زوج چاقی که اراده قوی در کاهش وزن داشتند
سلامت رکنا : ما توانستیم حدود 115 پوند (معادل 57 کیلوگرم) از وزنمان را تنها به خاطر «مولی» کم کنیم یا میتوانستیم 57 کیلو لاغر شویم تنها به خاطر «مولی»
«کریس» و «کولین» «گرازیوسو» از ملبورن، نیوجرسی چاق اما خوشحال بودند اما در حال حاضر آنها با اندامی متناسب و شگفتآور هستند.
در اینجا داستان زندگی آنها که چگونه با کاهش وزن بسیار بالا همچنان به خاطر تنها دختر خود سالم و تندرست ماندند را می خوانید.
به گزارش رکنا ، آنها از زمانی که خودشان به یاد میآوردند همیشه چاق بودهاند. در زمان کودکی در هیچ فعالیت ورزشی شرکت نمیکردند و همیشه از خوردن میوه و سبزیجات طفره میرفتند.
کریس 34 ساله میگوید: یکی از بهترین وعدههای غذایی برای من بال مرغ سرخ شده همراه با سیبزمینی و پنیر پیتزا با انواع سسهای تند بود. البته باید در کنار آن حتماً نوشابه نیز وجود داشت.
اما بعد از ازدواجشان آنها مجبور شدند برای زندگی کردن به لندن بروند. در آنجا بود که دیگر کنترل وزنشان از دست آنها خارج شد و روز به روز وزن شان افزایش پیدا میکرد.
کولین 33 ساله میگوید: با خودم میگفتم ما در لندن هستیم و باید تا میتوانیم سیبزمینی سرخ شده و ماهی کنتاکی شده بخوریم.
هر دوی آنها در یک شرکت کار میکردند و کاری پر از استرس و اضطراب داشتند و به هیچ عنوان زمانی برای ورزش کردن پیدا نمیکردند. آنها در مورد چربیهایی که روز به روز به بدنشان اضافه میشد، اهمیتی نمیدادند و هیچ انگیزهای و دغدغهای برای حل و رفع این مشکل نداشتند.
کولین توضیح میدهد که: متأسفانه هر دوی ما در وضعیت بدی بودیم و هیچ کدام مان هیکل متناسبی نداشتیم. به همین دلیل ما نمیتوانستیم دیگری را تشویق کنیم که صحیح غذا بخورد و یا اینکه ورزش کند.
پسر چاق تبدیل به یک فرد لاغر و استخوانی شد
بعد از گذشت 2سال و نیم در لندن مجدداً آنها به امریکا برگشتند و بعد از مدت کوتاهی کولین باردار شد و این زمانی بود که آنها را از خواب غفلت بیدار کرد و همان چیزی بود که آنها نیاز داشتند. کولین میگوید:به دلیل وزن زیاد کمر درد شدید داشتم و فعالیتهای روزانه باعث میشد که در پاهایم درد شدیدی را احساس کنم.
من متوجه شدم که اگر اقدامی نکنم نمیتوانم کودکم را سالم به دنیا بیاورم و همچنین با دشواریهای فیزیکی و جسمی بارداری آشنا شدم و آنها را بهخوبی درک کردم اما با تمام این افکار اما هنوز احساس میکردم که تغییر دادن شکل ظاهریام کار بسیار دشواری است و فکر میکردم که اگر بتوانم حتی کمی خود را کنترل کنم آنگاه چه اتفاقی خواهد افتاد. بنابراین تصمیم گرفتم که در وعدههای غذاییام از غذاهای کمکالریتر و کمچربی استفاده کنم،اما با این فکر که من احتیاج به کلسیم دارم 2 کاسه بستنی نیز میخورم و به این طریق این مسئله را برای خود توجیه میکردم.
در همین زمان تعدادی از دوستان کریس در شرکتشان یک شرطبندی و یا شاید مسابقه کاهش وزن ترتیب دادند و نام آن را «مسابقه پسرهای چاق» گذاشتند.
