پایان رویاپردازی ولیعهد آل سعود؛ ارسال نشانههای متعدد از ریاض
رکنا: مقامات سعودی و اماراتی به این نتیجه رسیدهاند که راهی جز کنارگذاشتن سیاستهای جنگافروزانه ندارند
ارسال نشانهها و سیگنالهای متعدد از ریاض آن هم مبنی بر ضرورت کاهش تنش در منطقه و از آن مهمتر نشانههایی که حاکی از درخواستهایی برای آغاز گفتوگوهای صلح با طرف یمنی است، بیانگر اتخاذ تصمیماتی تازه و متفاوت با گذشته، در ریاض و ابوظبی است؛ تصمیماتی که قاعدتا از یک طرف با چراغ سبزهای غرب همراه است و از طرف دیگر، بسیاری از رفتوآمدهای سیاسی و فعالیتهای دیپلماتیک جاری در منطقه را تفسیر میکند. اغلب کارشناسان و صاحبنظران مسائل منطقه، پیدایش چنین رویکردی را در عرصههای سیاسی، نتیجه مستقیم تغییر قابل ملاحظه معادلات نظامی و اتفاقات مهم در صحنههای میدانی میدانند و از این لحاظ ارسال سیگنالهای مسالمتجویانه از سوی ریاض و ابوظبی را از نشانههای روشن انفعال ناشی از بهبنبسترسیدن سیاستهای جنگافروزانه توصیف میکنند. ریاض و ابوظبی بهعنوان مجریان سیاستهای جنگافروزانه در منطقه، باوجود بیشترین و هنگفتترین خریدهای تسلیحاتی از غرب، اینک شاهد نوعی از ورشکستگی نظامی هستند و اصرار بر ادامه تهاجمات نظامی به یمن را به معنی پذیرش فروپاشی کامل ماشین جنگی خود میدانند. تردیدی نیست که در پیدایش این شرایط، «عملیات بزرگ پهپادی یمن علیه تأسیسات مهم نفتی آرامکو» از یکسو و «عملیات زمینی بسیار گسترده و موفقیتآمیز نصرمنالله» از سوی دیگر، نقشی بسیار اساسی ایفا کردند و مقامات سعودی و اماراتی را به این نتیجه رساندند که راهی جز کنارگذاشتن سیاستهای جنگافروزانه ندارند.
هریک از این دو عملیات بزرگ و ارزشمند بهنوعی این واقعیت را اثبات کردند که موازنه نظامی بهصورت غیرقابلبازگشتی به سود یمن تغییر یافته و از این مهمتر، ابتکار عمل هر نوع حرکت نظامی از متجاوزان سلب شده و در اختیار انصارالله و ارتشهای مردمی یمن قرار گرفته است. مردم یمن در عملیات شگفتانگیز پهپادی به تأسیسات صادراتی شرکت نفتی آرامکو، این امر را به اثبات رساندند که نه فقط هیچ نقطه از خاک عربستان برای جنگافروزان امن نخواهد بود، بلکه آنان این توانایی را دارند تا با بهخطرانداختن جریان انتقال نفت و گاز به دنیای غرب، منافع اصلیترین حامیان متجاوزان را نشانه رفته و همه آنچه مدعی حفاظت و صیانت از آن هستند را از میان ببرند؛ چنانکه این عملیات بزرگ پهپادی، ناکارآمدی سامانههای گرانقیمت و پیشرفته راداری و ضدموشکی را به اثبات رساند و از این لحاظ نگرانیهای فزایندهای در دنیای غرب ایجاد کرد؛ اما عملیات زمینی و بسیار گسترده نصرمنالله به گونه دیگری متجاوزان را به حیطه انفعال و سردرگمی سوق داد و ضمن اثبات ضعفها و ناتوانیهای ماشین جنگی دشمن، توانمندیهای نظامی مردم یمن را برای عملیکردن هشدارهایشان به ریاض و ابوظبی بهخوبی آشکار کرد. این در حالی بود که مقامات انصارالله خطاب به متجاوزان گفته بودند که این امکان را دارند تا قلب ریاض پیش بروند و در صورتی که تجاوزات هوایی علیه مناطق مسکونی متوقف نشود، کاریترین ضربات را به مرتجعان متحد غرب در منطقه وارد کنند؛ بنابراین بههیچوجه غیرمنتظره نبود که از ریاض و ابوظبی، صداهایی متفاوت با گذشته شنیده شود و مرحلهای از لابیگریهای سیاسی و رفتوآمدهای مبتنی بر درخواستهایی برای مذاکره از جانب آغازکنندگان و ادامهدهندگان جنگ چهارسال و نیمه علیه یمن آغاز شود. این درحالی است که در دیگر عرصههای داخلی و خارجی نیز هیچیک از بلندپروازیهای رژیمهای سعودی و امارات به موفقیتی قابل ذکر منجر نشده، بلکه کاملا برعکس، موجبات سرافکندگی و خفت هر دو رژیم را فراهم کرده است. به عبارت دیگر در زمانی سیگنالهای مسالمتجویانه از ریاض و ابوظبی مخابره میشود که سیاستهای مبتنی بر اصلاحات فرهنگی، سیاسی و اقتصادیشان به سنگ خورده و در صحنههای برونمرزی نیز سیاستهای مداخلهجویانه در شمال و شرق آفریقا با موانع جدی روبهرو شده است؛ چنانکه پیش از آن، هزینهکردن دهها میلیون دلار در حمایت از جریانهای تروریستی تکفیری در سوریه، عراق و بهگونهای متفاوت در لبنان، نتایجی کاملا برخلاف خواست هزینهکنندگان را بهبار آورده است.
