8 فیلمی که با آن به گریه می افتید
رکنا: یکبار اینگمار برگمن در مورد منحصر به فرد بودن و قدرت سینما چنین گفت:" فیلم مثل رویاست ، مثل موسیقی است. هیچ هنری به مانند سینما ضمیر ما را تحت تاثیر قرار نداده است و مانند آن مستقیماً وارد احساسات ما نشده است؛ در عمق اتاق های تاریک ارواح ما". او دریافته بود که سینما قدرت مسحور کردن بینندگان را داشته و باعث می شود که آن ها تجربه ای ساختارمند از یک دنیای غیرواقعی را از دیدگاهی خاص داشته باشند. وقتی که فیلمی با توجه کامل به جزییات ساخته می شود، خود را اسیر آن خواهیم یافت و به چیزی که می بینیم ایمان خواهیم داشت، به همین دلیل بر ما تاثیر خواهد گذاشت.
این موضوع باعث می شود که برای آن چه که بر سر شخصیت های داستان می آید اهمیت قایل شویم؛ برای رنج هایشان، شادی های و ترس هایشان و دیگر عواطف احساسات آن ها. فیلم هایی هستند که عمداً سعی دارند ما را تحت تاثیر قرار دهند و می خواهند مستقیماً به سخت ترین و بیرحمانه ترین جنبه های زندگی انسانی وارد شوند و در طرف مقابل سعی دارند از آن جنبه ها فرار Escape کرده و تنها زوایای دیدنی زندگی را به ما نشان دهند. در ادامه شما را با فهرستی از فیلم هایی آشنا کنیم که به شدت شما را تحت تاثیر قرار خواهند داد.
1-بالتازار، تصادفی
فیلم شماره یک در میان فیلم های مطلوب میشاییل هانکه یکی از شاهکارهای رابرت برسون با نام «بالتازار، تصادفی» (Au Hasard Balthazar) است که در سال 1966 ساخته شد. این فیلم سرنوشت دو شخصیت که با هم ارتباط عمیقی دارند و با خشونت و بدرفتاری دنیای اطرافشان دست و پنجه نرم می کنند را به تصویر می کشد. دو شخصیتی که نمی توانند با خشونتی که علیه شان روا داشته می شود مقابله کنند. یک الاغ به نام بالتازار و دختری به نام ماری در داستان برسون با هم مرتبط می شوند و در آن از سبکی خاص برای تقویت حالت تراژیک فیلم و رنجی که هر دو آن ها متحمل می شوند استفاده می کند.
2- من دانیل بلیک هستم
کن لوچ استاد شخصیت پردازی است. فیلم «من دانیل بلیک هستم» (I, Daniel Blake) آخرین فیلم اوست که به خاطر آن برنده جایزه نخل طلایی فستیوال کن در سال 2016 شد. در این فیلم، علایق اجتماعی شخصیتی لوچ با استادی بی نظیری که وی در طول دوران حرفه ای طولانی خود بدست آورده به تصویر کشیده می شود. شخصیت اصلی فیلم یک مرد بالغ به نام دانیل بلیک است که نمی تواند کار کند زیرا شرایط جسمانی نامناسبی دارد. در حالی که ما تقلای دردناک دانیل را می بینیم و این که دولت هیچ اهمیتی به درد و رنج او نمی دهد، او با افرادی که مشکلاتی شبیه او دارند ارتباط برقرار می کند. تراژدی او با مهربانی و عطوفتی که او نسبت به اشخاصی که ملاقات می کند تشدید می شود و بیننده را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد.
3- منظره ای در مه
فیلم «منظره ای در مه» (Landscape in the Mist) یک فیلم بلوغ یافته از تئو آنجلوپولوس، کارگردان نامی یونانی است که سفر دو کودک یونانی به آلمان را در جستجوی پدری ظاهراً دوست داشتنی اما گمشده که حتی او را نمی شناسند را به تصویر می کشد. در حالی که این کودکان به سفر دور و دراز خود می برند، آن ها با شخصیت های متعددی روبرو می شوند که برخی مهربان و برخی بی احساسند و بدین ترتیب این دو کودک جنبه های مختلف دنیای اطرافشان را تجربه می کنند. تراژدی فیلم در معصومیتی است که در نگاه این کودکان به دنیا وجود دارند در حالی که به تنهایی سفر خود را انجام می دهند.
