رفتار بی شرمانه سهیلا با زنان زیبا ! / به عقل جن هم نمی رسد!

زنان خوشگل خیلی زود در دام سهیلا و باندش می افتادند ! بیشتر افراد طایفه ما سابقه دار هستند واز راه سرقت زندگی را می گذرانند در واقع به ندرت افرادی در بین ما وجود دارند که تاکنون زندان را تجربه نکرده باشند؛چرا که حتی کودکان هم از زمانی که دست راست و چپ خود را می شناسند توسط بزرگ ترها آموزش می بینند یا به صورت تجربی وارد باند بزرگ ترها می شوند و از آن ها برای سهولت در سرقت هایی مانند جیب بری و کیف زنی استفاده می کنیم...

این ها بخشی از اعترافات زن 45 ساله ای است که به همراه شوهر و 3 فرزندش و در عملیات هماهنگ نیروهای کلانتری بانوان و پلیس آگاهی مشهد دستگیر شده است.

این زن جوان که سوابق کیفری جیب بری نیز دارد، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر پرونده درباره سرقت های «دو انگشتی» پاسخ داد، به تشریح سرگذشت خود پرداخت و به خبرنگار گفت: بسیاری از طایفه ما در کرج اقامت دارند و به صورت فامیلی هم ازدواج می کنیم ولی برای هیچ کدام از اعضای طایفه هنگام ازدواج دختران و پسران نه تنها سابقه کیفری طرف مقابل مهم نیست بلکه تجربه سرقت و سابقه کیفری یک امتیاز هم به شمار می رود.

«سهیلا» ادامه داد: من هم از این موضوع مستثنا نبودم و با یکی از بستگانم به نام «نعیم» ازدواج کردم و از همان روزهای ابتدایی زندگی مشترک، جیب بری و کیف زنی در مراکز شلوغ و تجاری را در پیش گرفتیم. وقتی دخترم به دنیا آمد و به سن نوجوانی رسید از او هم برای سهولت در سرقت استفاده می کردیم تا مال باختگان به ما مشکوک نشوند!

از سوی دیگر در شهر خودمان شناخته شده هستیم و به راحتی نمی توانیم سرقت کنیم به همین دلیل بیشتر افراد طایفه به شهرهایی می روند که مکان های زیارتی یا گردشگری زیادی دارند ؛چرا که اگر به اموال مسافران و گردشگران دستبرد بزنیم آن ها به دلیل مدت کوتاه اقامت در آن شهر نمی توانند پیگیر پرونده سرقت باشند و بدین ترتیب ما هم بعد از انجام سرقت های متعدد آن شهر را ترک می کنیم.

به همین دلیل مشهد از جمله شهرهایی است که در میان طایفه ما بیشتر از هر شهر دیگری مورد توجه است؛ چرا که در ایام تعطیلات ، اعیاد  یا روزهای خاص مذهبی که زائران و مسافران زیادی به مشهد می آیند، فرصت مناسبی برای ارتکاب جرم است؛ اگرچه از حدود 2 ماه قبل چندین بار به صورت خانوادگی به مشهد آمده و بعد از سرقت های متعدد به کرج رفته بودیم اما باز هم تصمیم گرفتیم دوباره به مشهد بازگردیم.

این بود که به همراه 3 فرزند و شوهرم سوار خودروی تیبا شدیم و به طرف مشهد حرکت کردیم البته در مسیر به هر شهری که می رسیدیم چندین فقره جیب بری و کیف زنی انجام می دادیم و عجله ای برای رسیدن به مشهد نداشتیم. البته سرقت ها را در مراکز خرید و هنگام سوار شدن به اتوبوس انجام می دادیم.

به طور مثال وقتی زنان و دختران جوان در مراکز خرید قصد پوشیدن لباس (پرو) را داشتند کیف خود را در بیرون اتاق پرو رها می کردند یا این که با ترفند تعریف و تمجید از زیبایی لباس به آن ها نزدیک می شدیم و به همراه دختر 20 ساله ام و در یک چشم برهم زدن گوشی تلفن  یا دیگر اشیای گران قیمت درون کیف را به صورت دو انگشتی سرقت می کردیم.

