گفتگو با پسر جوانی که دوستش را در خیابان کشت / یک لحظه کنترلم را از دست دادم

به گزارش رکنا، میثم مرتکب قتل شده است. او در یک درگیری دوستش را کشته و فرار کرده بود.

میثم در آستانه قصاص است. او از دلیل قتل می‌گوید:

*چند سال داری؟

25 ساله هستم.

*چه مدتی است که در زندان هستی؟

حدود یک سال و نیم.

*چرا آدم کشتی؟

اشتباه کردم. پشیمان هستم. یک لحظه عصبانی شدم.

*دلیل قتل یک لحظه عصبانیت بود؟

ما با هم دعوا داشتیم. در یک محل زندگی می‌کردیم و چون یکبار من به محسن چپ نگاه کرده بودم با من دعوا کرد. بعد از آن درگیری هم هرجا من را می‌دید دعوا می‌کرد.

*آخرین بار چطور درگیر شدید؟

من و دوستانم در پارک بودیم محسن هم با یکی از دوستانش آمد. ما در آلاچیق نشسته بودیم که محسن آمد و گفت از اینجا برو. سر این موضوع جر وبحث کردیم بعد چاقو کشید من هم با نیمچه زدمش.

*برای چه با خودت نیمچه حمل می‌کردی؟

چون می‌خواستم از خودم دفاع کنم. من می‌دانستم هرجا بروم و محسن را ببینم درگیر می‌شویم.

*چند ضربه زدی؟

نمی‌دانم خیلی عصبانی بودم.

*گفتی محسن چندبار با تو درگیر شده بود. پس چرا دفعه آخر تا این حد عصبانی شدی؟

فحش ناموس داد. به مادرم فحش داد، من هم زدمش.

*حکم قصاص داری؟

بله قصاص ابلاغ شد.

*حالا می‌خواهی چه کنی؟

نمی‌دانم راهی بجز جلب رضایت ندارم.

*اقدامی ‌کرده‌ای؟

پدر و مادرم چندبار رفته‌اند اما فایده‌ای نداشت. رضایت نمی‌دهند. واقعا نمی‌دانم باید چه کنم. من فقط 25 سال دارم. هیچ چیز در زندگی ندیدم و تجربه نکرده‌ام.

*به هر حال یک نفر را کشتی که او هم جوان بود.

بله اشتباه کردم . خیلی اشتباه بزرگی کردم.

وبگردی