مهاجرت ناگهانی این خانم بازیگر / مارال فرجاد چرا رفت؟

مارال فرجاد (زاده‌ی ۱۶ مرداد ۱۳۶۱) بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی است. این هنرمند در فیلم‌هایی چون «شام عروسی» (۱۳۸۴)، «پسران آجری» (۱۳۸۵) و «دوشیزه باران» (۱۳۸۶)؛ و مجموعه‌هایی نظیر «کت جادویی» (۱۳۷۸–۱۳۷۷)، «عملیات ۱۲۵» (۱۳۸۷)، «خاتون» (۱۳۹۳) و «ساعت صفر» (۱۳۹۴) به نقش‌آفرینی پرداخته‌است

او نوشت:

«(( دریا در غربت) )

نمی‌دونستم یه روزی میشه (( مارال در غربت) )

مارال فرجاد

من عاشق ایرانم. من عاشق مردم عصبی در خیابانم. . من عاشق موتورهای که لای میکشن در ترافیک. . من عاشق دعواهای تو خیابونم. . من عاشق بچه‌های فال فروشم …من عاشق دستفروش‌های توی مترو هستم که کلی چیزهای باحال دارن (وقتی میگم عاشقم یعنی خودم میرم ازشون خرید میکنم، به جای اینکه جوراب از مغازه ۷۰ هزارتومن بخرم همون رو میخرم ۱۵ هزار تومن) من عاشق ترافیک تو تهرانم …. من عاشق هرچی خوب وبده توی تهرانم…من عاشق مردمی هستم که می‌یان جلو تو خیابون به من میگن: ا شما مارال فرجادی ما خیلی دوستتون داریم …نمی دونن من هزاربرابر دوستشون دارم…من انقدر عاشق مردمم هستم از وقتی اومدم بیشتر متروسوار میشم تا مردم رو بیشتر ببینم …. اخ من دوسال و نیم نیستم، ، دلم برای تک تک تون تنگ شده…. وقتی رفتم تازه فهمیدم چقدر عاشقتون بودم …. عاشق همه تون…. قبلا وقتی جای شلوغ بود، جای صف بود. ترافیک بود فحش میدادم. میگفتم چقدر بدبختیم …دستفروش میدیدم …بچه‌های فال فروش رو میدیدم. بچه‌های سر چهارراه میدیدم هم دلم می‌سوخت و هم عصبی می‌شدم …ولی الان می‌ببینمشون می‌خوام همشون بغل کنم …دوست داشتم تو جیب هام پر پول بود. پر لباس‌های خوشگل، پر عروسک میدادم بهشون …. . این مریضی این رفتن از ایران باعث شد، بفهمم من عاشق شماها هستم…. برای همین وقتی کامنت می‌ذارین برام دوست دارم می‌شد جواب تک تک تون رو میدادم …. میگفتم فکر نکنین من فقط برای شما عزیزم …. شماها هزار برابر برای من عزیزید، میدونید چرا چون من اصلا شماها رو ندیدم نمی‌شناسمتون …ولی همین که ایرانی هستید …من عاشقتونم…. . اخ اخ اشک هام سرازیر شدن…چون میخوام بگم من مجبورم باز برم…. . اگه شما دلتون برای من تنگ نشه…. ولی من دلم برای همه تون پر میکشه…خیلی دوستتون دارم…. . دیگه نمی‌خوام اسمش رو ببرم. بقول (شهر موش ها) این اسمش رو نبر من هم زود تمام میشه. بر میگردم…

عکس هم برای سریال دریا در غربت هست…. .

یک نوزادی که اول جنگ اسیر میشه در عراق …. . و اونجا بزرگ میشه….

صبح که داشتم فکر میگردم باز باید برگردم. گفتم مارال در غربت بعد یاد این عکسم افتادم: دریا در غربت.»

 

وبگردی