فائزه هاشمی: بابا مخالف دکان ریاکاری بود / احمدی نژاد با سی دی های عجیب جنجال به پا کرد! + فیلم
حجم ویدیو: 27.93M | مدت زمان ویدیو: 00:04:25

در حال شنا در استخر کوشک دچار سکته قلبی شد و محافظان او سعی به احیا کردند اماتلاش آنها به جایی نرسید و آیت الله هاشمی رفسنجانی با علائم ایست قلبی به بیمارستان شهدای تجریش انتقال یافت و تلاش یک ساعته پزشکان نیز راه به جایی نبرد تا در ساعت 19:30 در سن 82 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کند.

دیدگاه های آیت الله هاشمی رفسنجانی به زنان، جامعه ، سیاست و ... را با فائزه هاشمی، دخترش مرور کردیم. گفتگو با فائزه هاشمی از نظرتان می گذرد:

نام کوچک زنان خانواده در کتاب پدر وقتی بسیاری گناه می دانستند!

رفتار آیت الله هاشمی رفسنجانی با زنان خانواده بسیار خاص بود و همیشه از زنان خانواده به ویژه مادرتان نظرخواهی می کرد و مادرتان یار غارشان بود. به عبارت دیگر عفت مرعشی صندوقچه اسرار آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. می توانیم بگوییم عفت مرعشی پشت پرده بسیاری از مسائل را می داند؟

طبیعی است که اینطور باشد. اکثر کسانی که به صورت دائم کنار همدیگر زندگی می کنند از موضوعاتی مطلع هستند که دیگران این اطلاعات را ندارند. این فقط احترام نبود که بابا در خانواده به آن اهمیت می داد. بابا در خاطراتش می نویسد «عفت، فاطی، فائزه» در حالی که بسیاری نام بردن از زن را گناه می دانند. ممکن است فکر کنید جامعه پیشرفت کرده ولی در مناطق زیادی از کشور هنوز فکر می کنند بردن نام یک زن گناه است. در زمان انتشار کتاب بابا مورد انتقاد قرار گرفت و بسیاری آن را مورد تمسخر قرار دادند. ولی بابا برای نوشتن اسم های ما اصرار داشت و این تصادفی نبود بلکه می خواست زن را به جایگاه واقعی خود برساند.

می گفت برای پیشرفت باید به بیرون از کشور بروید!

بابا بعد از انقلاب اولین نفری بود که مامان را در سفرها همراه خود می برد. در مراسم و همایش ها مامان همراهش بود و فکر می کنم بعد از بابا مسئولی نبود که این رفتار را داشته باشد. اعتقاد به شخصیت و حقوق زن دلایل شکل گیری این رفتارها بود. من و فاطی به عنوان دختران خانواده هیچ وقت برای کار یا فعالیتی منع نشدیم. نه تنها منع نشدیم بلکه حمایت هم شدیم. به عنوان مثال در ورزش بانوان اگر حمایت های بابا نبود، من نمی توانستم کاری انجام بدهم. ایشان به ورزش بانوان اعتقاد داشت و اگر ورزش بانوان را قبول داشتند در حد ابتدایی و به زنگ ورزش یا نرم صبحگاهی محدود می شد نه بیشتر. با تلاش بابا دختران ما برای اولین بار در مسابقات آسیایی شرکت کردند. ایشان می گفت: «اگر می خواهید رشد کنید باید بیرون از کشور بروید. ورزش برعکس حوزه هایی که نیاز به خودکفایی دارد، در مسابقات خارج از کشور پیشرفت می کند.

سفرهای زمینی هاشمی رفسنجانی  با خودروش شخصی به دور دنیا

آیت الله هاشمی رفسنجانی در 40سال پس از انقلاب بسیار تغییر رفتار سیاسی داشتند و البته در گذرگاه های حساس  نقش بسزایی ایفا کردند،  از تغییرات ایشان در این چند دهه و علل آن  صحبت کنید.

به نظر می آید که بابا فردی به روز بود. او در حوزه درس خوانده بود کار می کرد و تمول مالی خوبی داشت. البته بعد از انقلاب مشغله اجازه نداد که فعالیت زیادی داشته باشد. بابا دنیا دیده بود. قبل از انقلاب به اکثر کشورهای اروپایی با ماشین رفته بود و دیده بود. به کشورها و شهرهای آمریکا، ژاپن، لبنان، سوریه، عتبات عالیه، مکه و... رفته بود. بنابراین رشد، توسعه و پیشرفت را در کشورها و زندگی مردم دیده و لمس کرده بود. ایشان روشنفکر بود و کتابی به نام «آزاداندیشی اسلامی، روشنفکر دینی» را به رشته تحریر درآورد.

