ساعتی در کارگاه کوزهگری ایرج نادری
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
رکنا: صدای چرخ بلند میشود، ایرج نادری پشت چرخ سفالگری مینشیند و با تأکید خاصی میگوید: «من کوزهگرم» این را به همه بگویید. او یکی از کوزهگران معروف همدان است. از دروازه اصلی که وارد شهر میشوی، نماد شهر را میبینی که او ساخته؛ کوزههای بزرگ. نادری کوزههایی با حجم بزرگ میسازد و میگوید کوزهساز با کاسهساز فرق دارد.
آفتاب درحال غروب است که وارد کارگاهش در لالجین همدان میشوم. بوی گل و خاک همه جا را پرکرده. کوزههای بزرگ گلی در گوشه گوشه کارگاه درحال خشک شدن است. هنوز وقتی روی کوزهها دست میکشی خیسند و باید روزها هوا بخورند تا برای کوره آماده شوند. نادری و همکارانش به پایان روز کاریشان نزدیک میشوند که از راه میرسیم. نادری قد بلند است و به قول خودش یکی از ویژگیهای اصلی کوزهگرها را دارد و خوش بنیه است. با لبخند و خوشرویی از ما استقبال میکند: «برای دل شما هم که شده آخرین کوزه روزم را جلویتان میسازم.»
آستینهایش را بالا میزند. تا چشم کار میکند کوزه میبینی، بیشتر در ابعاد بزرگ. کوزه مدلدار، ساده، پنجرهای هر جور که تصورش را بکنی. دو کوزه دو متر و 80 سانتی را هم مقابل در ورودی کارگاهش گذاشته. به قول خودش بلندترین سفالهای لالجین همین دو کوزهاند. این کوزهها تکه تکه ساخته شده و بعد روی هم سوار شدهاند. البته کورهای نیست که بتوانی این کوزهها را در آنها جا بدهی. تصورش هم سخت است که چطور میشود کوزههایی به این بلندی ساخت. خودش توضیح میدهد برای ساختن کوزههایی به این بزرگی باید اول گل را به حالت لولهای درآورد و بعد روی هم سوار کرد.
نزدیک به 40 سال است کوزهگری میکند، از پنج سالگی کارش را شروع کرده و در کنار پدر فوت و فن کار را آموخته و اوستا شده. کارگاههای سفالگری لالجین همدان هرکدام در یک زمینه تخصص دارند و نادری و همکارانش هم در ساختن کارهای پرحجم معروفند.
نادری 47 ساله خوش خنده است و تقریباً به همه سؤالهایم با خنده پاسخ میگوید. میپرسم ساختن کوزههایی به این بزرگی دشوار نیست؟ میگوید: «بزرگ کار کردن شاید برای خیلیها سخت باشد اما اگر فوت و فن کار را بدانی چندان هم سخت نیست.»
میگوید اگر این همه علاقه به حرفهاش نداشت نمیتوانست در کارش پیشرفت کند. با اینکه از 5 سالگی در کنار پدرش این کار را آغاز کرده هنوز هم از کارش خسته نشده و میگوید هفتهای شش روز کارش را با همان انرژی روز اولی که این کار را شروع کرده انجام میدهد.
در مورد سفال لالجین حرف و حدیث کم نیست اینکه سرب دارد و مصرفش برای بدن مضر است و چه کسی بهتر از نادری که دراین باره برایمان توضیح دهد: «البته مسأله سرب به کار ما ارتباطی ندارد، چون ما خام فروشیم و این سرب به لعاب سنتی لالجین مربوط است. طبق تحقیقات گفته میشود یک مقدار ترکیبات سربی در این لعاب هست. اما این اطمینان را به شما میدهم که یک صدم درصد سربی که در لنت ترمزماشینها و آلودگی هوا هست توی این سفالها نیست. بنابراین با اطمینان میگویم جای نگرانی نیست.»
50 درصد مردم لالجین همدان درگیر سفالگریاند یا کاسه، کوزه و بشقاب میسازند و یا اگر سازنده نباشند فروشندهاش هستند اما چقدر این روزها این شغل طرفدار و خواهان دارد: «والا راستش را بخواهی پسر بزرگ من از سفالگری نفرت دارد از بس که برای کارم وقت گذاشتم فکر میکند کارم بین ما فاصله انداخته. خانمم هم وضعیت مشابهی دارد. آنقدر بنده خدا تنها اینور و آن وررفته که دیگر از کار من نفرت دارد. برای همین خیلی از خانوادههای ما از سفالگری بدشان میآید. البته من سعی کردم کاری کنم که نفرتشان کمتر شود بیشتر به خواستهشان اهمیت دادم وسعی کردم با کوزه آشتیشان دهم.»