هر نفر سر 100 دلار شرط بستند که در عرض دو ماه 10 درصد از وزن بدنشان را کم کنند و هر کس که شرط را برد،پولها از آن او میشود.
کریس میگوید با شنیدن این مسابقه من نیز سریعاً در آن شرکت کردم. او در یک کلوپ ورزشی شروع به انجام دادن یک سری حرکات ورزشی کرد و مراقب بود که به بدنش صدمهای نخورد. او روزی 15 دقیقه ورزش میکرد و بهتدریج زمانش را به 45 دقیقه افزایش داد. همچنین در همان کلوپ ورزشی با کمک مربیاش یاد گرفت که چگونه میتواند بسیار زیرکانه در رژیم غذایی خود تغییراتی را ایجاد کند.
او میگوید: سعی کردم به جای میانوعدههای غذایی که همیشه سیبزمینی سرخ کرده بود،بادام سرشار از پروتیین را جایگزین کنم. همچنین سعی کردم به جای اینکه وعدههای غذایی سنگین هنگام ناهار و شام بخورم آنها را به وعدههای غذایی کوچکتر تقسیم کنم و در چند مرحله در طی روز بخورم.
بعد از گذشت 2 ماه او 12 کیلو از وزن خود را کاهش داد و توانست جایزه مسابقه را ببرد و از آن بهتر این بود که مشکل کمر او کاملاً از بین رفت و برطرف شد و او از اینکه میتواند بر روی دستگاه دوی ثابت یا تریدمیل بدود بسیار احساس رضایتبخشی داشت.
او میگوید: هنگامی که دیدم چقدر لاغر شدهام و وزنم کم شده است،احساس خیلی خوبی نسبت به خودم پیدا کردم. احساسی که تا به آن روز تجربه نکردهام بسیار عالی بود و من میدانستم که این اتفاق در روند زندگی من تغییر بزرگی ایجاد خواهد کرد.
تولد کودک
در همین حال کولین کودکش،مولی را به دنیا آورد. اما او خوشحال نبود به دلیل وضعیت هیکل و بدنش قبل از زایمان و در حال حاضر که زایمان کرده بود. او میگوید: من احساس میکردم که شبیه به یک وال روی تخت بیمارستان خوابیدهام.
وزن کریس کاهش پیدا کرده بود و انرژی او نیز افزایش پیدا کرده بود و همین مسئله کولین را واداشت تا یک رژیم غذایی مناسب را شروع کند.
او میگوید: برای اولین بار در عمرم نسبت به مقدار غذایی که میخوردم محتاط شده بودم و به جای اینکه تمام بشقاب ماکارونی را که جلویم قرار داشت را بخورم آن مقدار ماکارونی را از وسط نصف میکردم و تنها نیمی از آنها را میخوردم. او قبلاً تنقلات زیادی مصرف میکرد و میانوعدههای غذایی زیادی را میخورد، اما تصمیم گرفت که خوردن آنها را قطع کند و به جای آن از دسرهای کمشیرنی و یا بدون شیرینی استفاده کند. به عنوان مثال یک کیک اسفنجی بدون شکر درست میکرد و در کنار آن چند توتفرنگی پخته شده بدون شکر میگذاشت و به جای عصرانههای قبلی این کیک را جایگزین کرده بود.
او همچنین به گروهی پیوست که همگی در حال رژیم و کاهش وزن بودند و روزهای چهارشنبه در این جلسات شرکت میکرد و در آنجا آنها از کارهایی که کرده بودند، ورزشها، رژیمها و حتی دزدکی خوردن غذاها و حس پشیمانی بعد از آن صحبت میکردند و به یکدیگر روحیه میدادند.