تحجر و دگم اندیشی کمتر مورد قبول بابا بود

تلاش های بابا برای راه اندازی مترو در تهران نیز با مخالفت های عوامانه روبرو شد. پسر من سخنرانی بابا را در نماز جمعه شنیده بود و گفت: «مگر آن موقع چه شرایطی وجود داشته که باباجون اینطور توضیح می دهد و می گوید: «مترو یک تونلی است زیر زمین که قطار از آن رد می شود.» یعنی چیزهایی مطرح بود که برای بچه های امروزی عجیب و غریب است. تحجر و دگم اندیشی که ممکن است که در بعضی از افراد وجود دارد، کمتر مورد قبول بابا بود. ایشان اهل مطالعه بود و با آمدن اینترنت تمام سایت های خبری (خارجی و ایرانی) را رصد می کرد. بابا اعتقاد به نظر کارشناسی داشت و هیچ وقت اعتقاد نداشت که من عقل کل هستم و حرف، حرف من است بلکه به خرد جمعی اعتقاد داشت. این ویژگی های فردی و شخصی به همراه شرایط سیاسی و اجتماعی این رفتارها بابا را به وجود می آورد. بابا آن زمان در مورد امیرکبیر کتاب نوشته یا قبل از انقلاب کتابی در مورد سرگذشت فلسطین ترجمه کرده است. اعتقاد قلبی به عدالت، آزادی و توسعه، پیشرفت و... در بابا وجود داشت.

بابا برای عدالت و مقابله با ظلم مبارزه کرد

نمی گویم این اعتقادات ذاتی بود ولی در طول زمان به دلیل تلاش هایی که بابا کرد و برنامه ریزی که برای زندگی داشت این اعتقادات به وجود آمد. بابا برای عدالت و مقابله با ظلم مبارزه کرده و هزینه داده است. ایشان پیشرفت را دیده، کارکرده، کتاب زیادی خوانده و... بنابراین شخصیت چند وجهی داشته است.

بابا مخالف ریاکاری بود برای همین به او برچسب ریاکاری زدند

یک آفت در انقلاب ما در دوره هایی کمرنگ شد ولی از دوره هایی مثل دوره احمدی نژاد دوباره تقویت شد. این آفت ریاکاری در مورد نحوه زندگی یا همان «ساده زیستی» بود. ساده زیستی خوب است ولی وقتی تبدیل به یک دکان می شود و رسیدن به چیزهای دیگر در کنار این ساده زیستی قرار می گیرد، ریاکاری شکل می گیرد. خوشبختانه بابا مخالف با این ریاکاری و نفاق هایی بود که آفت انقلاب شد. به همین دلیل برچسب و انگ اشرافی گری به او زدند. در یک دوره ای ادارات موکت شدند و می گفتند مبل و صندلی نماد اشرافی گری و بر خلاف اسلام است. آن زمان وقتی وارد ادارات می شدید بوی  عرق و جوراب می آمد. بابا این موکت ها را جمع کرد. یادم می آید یکی از مسولان آن زمان گفته بود؛ «چمن های میادین شهر را بچینید، چمن اشرافی است!» بابا با همه این مسائل مخالف بود و اعتقادی به آنها نداشت.

در دانشگاه بارها بخاطر نوع پوشش تذکر گرفتم!

از انگ اشرافی گری که صحبت می کنید این سوال پیش می آید که اول انقلاب می گفتند آیت الله هاشمی برای انقلاب هزینه مالی کرده است اما شاهد بودیم که در یک دهه اخیر با عنوان مبارزه با اشرافی گری اولین پرونده ها در مورد خانواده آیت الله هاشمی مطرح شد و در دست بررسی قرار گرفت، چرا؟

پرونده ای بررسی نشد و همه آنها شایعات بود. چیزی که اتفاق افتاد شایعات عجیب و غریبی بود که در مورد اموال خانواده هاشمی منتشر شد. به نظر من این شایعات با هدف بود و به عمد این منتشر شد و خوشبختانه به پرونده آنچنانی ختم نشد.

