پول حرام زندگی ما را به آتش کشاند و اسیر شیطان شدیم
رکنا، محصل:شوهرم آرام و سر به زیر بودو هیچ وقت فکر نمی کردم زندگی ام با مشکل روبرو شود. روزی که به خواستگاری ام آمدو ازدواج کردیم از مال و منال دنیا هیچی نداشت. ولی هردوی ما رویاهای قشنگی داشتیم.
او با سعی و تلاش زیاد کار می کرد تا بتواند زندگی مان را بسازد. با حمایت های خانواده ام توانست وارد بازار بشود و روی پای خودش بایستد. کار و بارش رونق گرفت و درآمدش کفاف زندگی ساده و بی ریای مان را می داد.
همه فامیل حسرت زندگی مان را می خوردند و شوهرم را به عنوان الگوی کار و تلاش معرفی می کردند. اما حالا در این شرایط زندگی حسرت روزهایی را می خورم که اگر چه چیزی نداشتیم اما در عوض عاشقانه همدیگر را می خواستیم و از وفا و معرفت و صداقت حرف می زدیم.
پول باد آورده و بهتر است بگویم پول حرام زندگی ما را به آتش کشاند و به این روز تاسف بار افتادیم.متاسفانه شوهرم چند سال قبل به پیشنهاد یکی از دوستانش که با هم مراوده کاری داشتند چند بار کالاهایی را در انبار خودش نگه داشت تا به قیمتی بالاتر آن را بفروشد. من نگران بودم و می گفتم این کار تو یعنی احتکار نیاز مردم و آخر و عاقبت ندارد.اما او حرفم را قبول نداشت و می گفت با پولی که دارد کار می کند و فقط سود پولش را می گیرد و از این حرف ها.
این طوری بود که وضع ما خوب شد و به ظاهر زندگی مان روی غلطک افتاد. چند بارهم متوجه شدم شوهرم پول به کسی داده و نزول می گیرد.خیلی ناراحت شدم و سر این موضوع کارمان به دعوا و قهر کشیده شد. اما هربار که به کارهایش گیر می دادم قول می داد به حرفم گوش کند. این اواخر او سعی می کرد با پول دهان مرا ببندد و هر چه می گفتم گوش به حرفم بود. من هم غافل از آن بودم که چه بلایی سر زندگی مان آمده است،تا این که درگیر یک ماجرا شدیم. او می خواست موضوع را از من مخفی کند .اما زنی که به بهانه ازدواج موقت فریبش داده و سرکیسه اش کرده بود به این راحتی دست بردارش نبود.
ما از این موضوع عبور کردیم و خوشبختانه مشکل حل شد ،اما باید تکلیف خودم را بدانم.
من این حرف را که می گویند شلوارش 2تا شده و زن گرفته را قبول ندارم. هر کاری حساب و کتابی دارد .
خیلی ها وضع مالی شان خوب است و زندگی خوب و قشنگی هم دارند.
یک مساله مهم در زندگی ما وجود دارد که باید آن را جدی بگیریم آن هم اینکه اگر از خدا روبرگردانی ،حق مردم را ضایع کنی و پول حرام وارد زندگی ات بشود بی هیچ شک و تردیدی عاقبت بخیر نخواهی شد. ایراد دیگر شوهرم غرور بی حدو اندازه اش بود. قیافه می گرفت و با اقوام و آ شنایان صله رحم نمی کرد.حالا هم با این که وضع مالی اش خوب است دچار افسردگی شده و آرام و قرار ندارد. به مشاوره آمده ایم تا حساب کارمان را بدانیم و بتوانیم اشتباه های گذشته را جبران کنیم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر