داستان کامل فیلم زندگی شگفت‌ انگیز است (It's a Wonderful Life)

به گزارش رکنا، فیلم "زندگی شگفت‌انگیز است" داستان جورج بیلی (با بازی جیمز استوارت) را روایت می‌کند، مردی که همیشه آرزوهای بزرگی در سر داشته اما در نهایت زندگی‌اش را وقف کمک به دیگران کرده است.

خلاصه داستان فیلم

فیلم در شب کریسمس آغاز می‌شود. جورج بیلی که از زندگی خود ناامید شده، قصد خودکشی دارد. در همین لحظه، فرشته‌ای به نام کلارنس اودبادی که هنوز بال‌های خود را دریافت نکرده، برای نجات او فرستاده می‌شود. کلارنس باید به جورج نشان دهد که زندگی او چقدر ارزشمند بوده است.

کودکی و جوانی جورج بیلی

جورج در شهر کوچک بدفورد فالز متولد شده و از کودکی آرزو داشته که سفر کند و دنیا را ببیند. اما پس از مرگ ناگهانی پدرش، مجبور می‌شود اداره مؤسسه‌ی مالی خانوادگی‌شان (ساخت‌وساز و وام مسکن بیلی) را بر عهده بگیرد. این مؤسسه تنها چیزی است که مردم شهر را از چنگال مرد ثروتمند و ظالم شهر، آقای پاتر، نجات می‌دهد.

او بارها فرصت داشته تا شهر را ترک کند، اما هر بار به دلیل مسئولیت‌های خانوادگی و تعهد به مردم، از آرزوهای خود می‌گذرد. او با مری هچ (با بازی دانا رید) ازدواج می‌کند و صاحب چند فرزند می‌شود، اما همواره در آرزوی داشتن زندگی متفاوتی است.

زندگی شگفت_ انگیز است

بحران مالی و ناامیدی جورج

در شب کریسمس، عموی جورج، بیلی، به اشتباه ۸۰۰۰ دلار از پول شرکت را گم می‌کند. این مبلغ زیادی است و اگر پیدا نشود، مؤسسه ورشکست خواهد شد و جورج به زندان خواهد رفت. او ناامید و سرخورده، نزد آقای پاتر می‌رود و از او درخواست کمک می‌کند، اما پاتر او را تحقیر کرده و به او می‌گوید که زندگی‌اش بی‌ارزش است.

جورج که دیگر امیدی ندارد، تصمیم می‌گیرد خود را از روی پل رودخانه به پایین بیندازد.

دنیایی بدون جورج بیلی

در این لحظه، کلارنس، فرشته‌ی نگهبان جورج، وارد عمل می‌شود و برای اینکه او را از این فکر منصرف کند، دنیایی را به او نشان می‌دهد که در آن، او هرگز به دنیا نیامده است:

    برادر کوچک‌ترش، هری بیلی، که جورج در کودکی او را از غرق شدن نجات داده بود، در کودکی مرده است.

    داروخانه‌داری که جورج زمانی از اشتباه مرگبارش جلوگیری کرده بود، به زندان افتاده و نابود شده است.

    شهر بدفورد فالز به یک مکان تاریک و پر از فساد تبدیل شده، زیرا جورج دیگر آنجا نبود تا در برابر قدرت آقای پاتر مقاومت کند.

    مری هرگز ازدواج نکرده و زندگی غمگینی دارد.

زندگی شگفت_ انگیز است

بازگشت به زندگی و معجزه‌ی کریسمس

جورج که از دیدن این دنیای وحشتناک شوکه شده، از خدا می‌خواهد که زندگی‌اش را پس بگیرد. ناگهان، همه چیز به حالت عادی بازمی‌گردد. جورج با شادی به خانه می‌دود، جایی که خانواده و دوستانش منتظر او هستند. در کمال ناباوری، مردم شهر از ماجرا باخبر شده و همه برای کمک به جورج پول جمع می‌کنند تا کمبود ۸۰۰۰ دلار را جبران کنند.

در آخر، جورج در میان عشق و محبت خانواده و دوستانش، متوجه می‌شود که چقدر زندگی‌اش ارزشمند بوده است. در همین لحظه، زنگ کوچکی روی درخت کریسمس به صدا درمی‌آید و دختر کوچک جورج می‌گوید: "هر وقت زنگی به صدا درمی‌آید، یک فرشته بال‌هایش را می‌گیرد."

کلارنس، فرشته‌ای که جورج را نجات داده، بالاخره بال‌های خود را دریافت می‌کند. فیلم با چهره‌ی خوشحال جورج که دوستانش را در آغوش گرفته، به پایان می‌رسد.

پیام فیلم

"زندگی شگفت‌انگیز است" به ما یادآوری می‌کند که حتی اگر احساس کنیم زندگی‌مان بی‌ارزش است، تأثیری که روی دیگران گذاشته‌ایم، غیرقابل‌انکار است. جورج بیلی متوجه می‌شود که ثروت واقعی او، عشق و دوستی اطرافیانش است.

این فیلم به‌عنوان یکی از برترین فیلم‌های تاریخ سینما شناخته می‌شود و همچنان در ایام کریسمس الهام‌بخش میلیون‌ها نفر در سراسر جهان است.

  • فیلم امروز | صحبت های جنجالی حمید گودرزی درباره نوید محمدزاده/

وبگردی