گفتم که وقتی افراد دو چهره داشته باشند و در حریم خصوصی یک رفتار داشته باشند و بیرون از خانه و حریم خصوصی رفتار دیگری بروز می دهند ریاکاری است.  بابا درگیر این مسائل نشد و ما هم به عنوان بچه های خانواده یاد نگرفتیم چنین کارهایی انجام دهیم و همیشه خودمان بودیم. یکی از چوب هایی که می خوریم هم به دلیل آن است که خودمان هستیم و حاضر نشدیم به خاطر منافع کوتاه مدت ریا کنیم. مثلا یک دوره ای پوشیدن شلوار جین ضد ارزش بود و یکی از ایراداتی که به من می گرفتند این بود که «چرا شلوار جین می پوشی؟!» ولی ما یاد نگرفتیم دچار ریاکاری شویم و چیز دیگری از خودمان نشان دهیم. یادم می آید من دانشگاه می رفتم و سرکلاس چادرم را برمی داشتم. مانتوی من مانند مانتوهای اول انقلاب بلند، گشاد یا تیره رنگ نبود. من مثل مانتوهای امروزی یک مانتوی تا سر زانو و رنگ روشن می پوشیدم. یک روز رئیس دانشکده به من گفت: «ما می دانیم حجاب شما خوب است ولی شما که اینطور می پوشی دیگران هم یاد می گیرند و می خواهند اینطور بپوشند!» گفتم: «چه اشکالی دارد؟ مگر خلاف اسلام است؟» آنها می خواستند ما یک طور دیگری باشیم و برای همین متاسفانه انتشار شایعات عجیب را شروع کردند و مبالغ میلیاردی که نه، تریلیاردی برای خانواده ما ردیف کردند. خانواده ما اموال دارد و همیشه هم داشته ولی اموال ما در حد معمول است و جزو خانواده های خیلی پولدار هم حساب نمی شویم. البته به شرایطی که داریم افتخار می کنیم.

روحانی در وقایع اخیر چهره خوبی از خود نشان نداد

بعد از سال 92 که روحانی، رئیس جمهوری ایران را به دست آورد بسیاری او را شاگرد آیت الله هاشمی می دانستند و تا سال 96 روحانی شخصیت خاص و مستقلی داشت. اما بعد از فوت آیت الله هاشمی روحانی تغییر به خصوصی کرد.

متاسفانه این اتفاق افتاد. دلایل مختلفی می توان برای این تغییر ذکر کرد. یکی از دلایل این است که پشتیبان خود را از دست داد که می بینیم که بعد از رفتن بابا کشور چه سرانجامی پیدا کرد. درست است که بابا قدرت اجرایی نداشت اما نفوذ و اقتداری داشت که اجازه نمی داد اقدامات بسیاری انجام شود و افراد ملاحظاتی در مورد ایشان داشتند. بعد از بابا بسیاری از اقدامات علنی انجام شد و ملاحظه ای هم وجود ندارد.

دومین مسئله این است که روحانی دیگر نیازی به رای مردم نداشت و آینده اش را باید برای بعد از ریاست جمهوری حفظ می کرد. البته این تحلیل من است. اگر می خواست مانند امروز ادامه دهد معلوم نبود آیا می تواند بعد مقامی داشته باشد یا خیر! سومین مسئله پرونده ای بود که برادر روحانی ایجاد شد.  روحانی به دلیل پرونده برادرش ملاحظاتی داشته تا طیف مقابل را حساس نکند تا بخواهند این پرونده را به سرانجام برسانند. بودن بابا برای پیشبرد افکار اصلاح طلبی توسط روحانی بسیار موثر بود. البته فراموش نکنید به هر حال روحانی یک اصولگراست و همیشه هم اصولگرا بوده است. متاسفانه در وقایع اخیر روحانی چهره خوبی از خود نشان نداد و حرفهایی که حتی بخش های تندروی حاکمیت نمی گفتند را ایشان مطرح کرد. روحانی اصولگرایی است که اکثر مواقع در سمت و موقعیت ها، نقش امنیتی داشته است.