اما او چه کارهایی کرد تا خانوادهاش را با سفالگری آشتی دهد: «بالاخره کارم را پذیرفتند اما پسرم هرکاری کردم به سفال علاقهمند نشد که نشد. از گل بازی شروع کردم تا پاداش دادن. به پسرم گفتم اگر کار یاد بگیری 5 میلیون میگیری. اما فکر میکنی چه گفت؟ گفت علاقهای ندارم. تازه نمیدانی شغل مورد علاقهاش چیست؛ دلش میخواهد قلیان سرا داشته باشد. یعنی همه علاقهمندیهایش کاملاً برعکس من است.» همان طور که کوزهاش را ذره ذره بالا میبرد حرف میزند. چند قاچ هندوانه هم کنارش گذاشته و تعارفم میکند: «این همه بیعلاقگی جوانها به سفالگری بیدلیل هم نیست. توی این کار بعد از 30 یا 40 سال به شهرت میرسی و سفالت را میشناسند و آن موقع استادی و همه میتوانند روی کارت حساب کنند اما جوانهای این دوره دوست دارند با یک دکمه موفق شوند. حوصله 40 سال کار و کسب تجربه را ندارند تا اوستای کاری بشوند. میگویند باید یکی دو ساله کارمان خوب شود.»
اما او چقدر از وقتش را به آموزش سفالگری اختصاص میدهد. میگوید: «راستش اینجا در لالجین آموزش دادن اصلاً مرسوم نیست. هرکس میخواهد کار کند این کار را هم یاد میگیرد. یعنی کسی نمیآید جدا آموزش ببیند. من خودم هم چندان حوصله ندارم و با اینکه عاشق کارم هستم، میگویم جوانها بروند دنبال یک کار دیگر. من میدانم سفالگری چقدر آدم را آزار میدهد. گاهی 6 ماه تمام یک نفر در این کارگاه را نزده، کسادی کامل بوده. هر اتفاق و مناسبتی در این کشور میافتد، هوا گرم و سرد میشود، مردم سفال را کنار میگذارند. مردم سفال نمیخرند چون سفال را یک کار تزئینی میدانند مگر اینکه یک حمایتی از این شغل بشود و سفالگر هم آبرویی داشته باشد تا دوباره همه جذب این شغل شوند.»
او معمولاً برای درست کردن هر کوزه در سایز متوسط 5 تا 6 دقیقه وقت میگذارد. برای بزرگترها البته زمان بیشتری نیاز است. این مدت کوتاه، به حرف ساده است و فقط کسی که سفال کار کرده این را میفهمد: «البته چهار دقیقهای کوزه آماده نمیشود، خشک شدنش، کوره رفتنش کلی زمان میبرد و بعد 10 روز تا دو هفته یک کوزه، کوزه میشود.»
ارزان خریدن سفالها از سازنده هم یکی دیگر از نکاتی است که او به آن اشاره میکند: «هزار و صد کارگاه در لالجین هست و یک رقابت ناسالمی هم بین خریدارها و سازندهها شکل گرفته. خیلیها قیمت کار را تا میتوانند پایین میآورند، مثلاً یکی کوزههایش را 30 هزار تومان میفروشد. بعد جای دیگر همان کوزه را 20 هزار تومان میدهند و این ارزش کار را پایین میآورد. حالا چرا دقیقاً این کار را میکنند معلوم نیست یا نیروی کار ارزان دارند یا کیفیت کارشان پایین است.»
از سختیهای کار سفالگری هم اینکه به گفته او 24 بیماری مستقیم سراغ سفالگر میآید از آرتروز دست و کتف و پشت گرفته تا دیسک کمر و آسم و واریس پاها به علت طولانی ماندن کفشها در پا و تکان نخوردنشان: «من فعلاً اینها سراغم نیامده. هرچه بنیه سفالگر قویتر باشد، کمتر این بیماریها سراغش میآید. کمبود ویتامین دی هم هست. چون صبح آفتاب ندیده وارد کارگاه میشویم و تا شب هم اینجا هستیم. اینها طی 20 تا 30 سال با بدن چهها که نمیکند و بیشتر همکارانم هم نمیدانند باید چطور با این بیماریها کنار بیایند. یعنی کسی آموزش خاصی در این باره ندیده.»
این روزها خانمها هم در بازار Store لالجین مشغول کار شدهاند اما بیشترشان کارگری میکنند و تعداد سفالگرها یعنی کسانی که پشت چرخ مینشینند انگشتشمار است. میگویند بیشتر کارگران سفالگری لالجین بیمه نیستند. نادری با کارگران مرد کار میکند و معتقد است کار سفالگری آن هم در این حجم بزرگ برای زنان واقعاً سخت و زیانآور است. کار بدنی در سفالگری مهم است؛ کورهها 70 تا 80درجه گرما دارند و جابه جا کردن این همه گل، نیروی جسمانی زیادی میخواهد. برای همین برای خانمها این کار دشوارتر است. اما با همه اینها و در تولیدات با حجم کوچک هم زنان یک سوم مردان دستمزد میگیرند. بیشتر کارگرهای مرد ماهانه یک و نیم میلیون حقوق میگیرند و زنان نصف این مقدار.نادری چرخ سفالش را خاموش میکند. حالا یک کوزه درست و حسابی جلوی رویمان قرارگرفته. کوزههایی که این روزها دیگر چندان برای آب خوردن از آنها استفاده نمیشود اما با این همه هنوز آدمهایی هستند که دوست دارند یک کوزه گلی در خانهشان داشته باشند حالا نه یک کوزه دو متر و نیمی که دست کم کوزهای که یادشان بیاورد روزی همه از آن آب مینوشیدهاند.خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید
ترانه بنییعقوب
ارسال نظر