کمک رسانی به بیماران کرونایی ازسوی جمعی از طلبه ها

به گزارش رکنا ، پدرم کرونا گرفته بود، بعد ۱۰ روز که در بیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد و دکتر مرخصش کرد.

توی مسیر تا رسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت: بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت و توی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم.

گفتم: خدا نکنه

پدرم گفت: «فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت. یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من، اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من آوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست، شام آوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم. دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمی‌خوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود .

از غروب یک عده طلبه اومده بودن و کارهای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن، کارای عجیب میکردن مثلا کف اتاق‌ها تمیز می کردن، ملحفه‌ها رو عوض می کردن یا کارای دیگه که گفتنش خوب نیست اما انجام میدادن.»

«ساعت حدود ۱۲ شب شد و یک طلبه وارد اتاق شد و گفت در خدمتم کسی کاری داره و نگاهش افتاد به بیمار معلول ذهنی که هنوز غذاش رو نخورده بود و بیدار بود. طلبه رفت کنارش گفت میخوای بهت غذا بدم که فقط نگاهش کرد، طلبه قاشق برداشت و تمام غذا رو قاشق قاشق گذاشت دهانش، سیر که شد براش تختش رو مرتب کرد و اون بنده خدا هم خیلی آروم گرفت خوابید.

«فهمیدم گرسنه اش بود و خوابش نمی برد؛ گریه ام گرفت و تمام وجودم شد امید، امید به اینکه تا وقتی چنین جوان‌هایی داریم می‌تونیم هر کاری کنیم.»

«تو این چند روز طلبه‌ها هر روز گروه گروه میومدن کارهای بیمارها ، نظافت بیمارستان و صحبت با بیمارها رو انجام میدادن. به من هر چقدر پول بدهن بعضی کارهایی که انجام میدادن رو انجام که هیچ، بهش فکر هم نمیتونم بکنم.»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.