مقامات سعودی و اماراتی پیش از آغاز مرحله لابیگریهای سیاسی اخیر، در انتظار تحولات کاملا متفاوت با آنچه اینک شاهد آن هستند، بودند و تصورشان این بود که انعقاد بزرگترین قراردادهای تسلیحاتی با آمریکا و همسوییهای پنهان و آشکار با سیاستهای صهیونیستی خواهد توانست موقعیت برتر آنها را در جهان عرب و در میان کشورهای منطقه تضمین کند. حضور دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در جمع سران و مقامات 50 کشور اسلامی در ریاض (31 خرداد 96) و صدور بیانیهای علیه حزبالله لبنان، ایران و اخوانالمسلمین، مقامات ریاض و ابوظبی را امیدوار کرده بود که آنها، نهتنها در صحنه جنگ علیه یمن، بلکه در تمامی مناقشات و منازعات منطقهای پیروز میدان خواهند بود و رقبای منطقهای را از معادلات سیاسی و نظامی غرب آسیا بهکلی حذف خواهند کرد؛ اما روند تحولات بر اساس خواست و مبتنی بر انتظارات آنها پیش نرفت و به مرور زمان ضعف و ناتوانیشان در پیشبرد خواستهها و تحقق اهدافشان یکی بعد از دیگری آشکار شد، چنانکه پیروزی حزبالله در انتخابات پارلمانی لبنان یکی از صحنههای شکست همسوییهای گستردهشان با رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی بود.
البته به موازات این سلسله از شکستها که ناتوانی و ضعف در جنگ علیه یمن در راس آنها قرار داشت، موضوع قتل فجیع جمال خاشقچی، روزنامهنگار منتقد سعودی در عرصههای رسانهای و افکارعمومی جهان، دشواریها و مشکلات دیگری را برای مقامات ریاض فراهم کرد؛ موضوعی که در انعکاس گستردهتر فجایع انسانی در یمن و ارتکاب جنایاتی علیه کودکان و غیرنظامیان یمنی نقش کلیدی ایفا کرد و به امواج وسیع و فلجکننده تبلیغاتی علیه سعودی تبدیل شد. این درحالی بود که ریاض و ابوظبی درصدد بودند تا با پیروزی در نبرد بندر الحدیده، در موقعیتی برتر قرار بگیرند و در چنین شرایطی روند مذاکره با مقامات انصارالله را کلید بزنند که البته این سیاست نیز بهدلیل ارتکاب یک سلسله خطاهای تاکتیکی آنها به سرانجام دلخواه نرسید؛ لذا اگر امروز شاهد تحرکات و تلاشهای مقامات سعودی و اماراتی برای آغاز مذاکرات با طرفهای منطقهای هستیم، از انفعال تمامعیاری سرچشمه میگیرد که پس از عملیات بزرگ پهپادی اخیر علیه تاسیسات صادراتی آرامکو و بعد از پیروزی انصارالله در عملیات گسترده نصرمنالله حاصل شده و همه روزنههای دیگر را به روی متجاوزان به خاک یمن بسته است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر