به گزارش رکنا، پسر عاشق پیشه وقتی با جواب منفی از سوی دختر مورد علاقه اش رو به رو شد، خود را به آتش کشید. اما این پایان ماجرا نبود و او برای اثبات عشقش، از خودروی آمبولانس نیز فرار کرد تا خود را به دختر جوان برساند.

 ۳ فروردین گزارش خودسوزی مردی جوان به آتش نشانی و اورژانس یکی از شهرستان های اطراف تهران اعلام شد. بدنبال اعلام این خبر امدادگران راهی محل شده و در نخستین گام شروع به خاموش کردن آتشی کردند که پسر جوان را فرا گرفته بود.

از آنجایی که پسر جوان به نام امیر از ناحیه سر و صورت و بدن دچار سوختگی شده بود، درمان اولیه در محل صورت گرفت. اما باتوجه به شدت سوختگی، امدادگران او را سوار آمبولانس کرده و راهی تهران شدند تا امیر در بیمارستان سوانح و سوختگی تحت مراقبت قرار گیرد.

فرار از آمبولانس

آمبولانس به راه افتاد اما وقتی راننده خودروی امدادی پشت چراغ قرمز تقاطع میرداماد ، ولیعصر توقف کرده بود، پسر جوان در یک حرکت غیرمنتظره در آمبولانس را باز کرد و خود را از ماشین به بیرون انداخت.

امیر با دست و صورت و پاهای باند پیچی شروع به دویدن کرد. پدر امیر که به همراه پسرش داخل آمبولانس بود به دنبال او دوید و ماموران امداد و نجات نیز با دیدن این صحنه شوکه شده و بدنبال پسر جوان رفتند.

تماس با پلیس

صحنه عجیب فرار مرد باندپیچی شده و تعقیب امدادگران و پدرش در خیابان باعث شد تا رهگذران با پلیس تماس بگیرند و بلافاصله ماموران وارد عمل شدند. رهگذران اعلام کردند که مرد مشکوک را در خیابان ولیعصر به سمت جنوب و بعد از خیابان بهشتی دیده اند.

بدین ترتیب مأموران راهی آدرس مورد نظر شدند اما از مرد سوخته خبری نبود تا اینکه در نهایت چند کیلومتر آن طرف‌تر و در تقاطع خیابان مطهری به خیابان ولیعصر مرد مرموز را مشاهده کرده و او را متوقف کردند.

عشق آتشین

امیر که حال جسمی خوبی نداشت گفت: من ۲۸ سال دارم و مدتی است که به دختری علاقه مند شده ام. اما زمانی که به فرنوش ابراز علاقه کردم، او پاسخ منفی داد. من برای بدست آوردن فرنوش خیلی تلاش کردم اما او اصلا احساسات مرا ندید.

پسر جوان ادامه داد: من که نمی توانستم بدون فرنوش زندگی کنم تصمیم گرفتم به زندگی خودم پایان بدهیم. برای همین دست به خودسوزی زدم اما از مرگ نجات پیدا کردم.

زمانی که دچار سوختگی شدم بیهوش بودم وقتی به خودم آمدم و متوجه شدم در آمبولانس هستم و مرا به بیمارستانی در تهران می برند تصمیم به فرار گرفتم.

او گفت: یک لحظه داخل آمبولانس به ذهنم رسید خودم را به فرنوش برسانم تا با دیدن سوختگی هایم به او ثابت کنم که دوستش دارم. در زمان فرار اصلا متوجه نبودم کجا می روم و چکار می کنم.

پسر جوان در اختیار ماموران اورژانس قرار داده شد تا برای درمان به بیمارستان سوانح سوختگی منتقل شود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.