ستایش را با این وضعیت نسازید / رژه ستایش و رفقا روی اعصاب مردم!
رکنا: وقتی به صرف حفظ بِرند، از یک سریال صرفا بخواهیم، نسخهای دیگر بسازیم و آن را تبدیل به ۲ و ۳ و .. کنیم؛ ولی ندانیم که چه و چطور میسازیم، محصولی میشود که از قضا مخاطب آن را همچنان میبیند، اما با حرص میبیند!
به گزارش رکنا، چند سالی است که تلویزیون همراه با علاقه مخاطبان و شاید برای ابراز وفاداری به جماعتی مفرط از بینندگان که علقه به قصه و قصه پردازی خانوادگی دارند، سراغ سریالهایی میرود که بتوان چندین نسخه از آنان را ساخت و در ایام مختلف روی آنتن برد. البته این رویهای معمول در عرصه سریال و فیلمسازی در همه جای دنیاست که بی خیال مخاطب نیستند حالا چه برای گیشه باشد و یا چه بسا برای از دست ندادن مخاطب.
در صداوسیمای خودمان زمانی سریال «پایتخت» است که حسابی جولان میدهد و نیز زمانی امثال «بچه مهندس» و گاهی هم «ستایش». همه هم بطور بالقوه قصهای بامزه و جذاب دارند که ایرانیجماعت را درگیر میکند. نه از این جهت که لزوما خوش ساخت و خوش نوشت هستند؛ نه اتفاقا! زندگی ما همین است که اینها نمایش میدهند و بطور طبیعی با کمی ذوق فیلمسازی، برای بیننده اش نیز گیراست.
اما وقتی به صرف حفظ بِرند، از یک سریال صرفا بخواهیم، نسخهای دیگر بسازیم و آن را تبدیل به ۲ و ۳ و .. کنیم؛ ولی ندانیم که چه و چطور میسازیم، محصولی میشود که از قضا مخاطب آن را همچنان میبیند، اما با حرص میبیند!
اما در مورد «ستایش» که این شبها روزهای آخر پخشش را ادامه میدهد، بالذات قصه بد و بیریختی ندارد؛ لااقل درصد بالای آمارها و تایید مخاطب چند ده درصدی اش حکایت از مخاطبی دارد که پایش نشسته و مشتاق دیدنش است، ولی صرفا به همان دلیلی که نمایشی از زندگی او و اطرافیان است یعنی سریالی ایرانی است و دیگر هیچ!
اما به این نکته باید دقت کرد که واقعا حیف از این سوژهها که بخاطر به ته رساندن و مخاطب داشتنش، به هر شکلی و با هر نوع کیفیتی ساخته شود؛ سریالی که احتمالا در ته ماجرا همه کارکترها گویا قرار است به رستگاری برسند آنهم با یک سری داستانکهای غلو شده و بار فنی ضعیف در تدوین و میزانسن ها.
این سریال به واقع تدوین و کات بندی بدی دارد، جوری که آن را مبدل به خرده داستانی اپیزودوار میکند که در هر قسمت یکی دو بازیگر احتمالا به شکل اتفاقی، جلوی دوربین آن رژه میروند و در قسمت دیگر به یکباره خبری از آنها نمیشود. متاسفانه کنار هم گذاشتن تکه تکه این سریال به طرز بی ربطی سلیقهای است. کارکتر اصلی معلوم نیست آیا «ستایش» است یا «حشمت فردوس» و شاید «پریسیما» و بقیه رفقا؟ قبول کنیم که این سریال بدنوشت است یعنی قصه دارد، اما در یک سیر درست و حسابی نوشته نشده و چه بسا بیننده را اذیت میکند.
رعایت نکردن همین اصول فنی و شاید تکه قصههای نچسب و غلو شده از بازی» حمید» ِ. قصه گرفته تا کارکترهای فرعی، شاید ماجرا را هندی نکند، اما قطعا از فرمت یک سریال خوب و باکیفیت درمی آورد. قرار نیست با این استدلال که «ستایش» بیننده دارد که واقعا هم دارد، آن را با هر کیفیت و ساختاری روی آنتن ببریم.
از سعید سلطانی با رزومه خوب سریال سازی، زیادی عجیب است که دل به این سبک از ساختار قصه نویسی و ساختار بندی بدهد، انگار فقط میخواهد ماجرا را به هر شکل ممکن به انتها ببرد و همه شخصیتها را به سرانجامی برساند و خلاص! بعید است که با این روند از ساخت و تکنیک در تولید بتوان روی وعده و وعیدهای احتمالی ساخت فصلی دیگر از «ستایش» حساب باز کرد. با این روند فعلی همان بهتر که احتمال بر ساخت باشد و نه واقعیت! برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
منبع: خبرگزاری دانشجو
ارسال نظر