هنوز  چوب خطاهای احمدی نژاد و سیاست های غلط را می خوریم

از نگاه شما  نبودن  آیت الله هاشمی در ارتباط بین المللی کنونی کشور چگونه است؟

معتقدم که روحانی در دوره اول به ویژه در رابطه با کشورهای عربی و عربستان از ظرفیت های بین المللی پدر استفاده نکرد. جنگ که تمام شد ما کشوری بودیم که به غیر از چند کشور محدود با هیچ کشوری رابطه نداشتیم. همه کشورها علیه ما و حامی صدام بودند. بابا توانست سیاست خارجی را دوباره فعال کرده و با کشور عربستان ارتباط گرفت و این ارتباط باعث شد رابطه عالی با کشورهای اسلامی، آفریقایی و آسیایی نیز برقرار شود. زمان خاتمی هم این سیاست خارجی خوب برقرار شد. البته ضعف هایی هم داشت چرا که معتقدم خاتمی بیشتر روی اروپا و غرب متمرکز بود و به کشورهای عربی به اندازه بابا بها نمی داد. زمان احمدی نژاد دوباره سیاست خارجی ما خراب شده دچار آسیب جدی شد. روحانی می توانست از پتانسیل های بابا حداقل برای ارتباط با کشورهای عربی و اسلامی استفاده کند ولی این اتفاق نیفتاد و هنوز هم داریم چوب احمدی نژاد و سیاست های غلط را می خوریم.

خدمات، اقدامات و تفکرات درست بابا بیشتر از اشتباهاتش بود

آیت الله هاشمی در اول انقلاب و دوره سازندگی مورد قبول طیف های سیاسی بود ولی این مقبولیت به مرور افت کرد. با سخنرانی در نمازجمعه سال 88 ایشان مورد قبول برخی از مردم قرار گرفت ولی همیشه مخالفت با ایشان بیشتر از موافقت بود و توجه به ایشان در بین اقشار مردم فراز و نشیب های بسیاری داشت ، از نگاه شما این تردید مردمی نسبت به تغییرات آیت الله هاشمی از کجا می آمد؟

این موضوع طبیعی است. قدرت معمولا تصویر خوبی به مردم نمی دهد. ماندن طولانی مدت در قدرت هم عوارض خودش را دارد. ضمن آن که معتقدم بعد از دوران ریاست جمهوری مسائل غیرواقعی و دروغی برای تخریب ایشان مطرح شد و در این تخریب موفق عمل کردند. این کار توسط جناح چپ شروع شد و از سال 84 به بعد این تخریب توسط جناح راست ادامه پیدا کرد. یادم می آید سال 84 که بابا به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری شد اینقدر سی.دی های عجیب و غریب توسط جناح راست و گروه احمدی نژاد و... پخش شد که به عنوان یک باور عمومی درآمد. از سوی دیگر بابا اهل این نبود در مورد خودش تبلیغات کند چون اعتقاد داشت که جامعه یک روز متوجه همه مسائل می شود. ویژگی ما ایرانی ها این است که اسطوره کُش و مرده پرست هستیم. یعنی تا زمانی که افراد هستند قدرشان را نمی دانیم و معمولا دوره شان که طولانی می شود با آنها دشمنی هم پیدا می کنیم. ولی بعد از مرگ تازه متوجه می شویم که چه اتفاقی افتاده و چه حرفهایی درست نبوده است. اما هر کسی دچار تحول نیز می شود. نمی خواهم بگویم بابا در تمام طول 40سال بعد از انقلاب درست حرکت کرده و اصلا اشتباهی نداشته است. اما معتقدم خدمات، اقدامات و تفکرات درست بابا بیشتر از اشتباهاتش بوده است.

بابا گفت: پایان جنگ را بپذیرید ، بعد مرا اعدام کنید!

در مورد جنگ بابا به آقای خمینی (ره ) گفتند: «شما بپذیرید، بعد من را اعدام کنید. اصلا بگویند هاشمی این کار را انجام داده ولی بگذارید این جنگ تمام شود!» بابا این ایثار را همیشه داشت. می دانم بابا در برخی دستگیری ها و برخورد با یکسری آدم ها دوران ریاست جمهوری اش نقشی نداشته است ولی هیچ وقت نگفت که کار چه کسانی بوده است و می گفت بالاخره من در این نظام خدمت می کنم و خوب و بدش مال همه ماست. بابا سعی می کرد خطاهای دیگران به پای او نوشته شود یا طوری حرف نمی زد که فکر کنند از آن خطا جدا بوده است. ضمن این که معتقد بود باید بسیاری از مسائل جامعه با لابی های پشت پرده حل می شود و اگر مسائل زیاد علنی شده و در مورد آن حرف بزند، موضوع به بن بست می رسد. بسیاری هم فکر می کردند اتفاقی که ایشان برای رخ ندادنش لابی می کرد، را خودش انجام داده است.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.