظات و رفتار و گفتار همه افراد زمان زایمانش یادش می‌مونه. حاضرم شرط ببندم حتما با خودش میگه شوهر مردم بدون گفتن گل می‌خره ولی من اون همه تاکید کردم بازم یادش رفت و این رو بی‌اهمیتی شما به خودش تلقی می‌کنه

دریا هم گفت: مسئله این نیست که یه گل ارزششو نداشت. مسئله اینه که شما به طریق‌های مختلف نشون داده بودین که تقریبا هیچ‌وقت هیچ بهانه‌ای شما رو به این فکر وا نمیداره که یه دسته گل برای همسرتون بگیرین و از‌ این طریق خوشحالش کنین وگرنه وسط اصلا صد تا کار تو همچون موقعیتی هیچ‌وقت گل فراموشتون نمی‌شد

جابر از درد مشترکش نوشت: می‌دونم چی میگی ، دقیقا این داستان سرم اومد منتهی به دلیل اینکه وضع مالیم بحرانی بود یک گل مصنوعی کوچک ارزان قیمت تهیه کردم اما از گل خانواده خودش بهتر بود ، هنوزم که هنوزه دارم طعنه‌هاش رو می‌چشم با وجود اینکه دخترم نه سالشه، کامنت‌های زن‌ها فقط یک طرفه است بیخیال شو رفیق دنیا همینه

لئوناردو هم از زاویه متفاوتی وارد شد: ببین مرد ایرانی یه بار غذا درست میکنه چه منتی میزاره سر زنش اونوقت زنها بدون‌ منت هرروز براتون غذا درست میکنن کوفت میکنین :)) واقعا خاک بر سر زنها که انقد شماهارو پررو کردن

مردی که برای همسرِ تازه فارغ شده‌اش گل نبُرد و دردسر شد

حسین از تجربه خودش گفت: واسه من داستان به شکل دیگه شد، واسه زایمان خانومم رو بردم شهر خودشون ، موقع زایمان هم که ماشین پدر خانومم و با مادرش رفتیم، این وسط دوندگی و استرس باعث شد کلا گل و حتی شیرینی رو یادم رفت ، چندین بار به روم آورد،  کلا خانوما تو یه سری موارد کینه شتری رفتار میکنن و بقیه موارد کشک

لیلی هم در انتها نوشت: توضیح اشتباهتون فقط فراموشیه که اوکیه اما چاره‌اش یه «معذرت‌خواهی» و دیگه تکرار نمیشه بود! کاری که شما کردی توجیه اشتباه با یه کار از نظر شما سخت‌تر بوده ودادن اجساس گناه دادی چرا قدرتو نمیدونه! اگه بدون عذر و بهانه معذرت‌خواهی می‌کردی و دیگه تکرار نمیشد اونم سال‌ها ادامه‌اش نمی‌داد.

وبگردی