در برخی از سرقت ها نیز به داخل فروشگاه های مختلف و حتی عینک فروشی ها می رفتیم و من با تمجید از خوشگلی و زیبایی زنان و دختران، آن ها را با گفت وگو سرگرم می کردم و دخترم نیز در همین مدت کیف  یا جیب آن ها را خالی می کرد.

این بود که به همراه 3 فرزند و شوهرم سوار خودروی تیبا شدیم و به طرف مشهد حرکت کردیم البته در مسیر به هر شهری که می رسیدیم چندین فقره جیب بری و کیف زنی انجام می دادیم و عجله ای برای رسیدن به مشهد نداشتیم. البته سرقت ها را در مراکز خرید و هنگام سوار شدن به اتوبوس انجام می دادیم.

به طور مثال وقتی زنان و دختران جوان در مراکز خرید قصد پوشیدن لباس (پرو) را داشتند کیف خود را در بیرون اتاق پرو رها می کردند یا این که با ترفند تعریف و تمجید از زیبایی لباس به آن ها نزدیک می شدیم و به همراه دختر 20 ساله ام و در یک چشم برهم زدن گوشی تلفن  یا دیگر اشیای گران قیمت درون کیف را به صورت دو انگشتی سرقت می کردیم.

در برخی از سرقت ها نیز به داخل فروشگاه های مختلف و حتی عینک فروشی ها می رفتیم و من با تمجید از خوشگلی و زیبایی زنان و دختران، آن ها را با گفت وگو سرگرم می کردم و دخترم نیز در همین مدت کیف  یا جیب آن ها را خالی می کرد.

این بود که به همراه 3 فرزند و شوهرم سوار خودروی تیبا شدیم و به طرف مشهد حرکت کردیم البته در مسیر به هر شهری که می رسیدیم چندین فقره جیب بری و کیف زنی انجام می دادیم و عجله ای برای رسیدن به مشهد نداشتیم. البته سرقت ها را در مراکز خرید و هنگام سوار شدن به اتوبوس انجام می دادیم.

به طور مثال وقتی زنان و دختران جوان در مراکز خرید قصد پوشیدن لباس (پرو) را داشتند کیف خود را در بیرون اتاق پرو رها می کردند یا این که با ترفند تعریف و تمجید از زیبایی لباس به آن ها نزدیک می شدیم و به همراه دختر 20 ساله ام و در یک چشم برهم زدن گوشی تلفن  یا دیگر اشیای گران قیمت درون کیف را به صورت دو انگشتی سرقت می کردیم.

در برخی از سرقت ها نیز به داخل فروشگاه های مختلف و حتی عینک فروشی ها می رفتیم و من با تمجید از خوشگلی و زیبایی زنان و دختران، آن ها را با گفت وگو سرگرم می کردم و دخترم نیز در همین مدت کیف  یا جیب آن ها را خالی می کرد.

از سوی دیگر نیز دو کودک 4 و 7 ساله ام را نیز با خودمان همراه می کردیم تا کسی به ما مشکوک نشود و این گونه بعد از انجام سرقت های متعدد سوار خودرو تیبای شوهرم می شدیم و به مسافرخانه اجاره ای بازمی گشتیم.

طلاهای سرقتی را نیز در شهر دیگری به فروش می رساندیم که پلیس نتواند به سرعت محل اقامت ما را ردیابی کند اما این بار وقتی به مشهد آمدیم، هیچ گاه فکر نمی کردیم که زیر چتر اطلاعاتی پلیس مشهد هستیم.

چرا که آن ها به طور غافلگیرانه وارد مسافرخانه شخصی اجاره ای شدند و همه خانواده ام را دستگیر کردند. حالا هم اگرچه باید مدتی را روانه زندان شویم اما نمی دانم بعد از آزادی از زندان چه خواهد شد...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، دو فرزند خردسال این زوج با دستور مقام قضایی تحویل بهزیستی شدند و تحقیقات در این باره ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی مشهد

منبع : منیبان