بهترین هدیه ای که می توان برای اقتصاد کشور به ارمغان آورد!

به گزارش رکنا، قیمت ارز هم مانند هر کالای دیگری که قابلیت خرید و فروش دارد، از قانون معروف "عرضه و تقاضا" پیروی می کند، البته خود عرضه و تقاضا از قانون "نیاز و ارزش" تبعیت می کند. یعنی عرضه کننده اگر ارزش کالای خود را بیش از قیمت آن در بازار بداند طبعا عرضه را محدودتر خواهد کرد. از طرف دیگر متقاضیان نیز اگر قیمت کالایی را بیش از آنچه باید و شاید ببینند، سعی می کنند با کم کردن مصرف، تقاضا در بازار کاهش داده و باعث تعدیل قیمت شوند.

در مورد ارز هم همین طور است. با این تفاوت که عرضه کننده عمده ارز در ایران بانک مرکزی یا همان دولت است و تقاضا گاهی غیر واقعی است و در اثر سو مدیریت، فشار های خارجی، تبلیغات غلط، ایجاد جو ترس و التهاب روانی و تقاضای کاذب ایجاد می شود. یا بر عکس ممکن است دولت با وضع قوانین و مقررات، واردات برخی از کالاها را ممنوع یا بسیاری از کالاها را محدود کند و به این طریق تقاضا را به طور مصنوعی و البته موقت کاهش دهد.

بنابراین در شرایط ایجاد تقاضای کاذب وظیفه عرضه کننده عمده ارز این است که با تزریق صحیح و به موقع و بدون اینکه باعث تلاطمات در بازار شود به کنترل نرخ ارز اقدام کند. البته باید همیشه با محاسبه نرخ تورم و بهره در ایران و کشورهای حوزه دلار مراقبت کرد که قیمت بازار تفاوت زیادی با بهای واقعی پیدا نکند.

نکته دیگر اینکه اگر اصلاح نظام اقتصادی کشور مد نظر مسئولین باشد، قدم اول حمایت از کاهش نرخ تورم و بهره است که آن هم البته به جلوگیری از افرایش بی رویه حجم نقدینگی برمی گردد. یعنی اگر دولت مالیات ها را افزایش دهد، یارانه ها برای حامل های انرژی و دیگر موارد غیر ضروری را حذف کند و حتی سطح  خدمات و ارز زیر ساخت ها را کاهش دهد، بهتر است از اینکه دائم از بانک مرکزی استقراض کند و حجم نقدینگی را بدون اینکه برای جذب آن برنامه ریزی کرده باشد افزایش دهد.

پیش بینی و چشم انداز بازارها در ایران

راجع به چشم انداز بازار پیش بینی اصولا آسان نیست بخصوص در جایی که داده ها و اطلاعات شفاف نیست. همانطور که پیش از این بارها تاکید کرده ام بهتر است قیمت ها بر اساس تفاضل نرخ تورم و بهره در ایران و کشورهای حوزه دلار تعدیل و تنظیم گردد. اینکه چه اتفاقاتی را برای اقتصادمان مفید می بینیم یک بحث است و اینکه چه اتفاقاتی را پیش بینی می کنیم بحث دیگری است.

پیش بینی احتیاج به اطلاعاتی دارد که در اختیار افراد عادی نیست، افراد خاصی هستند که از این موهبت برخوردارند و برخی از آنها هم از آن اطلاع سوء استفاده می کنند و به همین خاطر به آن رانت اطلاع هم می گویند.

از پیش بینی که بگذریم، به امید و آرزو می رسیم. امید به چه داریم یا آرزوی چه را داریم، هر یک مبحث جداگانه ای است، ولی آنچه همیشه تاکید کرده ام و برای هر اقتصادی لازم و حتی واجب است داشتن علامت های صحیح است. اگر در یک اقتصاد علامت ها صحیح باشد آینده ای روشن در انتظارمان خواهد بود.

یک کارخانه تولید دوچرخه در کشور را فرض کنید. اگر هر دوچرخه برای تولید کننده مثلا 100هزار تومان تمام شود اگر ما اجازه دهیم که تولید کننده مطابق اصل عرضه وتقاضا دوچرخه های تولیدی خود را به بالا ترین قیمت ( مثلا یک میلیون تومان ) بفروشد این یعنی علامت واقعی. ولی اگر به بهانه های مختلف حتی خیر خواهانه و مثلا برای گسترش ورزش و رفاه طبقه فرودست، تولیدکننده دوچرخه را مجبور کنیم که دوچرخه هایش را به قیمت خاصی( مثلا 120 هزار تومان ) بفروشد این یعنی علامت اشتباه.

در علامت واقعی ممکن است در نگاه نخست دوچرخه ها به قیمت بالایی به فروش برسد، ولی چون سایر سرمایه داران می بینند که این کار سود زیادی حاصل می کند آنها هم به احداث کار خانه دوچرخه سازی راغب می شوند و این باعث گسترش صنعت، تولید فزاینده، ایجاد رقابت و طبعا کاهش قیمت دوچرخه در دراز مدت می شود.

اگر علامت اشتباه بدهیم درست است که در وحله ی اول دوچرخه ها ارزان تر فروخته می شود، ولی همین ارزانی باعث می شود که خریداران بیشتر از مقدار تولید باشند و اینجاست که دلالان و بنک داران وارد بازار شده و شروع به خریداری و احتکار دوچرخه ها کرده و در بازار سیاه به قیمت بالا فروخته می شود و در این جا سود اصلی به جای این که نصیب تولید کننده شود و باعث اقبال سرمایه داران به تولید باشد، نصیب دلالان می شود و سرمایه داران علاقمند می شوند که سرمایه خود را در راه دلالی به کار اندازند.

علامت صحیح در همه جا روشنگر و موجب رقابتی شدن کسب و کار و فلاح و صلاح خواهد بود. مثلا در دوره هایی که قیمت ارز که باید تابع نرخ تورم و بهره باشد به ضرب تزریق بیش از تقاضا به طور مصنوعی پایین نگه داشته شده، این یعنی علامت غلط و این باعث اخلال در اقتصاد و ایجاد رانت و توقف تولید و واردات بی رویه محصولات بی فایده یا کم فایده و از بین رفتن اشتغال و گسترش بیکاری و ... شده است.

وقتی به طور غیر واقعی نرخ بهره بالا و پایین می رود یا هر اتفاق غیر واقعی و مصنوعی که در اقتصاد رخ دهد، همه این ها علامت های غلط است و بنابراین اگر بخواهیم بگوییم " باید " یا بگوییم " آرزو " یا بگوییم " امید " یا هر جمله دیگر فقط " واقعی شدن علامت ها " بهترین جایزه  یا هدیه ای است که می شود برای اقتصاد کشور به ارمغان آورد.

علی اصغر سمیعی زفرقندی، کارشناس بازار ارز

منبع: اخبار مالی

وبگردی