جزئیات حادثه شوم برای 4 زن و یک دختر 14 ساله در مرده غسالخانه + عکس
رکنا: پنج زن و دختر که برای شستوشوی زن سالخورده به غسالخانه رفته بودند، ناگهان براثر نشت گاز دچار مسمومیت و خفگی شدند که با تلاش بموقع امدادگران اورژانس از مرگ نجات یافتند.
ساعت 9 و 34 دقیقه صبح دوشنبه 15 آذر، اقوام زن سالخوردهای از اهالی شهرستان «کوهبنان» دراستان کرمان، مادربزرگشان را برای شستوشو و کفن کردن به غسالخانه بردند آن روز زن غسال تنها بود و صبحانه نخورده، به غسالخانه رفته بود تا مقدمات کفن ودفن را فراهم کند. دقایقی بعد پیکر زن سالخورده درسرما به گورستان شهر منتقل شد واو را به غسالخانه بردند هوا سنگین بود. نمی شد درست نفس کشید اما همه فکر میکردند به خاطر بوی سدر و کافور است و توجهی به این موضوع نداشتند.دقایقی بعد دو عروس جوان، یک زن 80 ساله و مادر یکی از عروسهای متوفی برای کمک درشستوشو به غسالخانه رفتند. دختر 14 ساله نیز در گوشهای برای آرامش روح مادربزرگش قرآن و دعا میخواند.
مادربزرگ را با صلوات و دعا شستند. کفن را پهن کردند تا آخرین مرحله کار نیز انجام شود اما زن غسال که رنگ پریده بود و حال خوبی نداشت مدام میگفت به خاطر گرسنگی قندش افتاده است. یکی از عروسهای متوفی نیز که شیلنگ آب به دست داشت کنارش ایستاده بود و سرگیجه داشت. همان موقع زن جوان با کمک بقیه زن ها روی صندلی نشست اما لحظاتی بعد از هوش رفت. همه ترسیده بودند و هر کس با روش خودش کاری برای به هوش آوردن او میکرد اما ناگهان زن غسال نیز افتاد و شرایط را بحرانیتر کرد. آنها که بیرون ایستاده بودند برای کمک آمدند و با اورژانس تماس گرفتند.
حال زن غسال و یکی از عروسهای متوفی خوب نبود. همان موقع خبررسید که دو زن دیگر و نوه 14 ساله متوفی نیز نیمه جان شدهاند. دقایقی بعد تیم اورژانس به گورستان رسید و بلافاصله عملیات احیا و نجات پنج زن و دختر آغازشد. سرانجام با تلاش آنها هر پنج مصدوم از مرگ نجات یافتند.
زهرا- 41 ساله- که به همراه دختر 14 سالهاش از این مهلکه جان سالم به در برده بودند، گفت: «من، جاری ام، مادرش و همسایهمان برای کمک به زن غسال، صبح دوشنبه به غسالخانه رفتیم. دختر 14 سالهام نیز همراهمان آمد تا برای مادربزرگش دعا بخواند. من شیلنگ را گرفته بودم و مشغول شستن بودیم اما حال خوبی نداشتم. غسال نیز هر از گاهی ازسرگیجهاش مینالید. میگفت ناشتا است و قندش افتاده! همسایهمان چند انجیر به او داد و من هم که نمیتوانستم روی پا بایستم با کمک بقیه روی صندلی نشستم که بعدهم از هوش رفتم. آنطور که دیگران میگویند من با چشم باز بیهوش شده بودم و به همین خاطر اطرافیان خیلی وحشت کرده بودند. لحظاتی بعد از من، زن غسال از هوش رفت و حال او بدتر از من شد. همان موقع جاریام که مدام در رفت و آمد بود از کسانی که بیرون بودند کمک خواسته بود و آنها که متوجه ماجرا شدند تا رسیدن اورژانس ما را از غسالخانه بیرون کشیدند.»
این زن که بهدلیل نرسیدن اکسیژن به بدنش دچارمشکلات قلبی شده است، ادامه داد: «وقتی به هوش آمدم نخستین چیزی که شنیدم ضجههای شوهرم بود که فریاد میزد و مرا صدا میکرد. تا آنجا که میدانم حال من و خانم غسال از همه بدتر بود و بعد از ما ،همسایه 80 ساله مان، مادر جاریام و دخترم نیز به دلیل مسمومیت به اورژانس کوهبنان انتقال داده شدند. اما خوشبختانه با لطف خدا وتلاش امدادگران همگی نجات یافتیم و حالمان خوب است.ازطرف دیگر با بررسیهایی که خانواده شوهرم انجام دادند مشخص شد لوله آبگرمکن غسالخانه گرفته بود.
این گرفتگی آنقدر قدیمی بود که پرندهای نیز سر دودکش لانه ساخته بود. متأسفانه ساختمان غسالخانه شرایط نامناسب و آلودگی زیادی دارد که امیدوارم به این مشکل رسیدگی شود تا فاجعهای رخ ندهد.»
خبرنگار ما درادامه پیگیریهایش دریافت زن غسال به دلیل مشکلات جسمی حاد، به بیمارستانی در یزد انتقال داده شده است و زهرا نیز با رضایت خودش به خانه آمده تا بتواند در مراسم ختم مادرشوهرش شرکت کند. دختر زن غسال دراین باره به خبرنگار ما گفت: «من در خانه بودم که یکی از اقوام تماس گرفت وگفت مادرم در اورژانس است. وقتی رسیدم او به هوش بود و تا ساعتها فکر میکرد قندش افتاده است. وقتی امدادگران معاینهاش کردند تازه فهمید چه اتفاقی افتاده است. حال او از همه بدتر بود و به همین خاطر برای ادامه درمان به یزد منتقل شد.»
عباس یوسفزاده - تکنیسین اورژانس کوهبنان- نیز گفت: «دوشنبه صبح، ساعت 9 و 34 دقیقه گازگرفتگی در غسالخانه شهرستان به ما گزارش شد. وقتی به محل حادثه رسیدیم ابتدا سه زن را به مرکزاورژانس انتقال دادیم و ساعاتی بعد برای انتقال دختر 14 ساله خانواده به خانه متوفی رفته و او را نیز که با درجهای پایینتر مسموم شده بود به اورژانس کوهبنان منتقل کردیم. علت این حادثه نیز گرفتگی به خاطرمشکلات دودکش آبگرمکن بود که گاز منو اکسید کربن را به داخل ساختمان هدایت کرده و سبب مسمومیت چند خانم شده بود.»
زهره صفاری/
ارسال نظر