4- سینما Cinema پارادیزو
فیلم ایتالیایی «سینما پارادیزو» (Cinema Paradiso) توسط جوزپه تورناتوره نوشته و کارگردانی شد و نامه ای عاشقانه به جوانی، سینما و عشق به آن است. توتو شخصیت اصلی فیلم تورناتوره است که در شهر کوچکی به نام جیانکالدو به دنیا می آید و در همان کودکی شیفته فیلم و یکی از دختران همسایه می شود. با تعمیق رابطه بین این دو، عشق توتو به سینما توسط آلفردو، آپاراتچی پیر سینمای شهر که سینما پارادیزو نام دارد، تقویت می شود. با بزرگ شدن توتو، عشق او به دختر و سینما بیشتر و بیشتر می شود و رابطه ای عمیق بین او و الفردو و سینما پارادیزو شکل می گیرد.
5- هفت سامورایی
یکی از بهترین شاهکارهای آکیرا کوروساوا، کارگردان شهیر ژاپنی، که می توان به وضوح استادی او در نوشتن داستانی قوی می شویم فیلم «هفت سامورایی» (Seven Samurai) است. فیلم داستان تلاش هفت سامورایی برای دفاع از مردم یک روستا در برابر یک گروه راهزن و آدمکش را روایت می کند. نحوه شکل گیری این گروه هفت نفره و روابطی که بین آن ها شکل می گیرد زیبایی اصلی فیلم است. در ابتدا، هیچ اتحاد و رابطه عمیقی بین آن ها وجود ندارد اما با پیشرفت داستان، رفته رفته به هم اعتماد کرده و برای نجات یکدیگر دست به فداکاری می زنند. نحوه شکل گیری این اتحاد همان چیزی است که بیننده را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
6- اواخر بهار
یاسوجیرو اوزو با فیلم «اواخر بهار» (Late Spring) یکی از بهترین و خالص ترین سبک های فیلم سازی در تاریخ سینما را تثبیت کرد. فیلم «اواخر بهار» داستان پدری و دختری است که به شدت قدردان هم بوده و به یکدیگر احترام می گذارند اما می دانند که باید بزودی از هم جدا شوند. نقش دختر فیلم را ستسوکو هارا بازی می کند که می داند باید ازدواج کرده و زندگی خودش را تشکیل دهد اما از تنها گذاشتن پدرش بیم دارد.
7- سه رنگ: آبی
اولین فیلم از مجموعه فیلم های «سه رنگ» با عنوان «سه رنگ: آبی» (Three Colors: Blue) به کارگردانی کریستوف کیشلوفسکی، بر اساس رنگ پرچم فرانسه، به معنای آزادی Freedom است. در فیلم با شخصیت جولی مواجه می شویم که نقش آن را ژولیت بینوش بازی می کند که خانواده اش را از دست می دهد. با پیشرفت داستان فیلم می بینیم که جولی از خاطرات گذشته اش رنج می برد. شرایطی که او تجربه می کند آزاد شدن از دردی است که خاطرات گذشته با خود دارند. برای جولی بسیار سخت است که زندگی جدیدی برای خود بسازد و ما نیز به عنوان بیننده فیلم، این سختی را درک می کنیم و در نهایت با آزادی او احساس راحتی می کنیم.
8- آندری روبلوف
یکی از جاه طلبانه ترین فیلم هایی که توسط آندری تارکوفسکی، کارگردان شهیر روسی ساخته شده، «آندری روبلوف» (Andrei Rublev) است که به بررسی زندگی یک نقاش روسی در قرن پانزدهم می پردازد. در بررسی اپیزود وار این داستان، وی همواره شخصیت اصلی داستان نیست و گاهی اوقات وی تنها نظاره گر اتفاقات دیگر است. چیزی که اپیزودهای داستان را به هم وصل می کند رابطه بین هنر Art و جامعه است.
منبع: برترین ها
ارسال نظر