بعد از یک هفته او توانست سه کیلو از وزن خود را کاهش دهد. مصمم شد که بعد از آن هر هفته 5/1 کیلو کاهش وزن داشته باشد.به تدریج چربیها کم میشوند و کولین هیجان زده و خوشحال بود. اما او میدانست که اگر میخواهد برای همیشه از مرض چاقی خلاص شود،باید ورزش کند.
او به خودش قول داد که 5 روز در هفته در حالی که «مولی» را در کالسکهاش میگذارد حدود سه مایل را پیادهروی کند. او میگوید:بعد از انجام این کار احساس بهتری داشتم. پس تصمیم گرفتم که بدوم. ابتدا با قدمهای تند و سریع شروع کردم اما بعد از دو ماه میتوانستم مسیر تعیین شده را به راحتی بدوم.
در نظر بگیرید که در کنار تمام این کارها باید فکری کرد که برای خانواده نیز غذایی سالم تهیه کند به همین دلیل در یک کلاس آشپزی ثبتنام کرد. او میگوید: قبلاً من تنها غذاهای چرب و پرکالری درست میکردم و حتماً در کنار غذاها سیبزمینی سرخشده نیز میگذاشتم. اما در این کلاسها یاد گرفتم که چگونه میتوان همه چیز را به حالت کبابی پخت و حاضر کرد بدون اینکه حتی نیاز به قطرهای روغن باشد و البته به من یاد دادند که استفاده صحیح از ادویهها طعم و مزه غذا را کاملاً مطلوب میسازد.
یک تصمیم و تلاش تیمی
نه تنها کریس و کولین احساس بسیار خوبی داشتند بلکه هر دو احساس میکردند به هدفی که همیشه در فکر و ذهنشان بود و دست نیافتن به آن آزارشان میداد بالاخره دست پیدا کردند.
بنابراین تصمیم گرفتند که هر دو در کنار مولی در کالسکه به پیادهروی ادامه دهند. بعد از هفت ماه «کولین» 32 کیلو و «کریس» 25 کیلو از وزنشان را کم کردند.
کولین میگوید:ما اضافه وزنمان را در حدود 2 سال و نیم توانستیم کاهش دهیم و سایز من حدود 10 سایز کاهش پیدا کرد. او میگوید: من هنوز هر زمان که لباسهای سایز کوچک میپوشم احساس میکنم که در خواب هستم و باورم نمیشود و کریس هم به جای لباسهای گشاد و شلوارهای سایز بالا الان لباسها و تیشرتهای تنگ میپوشد زیرا دوست دارد که بدن جدیدش را همه ببینند.
در نوامبر سال 2004 کولین به همراه کریس در ماراتون نیویورک شرکت کردند و 2602 مایل را در عرض 4ساعت و49 دقیقه دویدند و مسابقه را بردند.
کولین میگوید:ما احساس غرور میکردیم زیرا تا یک سال قبل انجام دادن این کار برای ما یک آرزوی محال بود.
انجام دادن این کارها باعث شده بود که دخترشان مولی نیز الگوی صحیح و سالمی را پیش روی خود داشته باشد. یعنی پدر و مادرش.
کولین میگوید: غذاهای مورد علاقه مولی،شامل کدو و جوانه میباشد که به وسیله سس سویا و کمی ادویه طعمدار شدهاست و او همیشه یا مرا در لباس ورزشی میبیند یا در روبروی تلویزیون در حال انجام حرکات یوگا.
به علاوه آنها تصمیم گرفتند مسافت خانه تا مدرسه «مولی» را به جای ماشین با پای پیاده طی کنند و تعطیلات و ساعات بیکاری را در پارک نزدیک خانه به همراه مولی به بازی کردن میگذراندند.
کولین میگوید: «مولی» مهمترین چیزی است که ما در زندگی داریم و هیچ احساسی بهتر از این نیست که بدانیم او را آنچنان تربیت کردهایم که بداند چگونه میـواند یک روش زندگی سالم و در عین حال زیبایی داشته باشد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
مهسا مقدمی
ارسال نظر